زنان بهعنوان نیمی از افراد جامعه در طول تاریخ خلقت همواره مورد توجه بودهاند. هر یک از جوامع بهفراخور، ارزیابی و اعتقادشان را بهنحوی در باره زن مطرح کردهاند. برخی گفتهاند که زن کالایی موروثی یا موجودی ضعیف است یا مونتسکیو زنان را موجوداتی با روحهای کوچک و ضعیف و متکبر و خودخواه معرفی کرده است.
تاریخ بهندرت با موضعگیری عادلانه و خداپسندانه درباره زن مواجه است. قرآنکریم وقتی داستان تولد و زندگی حضرت مریم (س) را بیان میکند، نشان میدهد که چگونه زن حتی در معبد جایگاهی نداشته است و خداوند در چنین فضای فکری مریم (س) را آفرید و او را مظهر جمال و جلال الهی معرفی کرد.
اندیشه برابری زن و مرد به بعد از قرن هفدهم میلادی باز میگردد. در اعلامیه حقوقبشر در سال ۱۷۸۹ میلادی در فرانسه از برابری جقوق زن و مرد بههیچعنوان سخنی بهمیان نیامده و نهضت زنان نیز در قرن نوزدهم در فرانسه تازه شکل گرفته است.
در میان مسلمانان، عوامل مختلفی برای شکلگیری نگرشهای حامی زن میتوان مطرح کرد؛ آغاز تحصیلات عالی زنان، گسترش صنعت حملونقل و پست برای تبادل اطلاعات در باره شرایط زنان در کشورهای غربی، گسترش صنعت چاپ برای ترویج بیشتر دستاوردهای زنان در اقصینقاط جهان، جریانهای ضداستعماری در جوامع اسلامی که با افزایش فرصت حضور اجتماعی زنان و در نتیجه افزایش تجارب اجتماعی آنان همراه بود و البته نظریهپردازی در حوزه موضوعات دینی ازجمله مسائل زنان که خیلی زود تبدیل به یکی از مسائل چالشی جهان اسلام شد.
بحث درباره بازنگری حقوق زن و جایگاه او در آموزههای دینی باعث شکلگیری دو جریان در جهان اسلام شد. در جریان اول از اواخر قرن نوزدهم زنان مسلمان به احقاق حقوق خود در عرصههای اجتماعی برخاستند و در جریان دوم که بهاصطلاح «فمینیسم اسلامی» نام گرفته و از اواخر قرن بیستم آغاز شده، با هدف اصلاح جایگاه زن و اثبات برابری جنسیتی در اسلام و احقاق حق زن به بازنگری در رویکردهای تفسیر قرآن بهویژه آیات مرتبط با زن پرداخته و برداشتهای نوینی ارائه دادهاند که در مواردی قابل ارزیابی و نقد است، زیرا موضوع زن و حمایت از حقوق او در غالب موارد به یکی از شعارهای فریبنده تبدیل شده که در افق فکری اومانیسم خودنمایی بیشتری میکند و غالبا فریبکارانه و عوامفریبانه است و خود باعث تضییع حقوق زنان و تعدی در نظام آفرینش شده است.
فارغ از همه نظریهپردازیهای غربی و اسلامی و جریانهای مطرح درباره حقوق زن، این حق طبیعی هر انسانی است که حقوق فردی و اجتماعیاش محفوظ بماند و مورد احترام قرار گیرد. نقش مهم و حیاتی زن را در سلامت روان و نظام خانواده و در نتیجه کیان جامعه، نمیتوان انکار کرد و شاید به همین دلیل، موضعگیری در باره جایگاه زن در طول تاریخ مطرح بوده است و بسیاری از مردان برای بهبود وضع خود و کنترل این تأثیر، به داوری در این باره پرداختهاند.
اسلام نمونههایی را بهعنوان الگو برای همه مسلمانان عرضه کرده است. از جمله در سوره تحریم، خداوند همسر فرعون را بهعنوان کسی که در ناز و نعمت زندگی میکند، اما این مظاهر مادی مانع نمیشود حق را برگزیند، معرفی کرده است. زن فرعون بهعنوان فردی از مخلوقات همچون مردان این قدرت و توانایی را دارد که از مظاهر مادی و تجملات دست بکشد و حق را با تمام عقلانیت خود انتخاب کند و بر آن استقامت کند؛ کاری که فرعون و درباریانش نتوانستند انجام دهند.
خداوند در این آیات بهوضوح نشان داده است که زن با اراده و حق انتخاب خوداصلح را برمیگزیند و بر انتخاب بهحق خود پایدار است و در این راه سختی را تحمل میکند و چیزی جز تقرب الهی نمیخواهد. مثال دیگر ملکه سبا، نمونهای از مدیر و رهبر یک سرزمین است که با اینکه با مردان و وزرای خود در امر پذیرش دعوت سلیمان مشورت میکند، عقلانیت خود را در این امر نشان میدهد و در نهایت چیزی را انتخاب میکند که درست و حق است و بر تصمیمی پافشاری میکند که قرآنکریم بر آن صحه میگذارد.
عالمان به این موضوع مهم توجهی نکرده و در عوض وقتی به آیه «الرجال قوامون علی النساء» یا آیات مشابه آن رسیدهاند، آیه را از سیاق و گفتمان صدور آن خارج کرده و حتی بدون توجه به معانی و کاربرد واژهها و بدون بهرهگیری ازابزارهای درست فهم، با پیشداوری و ذهنیات خود درباره ناتوانی زن در انتخاب و عقلانیت و مدیریت و تدبیر و نیز نقصان زن، سخنها راندهاند و حتی حق تأدیب زن را برای مردان محفوظ دانستهاند؛ درحالیکه نمونههای قرآنی و روح حاکم بر آموزههای دینی و سیره رسولاکرم (ص) با این برداشتها مخالف است.
زن و مرد هر دو مخلوقاتی هستند که در انسانیت و تدبیر و تکلیف و حقوق مساویاند، هر دو انسانی هستند که خداوند برای خلقت آنان به خود تبریک گفته و ملائک را به سجدهشان امر کرده است، زن و مرد بهطور یکسان دعوت به اطاعت از خداوند شدهاند و اگر مسیر اطاعت و فرمانبرداری از اوامر واجتناب از نواهی الهی را طی کنند به تکامل دست مییابند و قابلیت دریافت پاداش الهی و درجه بالای تقرب الهی را بهطور یکسان دریافت خواهند کرد و از این جهت هیچ تفاوتی میان زن و مرد نیست.
خداوند از زنان و مردان بهشتی یاد میکند که جایگاهی مساوی برای دریافت نعمتهای الهی دارند. حضور زن و تأثیرگذاری او در اجتماع هرگز ممنوع اعلام نشده است. آنچه بدان توجه شده، کیفیت حضور است، یعنی بهشرط حفظ و رعایت احکام دینی هیچ ممانعتی در این زمینه وجود ندارد.
از سوی دیگر آموزههای دینی به جایگاه و توان جسمی زنان و مردان توجه نشان داده و آموزههای دینی بههیچوجه به تساوی مطلق زن و مرد در زندگی و امور دنیوی اشاره نمیکنند. هر یک از این دو جنس مطابق با هدف از خلقت خود در زندگی دنیوی وظایفی دارند؛ ظرافت زن در خلقت و اینکه به تدبیر الهی او شایسته این فضیلت است که میتواند فرزندی را در خود پرورش دهد، مانع آن است که کارهای سنگین جسمانی به او واگذار شود، اما این موضوع ربطی به تدبیر و عقلانیت ندارد.
در آموزههای دینی از حضور زن در اجتماع و تأثیرگذاری او بر سیاست و فرهنگ نمونههایی را میتوان یافت.
در ماجراهای قبل از فتح مکه، پیامبراکرم (ص) با امسلمه در باره نحوه برخورد با برخی صحابه نابخرد مشورت گرفت و بهتوصیه امسلمه عمل کرد. پیش از فتح مکه، ابوسفیان که پیمان حدیبیه را نقض کرده بود، به مدینه آمد تا مسئله را حلوفصل کند و در مدینه ابتدا به منزل حضرتزهرا (س) پناهنده شد. اینجاست که حضور و تأثیرحضرتزهرا (س) در امور سیاسی و اجتماعی روشن میشود. البته نکته جالب این است که آنحضرت این دیدار را نپذیرفت.
موضعگیریهای حضرتزهرا (س) در مسائل مختلف جامعه تازهتأسیس مدینه، در آثار تاریخی ثبت شده است. استیضاح ابوبکر توسط فاطمهزهرا (س) را ابناثیر گزارش کرده است. سخنرانی رسواکننده حضرت زینب در بارگاه شام را نیز همگان شنیدهاند.
این نمونهها همگی حاکی از آن است که ادعای اینکه احساسات نسبت به عقلانیت در زنان حاکم است و زن موجودی است که عقل نظری او ضعیف است یا باید مطیع محض باشد و حق دخل و تصرف در اموال خود را هم به شکل مشروط دارد و... نتایجی است که بعضی مردان اتفاقا بهدلیل غلبه برخی احساسات و منافع مطرح کرده اند، نه اینکه واقعیتهای دینی و اجتماعی را نشان دهند؛ بنابراین زنان شایستگی حضور در مهمترین کارهای سیاسیاجتماعی کشور را دارند.
بهشرطیکه زمینههای این حضور مهیا باشد، میتوانند و شایستگی آن را دارند که به بهترین شکل مسئولیتهای خود را انجام دهند. این موضوع برای همه انسانها بهطور مساوی مطرح است؛ مشروط بر اینکه زمینههای آن فراهم باشد و در این مورد فرقی بین زن و مرد نیست. تجربههای حاکم بر جامعه نیز نشان میدهد در طول تاریخ زنانی بودهاند که مانند مردان توانستهاند مسئولیتهای اجتماعی و فردی خود را در زمینههای مختلف اجتماعی بهنحو احسن انجام دهند.
تنها چیزی که در آموزههای قرآنی و روایی بدان توجه شده و البته بسیار مهم است، نحوه حضور زن و مرد در اجتماع است؛ پوشش و حجاب و حفظ کرامت انسانی و عدم ابراز زینت، غض بصر و حفظ شئونات در نحوه تعامل با نامحرم، همه اینها هیچ منافاتی با حضور اجتماعی و تأثیر در تصمیمگیریهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی ندارد.