روایت امیرمحمد توانا، رتبه برتر مشهدی از کنکور ریاضی ۱۴۰۴ | از استرس اشکالات دفترچه تا رؤیای مهندسی شریف که همه سختی‌ها را آسان کرد رونمایی از سند ارتقاء وضعیت زنان و خانواده استان خراسان رضوی چطور ارزانترین بلیط هواپیما را آنلاین خریداری کنیم! زلزله دهدز خوزستان را لرزاند (۸ شهریور ۱۴۰۴) وزارت علوم: پذیرایی تشریفاتی و اهدای هدیه در جلسات دفاع ممنوع است افزایش ۱۲ درصدی سفر جاده‌ای به خراسان رضوی (۸ شهریور ۱۴۰۴) ویدئو | بازداشت عامل تصادف عمدی با ۳ زن در نوشهر (۸ شهریور ۱۴۰۴) منتظری: پیش ­نویس قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عالی کشور تهیه خواهد شد زمان انتخاب رشته داوطلبان مجاز کنکور ۱۴۰۴ اعلام شد نتایج نهایی آزمون کارشناسی ارشد و کنکور سراسری ۱۴۰۴ همزمان اعلام می‌شود کارگر فضای سبز شهرداری مشهد در سانحه تصادف جان باخت (۸ شهریور ۱۴۰۴) حضور پررنگ خراسانی‌ها در فهرست رتبه‌های برتر‌ کنکور ۱۴۰۴ | دختر مشهدی رتبه یک تجربی شد نتایج نوبت دوم کنکور ۱۴۰۴ اعلام شد + لینک مشاهده نتایج (۸ شهریور ۱۴۰۴) دلیل تأخیر در اجرای طرح‌های هوشمند محیط زیست چیست؟ قانون به کارگیری سلاح توسط محیط‌بانان چیست و چه زمانی تعیین تکلیف می‌شود؟ آیا مصرف ماهی خام می‌تواند سنگ کیسه صفرا را دفع کند؟ کشف و ضبط بیش از ۸۵ شیء تاریخی در یک منزل شخصی (۸ شهریور ۱۴۰۴) آیا مصرف زرده تخم‌مرغ خام با شیر ولرم باعث تقویت سیستم ایمنی بدن می‌شود؟ زنگ اصلاح؛ فرصتی برای بازاندیشی در آموزش‌وپرورش وزیر میراث فرهنگی: ۲۷ اختیار حوزه میراث فرهنگی به استانداران تفویض شده است صدور هشدار سطح زرد در پی پیش‌بینی وزش باد و گردوخاک در مشهد و نواحی بادخیز استان (۸ شهریور ۱۴۰۴) نگاهی به برخی چالش های خانواده ها در مسیر فرزندپذیری | مصائب ناخوانده فرزندخواندگی سنجش سلامت روان ۸ میلیون دانش‌آموز | افراد در معرض خطر به مشاور ارجاع می‌شوند دستگیری باند جیب‌برهای حرفه‌ای که همه اعضایش سابقه‌دار هستند | سفر فامیلی برای سرقت برپایی جشن عاطفه‌ها تا ۱۵ مهر ۱۴۰۴ + جزئیات شرکت در پویش ماجرای نقص فنی پرواز مشهد ـ تبریز چه بود؟ (۸ شهریور ۱۴۰۴) گلایه والدین مشهدی از تکرار سریال دریافت وجه هنگام ثبت نام دانش آموزان | ممنوع اما مرسوم! پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (شنبه، ۸ شهریور ۱۴۰۴) | هوای خنک در راه مشهد کم‌تحرکی از دلایل کاهش توده عضلانی در سالمندان
سرخط خبرها

از پدران و پسران

  • کد خبر: ۸۵۴۶۶
  • ۰۵ آبان ۱۴۰۰ - ۱۳:۵۹
از پدران و پسران
محمدرضا امانی - نویسنده

از آخرین دفعه‌ای که با پسرم به استخر رفتیم، بیش از دو سال می‌گذرد. هنوز کرونا به زمین هجوم نیاورده بود و با درآغوش گرفتن عزیزانمان جهان هنوز جایی تحمل پذیر بود. آن روز با همه تلاش، انواع بازی‌هایی را که امکانش بود در قسمت کم عمق انجام دادیم، اما عمیقا حس کردم که خیلی به پسرم خوش نگذشته است.

پسرم توقع داشت مانند پدر‌های شجاع که پسرهایشان را بر دوش سوار می‌کنند و آرام آرام به قسمت‌های عمیق‌تر استخر قدم می‌گذارند، من هم مانند لاکپشتی میان سال او را بر پشتم بنشانم و به عمیق‌ترین قسمت استخر ببرم.

اما حقیقت این بود که من در طول زندگی هیچ وقت جرئت و جسارت عبور به آن طرف طناب قرمز را نداشته ام؛ همان طنابی که تو را پرتاب می‌کرد به قسمتی که جایگاه پدران قهرمان و شجاع بود.

همه اش تقصیر پدرم بود. اگر آن تابستانی که به شمال کشور سفر کرده بودیم و من یازده ساله بودم، به صرافت آموزش شنا به من نیفتاده بود، حالا این قدر از آب نمی‌هراسیدم. دریا موج‌های آرامی داشت و آبی بی کرانش دل آدم را خالی می‌کرد. من بر دوش‌های پدرم سوار بودم و همین طور موج‌های کوتاه را پشت سر می‌گذاشتیم و جلو می‌رفتیم.

مادرم با مانتویی نارنجی در ساحل روی زیلویی نشسته بود و وقتی سر برگرداندم تا ببینم چقدر از ساحل دور شده ایم، او را قد یک پرتقال دیدم. از ترس مو‌های پدرم را در مشت‌های کوچکم می‌فشردم و خجالت می‌کشیدم بگویم که بس است و دیگر جلوتر نرویم.

همان لحظه بود که جهان تاریک و هولناک زیر آب را تجربه کردم. از اکسیژن خبری نبود و به جای نفس کشیدن، آب تلخ خزر بود که به دهان و بینی ام راه یافته بود. پدرم با روشی بدوی سعی کرد ترسم از آب را بشکند. احتمالا می‌خواست صحت جمله معروف «از هرچه که می‌ترسی، خودت را میانش پرتاب کن» را روی من امتحان کند.

او من را مثل یک گونی سیب زمینی بر آب‌های مواج خزر سپرده بود و حالا که ناپدید شده بودم، انگار که آن سیب زمینی‌ها غلتیده باشند و در جوی آب افتاده باشند، دست می‌کشید تا بخشی از من را در زیر آب پیدا کند.

چند روز پیش وقتی از جلو مجتمع آبی که در مدت کرونا بسته شده بود، می‌گذشتم، افرادی را دیدم که در صف خرید بلیت ایستاده اند. نزدیک‌تر شدم تا از گشایش استخر مطمئن شوم.

همین طور که آن ترس قدیمی داشت ضربان قلبم را تند می‌کرد و زانو هایم داشتند رمق از دست می‌دادند، چشمم به آگهی روی دیوار افتاد: «آموزش شنای خصوصی برای تمام سنین.» با گوشی عکسی از آگهی گرفتم و به سمت خانه راه افتادم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->