تصادفات جاده‌ای نوروز تاکنون ۶۱۷ نفر را به کام مرگ فرو کشیده است (۱۰ فروردین ۱۴۰۳) تداوم سرما و بارش در خراسان رضوی (۱۰ فروردین ۱۴۰۳) سخنگوی وزارت بهداشت: هیچ خوداظهاری یا مدرکی دال بر بیماری روحی دکتر بخشی در دست نبود پشت پرده خرید و فروش اموال دزدی| دستگیری بیش از هفت هزار مالخر در یکسال! شدیدترین تصادفات رانندگی در کدام استان‌ها اتفاق افتاد؟ (۹ فروردین ۱۴۰۳) دغدغه‌ای برای اقامت زائران نوروزی در مشهد وجود ندارد اهدای عضو به سه بیمار در مشهد زندگی دوباره بخشید (۹ فروردین ۱۴۰۳) اعتراف تبعه خارجی به ۳۰ فقره سرقت سریالی (۹ فروردین ۱۴۰۳) کشف جسد زن غرق شده در گنجگون بویراحمد (۹ فروردین ۱۴۰۳) تردد از کرج و آزادراه تهران -شمال به سمت مازندران ممنوع شد (۹ فروردین ۱۴۰۳) درگیری خونین در قبرستان یاسوج دو کشته برجای گذاشت (۹ فروردین ۱۴۰۳) ورود مسافران به مشهد از ۷ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر عبور کرد | میانگین ظرفیت اشغال واحد‌های اقامتی مشهد به ۴۱ درصد رسید+ فیلم ٣٨ خودرو طی ٢۴ ساعت گذشته در مشهد توقیف شد (۹ فروردین ۱۴۰۳) افزایش تعداد کشته‌شدگان تصادف ۲ خودرو در محور دامغان - جندق به ۹ نفر + تصاویر (۹ فروردین ۱۴۰۳) ثبت نام آزمون‌های ورودی مدارس سمپاد و نمونه‌دولتی از ۱۸ فروردین آغاز می‌شود فروش بلیت قطار‌های نیمه دوم فروردین از امروز آغاز شد (۹ فروردین ۱۴۰۳) فرودگاه مشهد در رتبه دوم پر ترددترین فرودگاه‌های کشور در نوروز ۱۴۰۳ قرار گرفت بانک شیر مشهد در روز‌های کاری ایام نوروز فعال است خدمات‌رسانی به بیش از ۱۰۰۰ مسافر نوروزی در داروخانه‌های هلال احمر خراسان رضوی چرا مبالغ جریمه‌های رانندگی ۵ برابر شد؟
سرخط خبرها

یک خواب آسوده

  • کد خبر: ۸۵۰۲۵
  • ۰۱ آبان ۱۴۰۰ - ۱۱:۳۹
یک خواب آسوده
محمدرضا امانی - نویسنده

هر جنگی با خودش ویرانی به همراه دارد، اما در کنار این ویرانی، نوعی تفکر و خلق‌و‌خو هم میان آدم‌هایی که مدت‌ها آن را تجربه کرده‌اند، به وجود می‌آورد. یکی از همین خوبی‌ها حس فداکاری است و این شاید به‌دلیل این باشد که آدم‌های جنگ خودشان را بیش از پیش به مرگ نزدیک احساس می‌کنند.

اخلاقی که با وجود دهه‌ها از پایان جنگ، در رفتار پدرانمان که ماه‌ها در سخت‌ترین شرایط برای حفظ جان و ناموس عزیزانشان زندگی کردند، نمایان است. آن‌ها همیشه بهترین‌ها را برای فرزندانشان خواسته‌اند و شادی حقیقی را در شادمانی خانواده‌هایشان دیده‌اند.

حالا بسیاری از آن نسل به رحمت خدا رفته‌اند و آن‌هایی هم که مانده‌اند یا از عوارض ماه‌ها درجبهه‌ها‌بودن خانه‌نشین شده‌اند یا غبار پیری و کهولت بر شانه‌ها و تنشان نشسته است.

عمل بابا ۴ ساعت طول کشیده بود و وقتی او را داخل بخش آوردند، نزدیک ظهر شده بود. یک ساعتی طول کشید تا هوشیاری‌اش طبیعی شود. درد بعد از عمل بی‌طاقتش کرده بود، اما آ‌ن‌قدر صبوری داشت که ناله نمی‌کرد و این درد را فقط از روی فشردن پلک‌هایش می‌فهمیدم.

ناهار را که آوردند، بابا با وجود تأکید پزشکان هیچ میلی به خوردن نداشت. آن ۳ هفته هم که در بیمارستان بستری بود، کم پیش می‌آمد که بیش از چند قاشق غذا بخورد. چشمانش در گودی نشسته بود و گردنش مانند یک پسربچه یازده‌ساله باریک شده بود.

بابا هر چنددقیقه که درد کمی مجالش می‌داد، با کلماتی نیمه مفهوم حالی‌ام می‌کرد که غذایم را بخورم. ۲۰ روز شبانه‌روزی در بیمارستان ماندن من را هم به غذا‌های بی‌مزه و چاشنی بیمارستان عادت داده بود. غذای آن‌روز ماهی قزل‌آلا بود و برای من گرسنه‌ماندن صدمرتبه بهتر بود تا چنگال میان آن قزل‌آلای درسته غمگین فرو ببرم، آن‌هم بدون هیچ چاشنی و افزودنی.

اما وقتی دیدم بابا با وجود آن‌همه درد در آن لحظات تنها دغدغه‌اش این بود که من گرسنه نمانم، شروع کردم و با اکراه جلو نگاهش قطعه‌های ماهی را به دهان بردم. جفا بود اگر می‌خواستم در آن شرایط بد‌غذایی کنم و عذابی برایش درست کنم.

وقتی خاطرش جمع شد که دیگر گرسنه نیستم، زنگ بالای تخت را به صدا درآورد. پرستار که آمد، از درد طاقت‌فرسایش گفت. پرستار برایش مسکنی قوی تزریق کرد و بابا با خیالی آسوده چند ساعتی به خواب رفت.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->