معصومه متین نژاد | شهرآرانیوز؛ «۱۰۰ بار بهت گفتم پولت رو توی بورس سرمایهگذاری نکن! این هم نتیجهاش. هم خودت رو بدبخت کردی، هم ما رو.»، «من اگر غذای جدید نخوام، کیو باید ببینم؟! صبح تا شب کار میکنم، اینجوری پولای منو به باد بده.» و «تو آخرشم چیزی نمیشی! یک کم از پسرخالهات یاد بگیر!». خدا کند جزو این افراد نباشید، آدمهایی که جز به سرزنش دیگران زبان باز نمیکنند و با این ویژگی اخلاقی، همیشه اطرافیانشان را از خود میرانند. در آموزههای دینی، از سرزنش به رذیلهای اخلاقی و همرده غیبت و دروغ یاد میشود. در مذمت آن گفتهاند: کسی که دیگری را ملامت و سرزنش میکند، از این دنیا نمیرود تا به آن گناه و عیب گرفتار شود. ناگفته پیداست ملامت آنقدر آثار سوء تربیتی دارد که خداوند در همین دنیا اثر آن را به مرتکبشونده آن برمیگرداند. ازاینرو، امروز قصد داریم با کمک علی سلمانیزاده، روانشناس، به بررسی آثار اخلاقی و تربیتی این خصیصه بپردازیم.
علی سلمانیزاده | روانشناس؛ بروز هر ویژگی اخلاقی زمینه و علتی دارد که تا درباره آن آگاهی لازم را پیدا نکنیم، نهتنها زشتی کارمان را درک نخواهیم کرد، بلکه برای اصلاح آن هم نمیتوانیم گامی برداریم. معمولا سرزنشکردن از مقایسه ایجاد میشود، مقایسه کسی با دیگری یا با طرحوارههای ذهنیای که دوست داریم از آن فرد داشتهباشیم. این در حالی است که تفاوتهای فردی یک اصل اساسی در فلسفه رشد است و حتی دوقلوهای همسان هم ۱۵ درصد اختلاف دارند.
به عبارت سادهتر، وقتی فرزند یا همسرمان با تصویری فانتزی که از او در ذهن داریم متفاوت است، دست به سرزنش و ملامت میزنیم تا به خیال خودمان او را تحریک کنیم و تغییر بدهیم، تغییر برای پذیرش نقشی بیشتر و بهتر از آنچه هست، درحالیکه غافلیم از اینکه با این کار نهتنها سبب تنفر او از خودمان میشویم، بلکه اعتمادبهنفس، استقلال فکری، خلاقیت، مسئولیتپذیری و بسیاری از ویژگیهای خوب را هم در او از بین میبریم.
طرحوارههای کودکی نیز نقش مهمی در این سرزنشها دارند، اینکه میخواهیم با حمله به شخصیت دیگری، نقصهایمان را بپوشانیم و با به رخ کشیدن ضعفهای او، خودمان را بی نقص و کامل نشان بدهیم. بنابراین، علت هرچه باشد، از ضعفی در خود ما نشئت میگیرد که تا برطرف نشود، امیدی به رهاکردن این اخلاق ناپسند نیست.
مرز بسیاری از ویژگیهای اخلاقی به هم نزدیک است و گاهی سبب اشتباه شدنشان با هم میشود، مانند سرزنش با امربهمعروف و نهیازمنکر. برای همین، لازم است اطلاعاتمان را در این زمینه افزایش بدهیم و تفاوت آنها را با یکدیگر بدانیم. برای نمونه، اساس امربهمعروف و نهیازمنکر دلسوزی برای طرف مقابل و اصلاح فرد و جامعه است، اما هدف از سرزنشکردن اغراض شخصی و تحقیر و تخریب طرف مقابل است.
اصولا ملامتگر شخصی است که هر عیب و اشکال کوچکی که از دیگری ببیند، سریع به زبان میآورد. این در حالی است که آمر به معروف و ناهی از منکر تا شاهد سرزدن فعل حرام یا ترک واجبی از کسی نباشد، نصیحت نمیکند. نقل است که امام سجاد (ع) به یکی از علمای معروف آن عصر نامهای نوشتند و او را امر به معروف و نهی از منکر کردند.
در پایان نامه هم به نکته اخلاقی ظریفی اشاره کردند: گمان نکن که میخواهم تو را توبیخ و ملامت کنم و بر تو درشتی روا دارم، بلکه میخواهم خداوند رای و نظر و بینش درست و نیز آن مقداری که دینت را از دست دادهای به تو بازگرداند.
حجتالاسلام والمسلمین سیدمهدی واعظ موسوی؛ یکی از اصیلترین غرایز آدمی حب ذات است، یعنی دوستداشتن خود، و سرزنش یا عتاب همین حس را در آدمی نشانه میگیرد و طبیعی است که فرد سرزنششده در مقابل آن حرف، حتی اگر حق باشد، جبهه بگیرد. البته سرزنش همیشه و همهجا هم بد نیست. در موارد خیلی محدود و البته کوتاه میتواند اثر تربیتی مثبت داشتهباشد، ولی از آنجایی که بیشتر ما همواره از حد اعتدال آن خارج میشویم، سرزنشنکردن را بهتر از سرزنشکردن دانستهاند.
سرزنش هم درست مانند غیبتکردن یا دروغ، رذیلتی اخلاقی و تلاشی درونی برای کمرنگ جلوه دادن ناتوانیهای فرد است. میدان و مجالی برای نادیدهگرفتن ضعفها و کمبودهاست. انسانهای بزرگ که اخلاقی الهی دارند، همیشه در پی شکار زیباییها در دیگران هستند، نه زشتیهای آنها. برای همین، همواره چشمشان را بر بسیاری از خطاهای دیگران میبندند.
روایت داریم که پیامبر عظیمالشأن اسلام (ص) خیلی جاها دامنه دیدشان را کم میکردند تا ناظر و شاهد هر رفتاری نباشند. این در حالی است که بسیاری از ما عادت به تجسس و پس از آن هم مچگیری داریم تا بتوانیم به وقت نیاز، دیگران را با آن بکوبیم و سرزنش کنیم، خواه آن فرد همسرمان باشد خواه فرزندمان یا هر کس دیگر. بزرگان علم اخلاق نیمی از شخصیت فرد عاقل را در صبوری و نیم دیگر را در بیخیالی تعریف میکنند. یعنی یا بر آنچه میبیند صبوری میکند یا نادیدهاش میگیرد.
این روزها پدرها و مادرهای بسیاری را میبینیم که از لجبازی فرزندانشان گلهمندند و شکایت دارند، درحالیکه از این نکته غافلاند که این سرزنش و ایراد گرفتن زیاد آنهاست که فرزندانشان را چنین لجباز بار آوردهاست. امیر مؤمنان علی (ع) دراینباره در نهجالبلاغه میفرمایند: از سرزنش بپرهیزید که زیادهروی در سرزنشکردن و ملامت آتش لجاجت را شعلهور میکند.
داستانهایی که از سیره و سیاق زندگی اولیا و انبیای الهی نقل میشود، برای وقتگذرانی نیست، بلکه برای این است که بتوانیم الگوی مناسبی برای زندگیمان داشتهباشیم. به داستان زندگی حضرت یوسف (ع) نگاه کنید. زمانی که حضرت در برابر برادرانش قرار میگیرد، به جای سرزنش آنها، از خطایشان چشمپوشی میکند و با فرستادن پیراهن نبوت، مانع از آن میشود که برادرها بیش از آن شرمنده پدر و عمل اشتباه خود شوند.
برای همین، همواره توصیه میشود که در مقابل خطا و اشتباه دیگران، خود را به تغافل و نادیدهگرفتن بزنیم. امام صادق (ع) در زشتی این عمل میفرمایند: هرکس مؤمنی را به گناهی سرزنش کند، نمیمیرد تا خودش آن گناه را مرتکب شود. از این رو، سرزنشکردن دیگران چه در معصیت آنان باشد چه در عیوب آنها، خطا و از گناهان بزرگ است.