زمان برگزاری کنکور سراسری ۱۴۰۴ اعلام شد تلاش‌های ماندگار استاد باقرزاده در توسعه دانشگاه فردوسی و رفاه دانشجویان اختصاص ۲.۲ هزار میلیارد تومان برای تکمیل طرح‌های نیمه‌تمام سیستان و بلوچستان آخرین اخبار از تأثیر معدل در کنکور توصیه‌هایی برای محافظت در برابر آلودگی هوا واژگونی خودرو در بولوار وکیل‌آباد مشهد بدون مصدوم و محبوس تنها نشانه پوکی استخوان «شکستگی» است ستاد حقوق بشر به تصویب قطعنامه پیشنهادی کانادا علیه ایران اعتراض کرد اختلافات مالی بین ۳ دوست در تهران منجر به قتل شد شمارش معکوس برای روشن‌شدن تنور نانوایی در محله عمار یاسر مشهد اعترافات مردی که همسرش را با کلنگ در مشهد به قتل رساند + عکس پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی (پنجشنبه، یکم آذر ۱۴۰۳) | تداوم بارش باران در غالب نقاط استان نگرانی وزیر بهداشت از روند نزولی زادوولد در کشور | ثبت کمتر از یک میلیون تولد در سال ۱۴۰۳ بازنشستگان تأمین اجتماعی فعلاً بیمه تکمیلی ندارند! (یکم آذر ۱۴۰۳) | لطفاً بیمار نشوید انجام ۱۵۰۰ عمل جراحی برای مجروحان حادثه لبنان در ایران تأکید معاون وزیر نیرو بر ضرورت اعمال مدیریت مصرف آب در مشهد افزایش مرگ‌ومیر ناشی از «هاری» در ایران کمبود برخی تجهیزات پزشکی در مشهد که حیات بیمار را به خطر می ‎اندازد ظفرقندی: موافق درمان رایگان سالمندان بالای ۶۵ سال نیستم رمزگشایی از صد‌ها پرونده سرقت در روزهای اخیر | دستگیری ۳۴۱ سارق، کلاهبردار و مالخر اهمیت سرمایه‌گذاری در تحقیقات و فناوری برای رشد علمی ایران| چرا جایگاه علمی‌مان را از دست دادیم؟ ثبت‌نام وام شهریه دانشجویان آغاز شد (یکم آذر ۱۴۰۳) وزیر بهداشت: زیرساخت افزایش ظرفیت پزشکی مهیا نشده است | توضیحات آقای وزیر برای جلوگیری از مهاجرت واکنش کمیسیون اجتماعی مجلس به ابطال بخش غیرقانونی آیین‌نامه متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان اشراف اطلاعاتی، زیرساخت فرایند موفقیت‌های عملیات انتظامی و توسعه امنیت اجتماعی است زمین لرزه نسبتا شدید در برازجان استان بوشهر (یکم آذر ۱۴۰۳) تأثیر قابل‌توجه ارتباط با دوستان بر بهبود سلامت روان ورود سامانه بارشی جدید به کشور از روز دوشنبه (۵ آذر ۱۴۰۳) کاهش افسردگی با خوردن ماهی برخی دارو‌های دیابت می‌توانند آسم را مهار کنند
سرخط خبرها

لشکر انفرادی

  • کد خبر: ۲۰۳۳۸۳
  • ۱۱ دی ۱۴۰۲ - ۱۲:۱۴
  • ۱
لشکر انفرادی
برای من، یکی از بدترین و سخت‌ترین روز‌ها و شب‌هایی که گذرانده ام دوران بیماری مادرم بود. روحش شاد. رنج عزیزِ جانم از یک سو و مشکلات و سد‌های مسیر درمانش و کمبود داروهایش از سوی دیگر روح و جانم را می‌خراشید.

روز‌های سخت، امان از روز‌های سخت. حتی با گذشت زمان و کم رنگ شدن، رد زخمشان پاک شدنی نیست. همه ما تجربه اش را داشته ایم. برای من، اما یکی از بدترین و سخت‌ترین روز‌ها و شب‌هایی که گذرانده ام دوران بیماری مادرم بود. روحش شاد. رنج عزیزِ جانم از یک سو و مشکلات و سد‌های مسیر درمانش و کمبود داروهایش از سوی دیگر روح و جانم را می‌خراشید.

اما بگذارید از آن شب عجیب بیمارستان برایتان بگویم، مادرم را نزد پزشکش که بردیم بلافاصله و همان شبانه دستور بستری داد. مادر را باعجله به همان بیمارستان که معرفی نامه زده شده بود رساندیم، همان ابتدای ورودمان گفتند که بخش مورد نظر تخت خالی ندارد و امشب بیمار بدحالتان را در اورژانس بستری می‌کنیم تا شاید فردا در بخش، پذیرش شود.

از سوی دیگر پرستار‌ها نهیب می‌زدند که شاید تا یک هفته دیگر هم بخش خالی نشود و شما باید شبی ۳ میلیون تومان بابت بستری در اورژانس پرداخت کنید، بیمارستان هم طرف بیمه تان نیست و ما هم جز سرم تراپی اینجا کاری برای بیمار شما انجام نمی‌دهیم. الغرض،  درنهایت آن شب مادر را در اورژانس بستری کردیم و تا صبح در کنارش ایستاده بودم و شاهد زنده‌ای بودم بر مصیبت بیماران آن بخش از جمله مادر خودم. الهی راه هیچ کس به بیمارستان نیفتد.

آن شب مهم‌ترین و مؤثرترین فرد بخش، نیرویی کمکی بود که او را انفرادی می‌نامیدند. انفرادی بیا! انفرادی برو! انفرادی CPR! انفرادی بدو، انفرادی.

انفرادی به تنهایی آن قدر در همه امور مؤثر بود که لشکری به حساب می‌آمد و تنها نامی بود که مدام تکرار می‌شد. از امور خدماتی شخصی بیماران تا انتقال بیمار به واحد سی تی اسکن، تعویض سرم، رگ گیری و حتی CPR یا همان عملیات احیای بیماری که داشت از دست می‌رفت همه به عهده انفرادی بود. جالب اینکه وقتی پس از نیم ساعت ماساژ قلبی بیمار خسته شد و دست از این کار کشید همکارانش معترض بودند، اما هیچ کس حاضر نشد جای او را پر کند و با بیان اینکه بیمار «اکسپایر» شد دست از ادامه احیای او کشیدند.

تعدادی از همکارانش خوابیده بودند و تعدادی دیگر بلندبلند می‌خندیدند و حرف می‌زدند و انفرادی همچنان می‌دوید و نقش همه آن‌ها را یک تنه بازی می‌کرد. اما در پاسخ نگرانی و ناخرسندی بیماران و همراهان، کادر حاضر فقط از کمبود نیرو و بیمار اکسپایر شده و خستگی حاصل از آن سخن به میان می‌آوردند و تقاضای تحمل و صبر از همراهان داشتند.

سپیده صبح که دمید تعدادی بیمار مرخص شده بودند، دو بیمار به رحمت خدا رفته بودند و انفرادی پس از آماده سازی آن‌ها برای انتقال به سردخانه و همدردی با بازماندگانشان در حال حساب و کتاب لوازم استفاده شده برای متوفیان بود، دکتر بخش با خنده به دوستانش می‌گفت: من اصلا ریاضی ام خوب نیست، فقط بلدم پول بشمرم؛ بنابراین انفرادی باید جمع و تفریق لوازم را هم انجام می‌داد تا به جز حقوق بیماران، حقوق بیمارستان را هم حفظ کرده باشد.

با سفارش پزشک متخصص مادرم صبح با کمک انفرادی، او را به بخش منتقل کردیم. از این نیروی ارزشمند حلالیت خواستم و سپاسگزار وجدان کاری اش شدم. بی نهایت بی ادعا، اما خسته بود. پس از پایان شیفت بیمارستان باید به خانه و خانواده و امور جاری زندگی می‌رسید، اما با گذشت ماه‌ها هنوز برایم این سؤال بی پاسخ مانده است که واقعا چرا انفرادی این قدر در بازی وجدانِ کاری تنها بود؟

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
بهروز
Iran (Islamic Republic of)
۰۰:۲۳ - ۱۴۰۲/۱۲/۰۵
0
0
بسیار عالی
هم دیده و هم نوشته ید.

دست مریزاد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->