سال ۶۹ شهرک برای مرغها و خروسها ناامن شد. معلوم بود کار چه کسی است، ولی احدی حرفش را نمیزد.
کد خبر: ۱۴۵۴۷۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۲۵
داستان صوتی با عنوان «هم نوایی آدمها و اسبها» به قلم علی موسیزاده را در ادامه بشنوید.
کد خبر: ۱۴۳۰۹۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۱۲
اصلا نشستن روی ویلچر برای این آدم از هر مرضی بدتر بود و خلق وخوهای عجیبی را در او بیدار کرده بود که یکی شان همین وسواس عیب گذاشتن بود.
کد خبر: ۱۴۲۸۳۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۱۱
داستان صوتی با عنوان «آنچه در تاریکی جمجمهها آواز میخواند» به قلم علی موسیزاده را در ادامه بشنوید.
کد خبر: ۱۴۲۱۵۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۰۷
یک تار نازک حساس در سینه همه ما هست که از یک تماس کوچک مرتعش می شود و شاید همین است که صورت آدم ها را در چشم های ما تغییر می دهد.
کد خبر: ۱۴۱۷۰۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۰۴
پدر فؤاد از آن دست آدمهایی بود که روابط خاص خودش را داشت و با کسانی میپرید که ظاهر و کارهایی داشتند که برای ما جالب و حیرت انگیز بود.
کد خبر: ۱۴۰۴۹۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۷
عطا، همسایه طبقه سوم، روزگاری حسابی با ما ایاغ بود. بعدها کم کم خانه نشین شد و هیچ کس نفهمید این جوان رعنا و خوش قامت که عشق بازیگری است، چرا ناگهان غیب شد.
کد خبر: ۱۳۹۳۵۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۰
پسرخاله ام، توفیق، یک خل وچل تمام عیار است. این بچه حتی یک ذره هم عقل نداشت.
کد خبر: ۱۳۸۱۰۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۱۳
داستان صوتی به قلم علی موسی زاده با عنوان «مثل رام شدن گرگها» را در ادامه بشنوید.
کد خبر: ۱۳۶۹۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۷
جایی که ترانسها و کابلها مثل کلاف، به هم تنیده میشوند و برق مثل جهیدن شاخه نور، بالهای پرنده را ذوب میکند، یک چنین نقطهای جای خیلی بدی است که یک کبوتر گیر بیفتد.
کد خبر: ۱۳۶۸۶۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۶
عباس غفوری آن سال خواسته بود همه خانههای شهرک را گلدار کند.
کد خبر: ۱۳۵۶۵۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۹
هر دوسه تابستان پیش میآمد که برویم و یک ماهی آنجا خانه ننه بزرگ بمانیم.
کد خبر: ۱۳۴۴۱۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۲
عناصر طبیعی در همجواری یکدیگر رفتارهایی نشان میدهند که آدمیزاد هم یحتمل باید همین ریختی باشد.
کد خبر: ۱۳۳۱۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۵
رعدوبرقی که بخش بزرگی از قشنگی دنیا را می برد.
کد خبر: ۱۳۲۰۱۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۸
من چهارپنج ساله بودم که اوشین را شناختم، با او دست دادم و صدای خش دار بی ظرافتش را شنیدم.
کد خبر: ۱۳۰۸۲۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۱
درست در گرماگرم مشت انداختن هایشان بود که ناگهان دیدیم «اوندر هالیفیلد» مثل سپند روی آتش شروع کرد به ورجه وورجه کردن توی رینگ.
کد خبر: ۱۲۹۸۰۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۴
از پشت نردهها زل میزدم و دانه دانه اسم هایشان را مثل حرفه ایها میگفتم؛ این کله سرخ، آن دم سفید اشعل، کناری سینه سیاه...
کد خبر: ۱۲۷۸۵۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۱۰
علی موسی زاده - نویسنده و مدرس داستان
کد خبر: ۱۲۶۰۱۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۲۷
علی موسی زاده - نویسنده و مدرس داستان
کد خبر: ۱۲۵۱۰۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۲۱