رضا ریاحی| شهرآرانیوز؛ خانواده جیرانی از مفاخر فرهنگیهنری مشهد و خراسانرضوی هستند که در سینمای ایران درخشیدهاند و تأثیرگذار بودهاند. شاید این خانواده هنرمند و فرهیخته بیشتر با فریدون جیرانی شناختهشده باشند، اما هیچ هنردوست و عاشق سینمایی نمیتواند خدمات هنری فرزاد، فرامرز و فرزین جیرانی را در تئاتر و سینمای مشهد و حتی ایران نادیده بگیرد.
تهتغاری این خانواده، فرزین جیرانی ۴۱ ساله است. او در طی حیات هنریاش هم فعالیت مطبوعاتی کرده و هم در قامت فیلمساز حضور داشته و همواره بهعنوان فیلمنامهنویس حرفی برای گفتن داشته است؛ هرچند که خیلیها او را یک مستندساز تمامعیار میدانند.
فرزین میگوید: جامعهای که در آن زندگی میکنیم، پر از واقعیتهایی است که جان میدهند برای ساخت انواع مستند اجتماعی؛ مستندهایی که از دل اجتماع بیرون کشیده میشوند و با طرحی ساده و گویا بر دل مردم مینشینند.
او در همه این سالها که سرش به فیلم و سریال گرم بوده، مطالبی را برای نشریات و روزنامههای مختلف نوشته و ستون نقد و بررسی هفتهنامه «گزارش فیلم»، هفتهنامه «سینما» و روزنامه «جوان» را در دست داشته است. البته خودش معتقد است فعالیتهایش در حوزه مطبوعات همیشه در نوسان بوده و فیلمسازی مهمترین دغدغه اوست.
۲۵ سال از اولین حضور کارگردان مشهدی ساکن محله الهیه در سینما میگذرد. بااینحال او همچنان خستگی ناپذیر به نظر میرسد و میخواهد فیلم بسازد و در ژانرهای مختلف دست به تجربهکردن بزند و از این کار هراسی نداشته باشد.
پدرش کارمند اداره دامپزشکی بوده و سالها زندگی در شهرهای مختلف مانند کاشمر و تربتحیدریه و مشهد را تجربه کردهاست. پدرش در آن سالها مشتری پروپاقرص سینماهای معروف مشهد مانند دیاموند (هویزه)، شهرفرهنگ (آفریقا) و آریا (قدس) بود و بسیاری از هنرپیشههای معروف سینمای دنیا را میشناخت. تنها اشتراک خانه پدری، هفتهنامه سینما بود و پدرش و فریدون (برادر بزرگ فرزین) دوسهباری آن را میخواندند تا پستچی شماره بعدی را بیاورد. فرزین در چنین فضایی رشد کرد و به سینما علاقهمند شد. خودش میگوید: علاقه بیحدواندازه پدر به سینما کار خودش را کرد؛ فریدون یکی از بزرگترین نویسندگان و کارگردانان سینمای ایران شده بود و فرزاد و فرامرز هم جستهوگریخته تئاتر کار میکردند. من هم علاقه زیادی به حوزه سینما داشتم. ۱۶ سالم که شد، راهی تهران شدم و در مؤسسه فیلمسازی مهدی صباغزاده فعالیت حرفهایام را در عرصه سینما آغاز کردم. این دفتر سینمایی پاتوق بسیاری از کارگردانان، بازیگران، صدابرداران، گریمورها و فیلمبرداران حرفهای سینمای ایران بود و معاشرت با هرکدام از آنها باعث شد تا من با قواعد و اصول فیلمسازی از نوشتن فیلمنامه تا تدوین و پخش آشنا شوم. من در اولین تجربه سینماییام بهعنوان دستیار کارگردان حضور داشتم و تجربههای گرانبهایی را بهدست آوردم که بعدها بهعنوان کارنامه و پشتوانه قوی به کارم آمد.
فرزین جیرانی بین سالهای ۱۳۷۵ تا ۱۳۷۹ در تهران بود و دورههای کارگردانی، نمایشنامهنویسی و بازیگری را پشتسر گذاشت. از او میپرسم آیا در آن سالها سابقه همکاری با برادرش فریدون را هم داشته است که در جواب میگوید: در آن سالهایی که من تهران بودم، آقافریدون با مهدی صباغزاده رابطه تنگاتنگی داشت و با همدیگر پروژههای فیلمسازی خاطرهانگیزی را آغاز کردهبودند که ازجمله آنها میتوان به فیلمهای سینمایی «قرمز»، «آب و آتش» و مستند «کاپوچینو» که اولین کار مستقل من بود، اشاره کرد که نگاهی گذرا به زندگی استاد ابراهیم حاتمیکیا دارد.
خدمت سربازی باعث شد تا فرزین به مشهد بازگردد وبعد ازآن برای ادامه تحصیل ماندگار شود. او دیپلم ریاضیفیزیک داشت و در رشته مکانیک تحصیل میکرد، اما روحیه لطیف و هنری او چندان با ساختار پیچومهره و مکانیک سیالات و فلزات سازگار نبود. برای همین فرزین از ادامه تحصیل در رشته مکانیک انصراف داد و تحصیلاتش را در رشته کارگردانی و فیلمسازی در دانشگاه علمیوکاربردی مشهد ادامه داد. او بعد از پایان تحصیلات، بهعنوان کارگردان فیلمهای مستند و برنامهریز سریالهای داستانی، همکاریاش را با شبکه استانی خراسان آغاز کرد.
فرزین جیرانی میگوید: سال ۱۳۸۳ به سفارش استاد عزیزم، منصور انوری که از نویسندگان نامی کشورمان است و رمان دوازدهجلدیاش به نام «جاده جنگ» برنده جایزه جلالآلاحمد شده است، برای ساخت فیلمی مستند درباره اقوام و عشایر کرد شمال خراسان به شبکه استانی معرفی شدم. برای ساخت این فیلم مستند ۳ ماه بین عشایر شمال خراسان زندگی کردم تا با آدابورسوم آنها بیشتر آشنا شوم؛ مردمانی مهماننواز که به لهجه کرمانجی سخن میگویند. کوچ برای آنها بهترین تفریح و بهار شادترین دوره سال است. آنها هرسال از قوچان تا مراوهتپه را با پای پیاده میپیمایند تا چراغ زندگی عشایری روشن بماند. با کشاورزی و دامداری روزگار میگذرانند، اما در ساخت صنایعدستی ازجمله قالیبافی، جاجیمبافی، پلاسبافی، چاروق، سیاهچادر و کردیدوزی تبحر دارند. رنگرزی یکی دیگر از هنرهای زنان کرمانج است و برای تهیه رنگ گلیم از گیاهان صحرایی استفاده میکنند. زندگی کنار عشایر شمال خراسان تجربه بینظیری بود که درنهایت به خلق مستند ۳۵ دقیقهای با عنوان «کوچ شمال» منجر شد و بدینترتیب پای من به سینمای مستند باز شد.
خیلی از سینماگران فرزین جیرانی را بهعنوان مستندساز حرفهای میشناسند. او در طول ۲ دهه فعالیت در سینمای مستند، آثاری مانند «آب و آبادانی»، «کوچ شمال»، «باد خواهد وزید»، «کوچههای خورشید»، «قنات قصبه»، «خوشههای زندگی»، «آخرین برگ»، «در دایره خوبان» و... را از خود برجای گذاشته است که بارها از شبکه استانی و شبکه سراسری مستند بازپخش شده است.
کارگردان مشهدی ساکن محله الهیه درباره گرایشش به سینمای مستند میگوید: بابت سابقهای که در سینمای حرفهای داشتم، بدم نمیآمد که به سمت سریالهای داستانی بروم، اما بعد از ساخت مستند «کوچ شمال» دریافتم که واقعیترین و جذابترین داستانها در سینمای مستند اتفاق میافتد. اصلا کارکرد سینمای مستند در این است که تصویری واقعبینانه، منصفانه و بدون غرض از دنیای پیرامون را به ما نشان میدهد و راز موفقیت آن در ارائه حقیقت زندگی است.
فرزین جیرانی برای خلق آثار مستند باکیفیتتر تحصیلاتش را در مقطع کارشناسیارشد رشته پژوهش علوم اجتماعی ادامه داد. او دراینباره میگوید: از نظر من پژوهش پیششرط اصلی در سینمای مستند است. زیرا مستندسازی معمولا عرصه کاوش و اکتشاف است. مستندساز صاحب نگرش نمیشود، مگر اینکه اهل جستوجو، کاوش و تعمق در پدیدهها و حقایق باشد.
یکی از ارکان مستند اجتماعی، وجود شخصیت است. البته شخصیت در مستند اجتماعی با سینمای داستانی تفاوت دارد. زیرا مستندساز از شخصیتی واقعی، مضمونی واقعی و فضایی واقعی بهـره میگیرد و گاهی این شخصیتها بهقدری اثرگذارند که بر زندگی شخصی بیننده و حتی ارکان سازنده مستند تأثیر میگذارند. فرزین جیرانی با بیان این واقعیت به مستند «طلبه نباتی» اشاره میکند و میگوید: «طلبه نباتی» با محور محرومیت، آسیبهای آن و محرومیتزدایی ساخته شده و مضمون آن نیز درباره طلبه جوانی است که به «طلبه نباتی» شهرت دارد و همه منبر و موعظهاش در کمک به محرومان خلاصه شدهاست. بسیاری از افراد متمول مشهد و ایران ازجمله مالک بزرگترین کارخانه فولاد ایران یا معروفترین برند ساختوساز آپارتمان در مشهد با او در ارتباط هستند و هرسال میلیاردها تومان پول در اختیار او میگذارند و این طلبه جوان هم ریال به ریال این کمکها را در امور خیر هزینه میکند؛ از تهیه جهیزیه برای دختران دمبخت و هزینه درمان بیماران سرطانی گرفته تا اجرای پروژه آبرسانی به روستاها، آسفالت روستاهای دورافتاده، برقکشی به مناطق صعبالعبور، اجرای طرحهای هادی در نقاط محروم و...
فرزین جیرانی میگوید: این جوان ۳۵ ساله که در یکی از روستاهای سرخس سکونت دارد، مستأجر است و خودش از راه کشاورزی و کارگری ساختمان امرار معاش میکند. او خیلی روی من تأثیر گذاشت.ای کاش همه ما یک طلبه نباتی بودیم.
این هنرمند مشهدی میگوید: مشهد میتواند با ساخت فیلم کوتاه و مستند پایگاه قدرت فیلمسازی باشد. ما میتوانیم با بهرهگیری از ظرفیتی به نام حضرت رضا (ع)، در فیلمهای کوتاه و مستند به موضوعهای اخلاقی، دینی و انسانی وابسته به مشهد بپردازیم و این محتوای فرهنگی را به کشورهای مذهبی و مسلمان صادر کنیم. برای این اتفاق هم باید در زمینه فیلم کوتاه و مستند سرمایهگذاری کنیم.
دستیار اول کارگردان فیلم سینمایی «کاپوچینو» و «اشنوگل» چندسالی است که بهعنوان مدیر پردیس سینمایی گلشن که یکی از سینماهای بخش خصوصی مشهد محسوب میشود، فعالیت میکند. او به ضرر جدی سینمادارها و کارکنان آنها در دورهای که سینماها بهعلت شیوع کرونا تعطیل بودهاند، اشاره میکند و میگوید: سینما در سالهای ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ دوران کابوسواری را تجربه کرد. سرمایهگذاران و فیلمسازان با ضررهای میلیاردی روبهرو شدند. بسیاری از کارکنان سینماها تعدیل شدند و سینمادارهایی که سالن را از مالک اجاره کردهبودند، با ورشکستگی روبهرو شدند. با این حال مدتی است که سینماها بازگشایی شدهاند و با ۵۰ درصد ظرفیت مشغول فعالیت هستند. کار سینما با نیمی از ظرفیت ضرر محسوب میشود، اما همینکه چراغ سینما روشن باشد و عدهای از کنار آن نانی درمیآورند، جای خوشحالی دارد.
جیرانی میگوید: در روزهای پس از بازگشایی سینما، مردم استقبال بسیاری از فیلمهای طنز و کمدی داشتهاند. با اینکه کارگردانان بهنام ژانر اجتماعی فیلم اکرانشده دارند، مردم به سینمای کمدی اقبال بیشتری نشان میدهند و بهنظرم دلیلش برمیگردد به فشارهای روحی و روانی بیماری کرونا، درگذشت اطرافیان و فشارهای اقتصادی که در چندسال اخیر بر مردم وارد شدهاست.
فریدون، فرامرز، فرزاد و فرزین ۴ برادر هنرمندی هستند که بهواسطه پدرشان به سینما علاقهمند شدند. فریدون پسر بزرگ خانواده است و سال ۱۳۳۰ در کاشمر بهدنیا آمد. فرزاد پسر دوم خانواده جیرانی است. او ۶۰ سال دارد و در تربتحیدریه متولد شدهاست. پسر سوم فرامرز است. او دهه پنجم زندگی را پشتسر میگذارد و مانند فرزاد، زاده شهرستان تربتحیدریه است. فرزین هم تهتغاری خانواده جیرانی است. او متولد سال ۱۳۵۹ در مشهد است و بیشتر از همه مسیر زندگی پدر و فریدون را دنبال کرده است.
کارگردان مستند «در راه خوبان» میگوید: جدا از فریدون که برای همه هنردوستان ایرانی شناختهشده است، فرزاد و فرامرز هم در زمینه بازیگری تئاتر استعداد داشتند، بهویژه فرزاد که هنرپیشه توانایی بود و سال ۱۳۶۴ با فرامرز قریبیان، جمشید مشایخی و افسانه بایگان در فیلم سینمایی «گمشده» ایفای نقش کرد. فرامرز هم از بهترین بازیگران تئاتر مشهد بود. او در دهه ۶۰ همراه با هادی وکیلی، محمد حسنزاده، مهران رجبی و شهره لرستانی تئاترهای معروفی مانند «آرش کمانگیر»، «مرگ فروشنده» و «تئاتر شبانه» را روی صحنه بردند، اما بهدلیل اینکه در آن روزها تئاتر فقط یک عشق بود و هیچ آب و نانی نداشت، حرفه بازیگری را رها کرد.
طراح و کارگردان مستند «باد خواهد وزید» حال این روزهای تئاتر شهرمان را مثبت و امیدوارکننده ارزیابی میکند. او میگوید در یک دهه اخیر با افتتاح پردیس تئاتر شهر و افزودهشدن نویسندگان جوان و کارگردانهای باانگیزه، روح تازهای به تئاتر مشهد دمیده شده و از آن حالت سکون و رخوت دهه ۸۰ خارج شده است.
جیرانی سال ۱۳۹۸ تهیهکنندگی تئاتری را در مشهد برعهده گرفته بود که حسابی توجه علاقهمندان را به خودش جلب کرد. او در اینباره میگوید: گیشه از قدیم یکی از آرزوهای دیرینه تئاتر بودهاست. همیشه با خودمان فکر میکردیم آیا میشود در مشهد هم گیشهای داشته باشیم و تماشاگران در صف انتظار برای تهیه بلیت بایستند! تئاتر مشهد در سالهای گذشته با نمایشهای متفاوتی مانند «یتیمخانه فونیکس»، «پیانیستولوژی» و «بهعلت ضیق مکان» نشان داد که گیشه در مشهد آرزو نیست. من خودم سال ۱۳۹۸ نمایش «بهعلت ضیق مکان» را روی صحنه بردم. ۱۴ روز مردم در برف و بوران در صف ایستادند تا این تئاتر را تماشا کنند. این را میتوانید از تقی حسینی، مسئول خدمات سالن تئاتر شهر، بپرسید. او که کلیددار این مجموعه است، ۶ شب همراه با خانوادهاش پول داد و این تئاتر را تماشا کرد و به قول خودش هربار هم از خنده رودهبر شد. پس میتوان در تئاتر مشهد گیشه هم داشت.
فرزین و فریدون نمونهای مثالی از برادریاند. فرزین از این رابطه، تعبیر به «رفاقت خدادادی و خونی» میکند. او فریدون را مراد خود میداند و مدام او را استاد خطاب میکند: فریدون بیشتر از فیلمنامهنویس و کارگردان، یک مورخ و محقق و ژورنالیست سینمایی صاحب دیدگاه و مؤثر است که بر تاریخ سینمای قبل و بعد از انقلاب در ایران تسلط دارد. فریدون در خاطراتش میگوید بخش گفتوگوی هنری را در روزنامه اطلاعات راه انداخته است و اولین مصاحبه اش را با مرحوم دکتر هوشنگ طاهری، مترجم مشهور متون سینمایی، انجام داده و بعدها به سراغ دکتر هوشنگ کاووسی رفته که مبدع و سازنده واژه سینمایی «فیلمفارسی» بوده است.
فرزین ادامه میدهد: بهجرئت میگویم که پس از سال ۱۳۴۰ هرفیلمی در سینمای ایران ساخته شدهاست، فریدون نه یکبار، بلکه دهبار تماشا کردهاست. او هم به تاریخ سیاسی و هم به تاریخ وقایع اجتماعی ایران تسلط دارد و درباره تأثیر سینما و سیاست بر یکدیگر مطالعه و پژوهش کرده است. از نظر من فریدون سیاستمداری جامعهشناس و هنرمند است و در تاریخ هنری ایران کمنظیر است.