فصل دوم سریال «ونزدی» با یک معمای پیچیده درباره یک بیماری مرموز مروری بر زندگی هنری استاد فرشچیان + محل دفن آمار فروش سینما‌های خراسان‌رضوی در هفته گذشته (۱۸ مرداد ۱۴۰۴) کنسرت ارکستر موسیقی ملی برگزار شد فصل سوم «طریق» روی آنتن شبکه یک ماجرای حمله پلیس به کتاب‌فروشی‌ها در هند رقابت مستند «همنوایی عاشقانه» در جشنواره‌ای آمریکایی آمار فروش نمایش‌های روی صحنه تئاتر در مشهد طی هفته گذشته (۱۸ مرداد ۱۴۰۴) بازدید سرزده رئیس‌جمهور از شبکه خبر به مناسبت روز خبرنگار آنچه در نکوداشت پدر و پسر آهنگساز بابک و بامداد بیات گذشت استاد فرشچیان درگذشت (۱۸ مرداد ۱۴۰۴) خبرنگاران کشورهای مختلف چقدر حقوق می‌گیرند؟ + جدول رسانه‌های رسمی صدای آرمان‌های بلند این وطن نامزد‌های بهترین بازیگر نقش مکمل زن جشن «نگاه» را بشناسید | از صدف اسپهبدی تا آزاده صمدی معرفی نامزد‌های بهترین بازیگر نقش اول زن جشن «نگاه» + اسامی پایان فیلمبرداری «ادیسه» کریستوفر نولان اجرای «مرغ سحر» شجریان توسط «آیتاچ دوغان» نوازنده سرشناس ترکیه + فیلم خبر خوش برای خانه‌دار شدن خبرنگاران مستندی درباره مریم زندی روی پرده سینماتک
سرخط خبرها

و من به دنیا آمدم

  • کد خبر: ۱۲۴۵۷۲
  • ۱۶ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۶:۰۴
و من به دنیا آمدم
قاسم رفیعا - شاعر و طنزپرداز

من دومین فرزند خانواده بودم. قبل از من احمد به دنیا آمده بود و بعد از آن قرار بود مادر دختردار شود. از من تا بعدی‌ها مادر آرزوی دختر داشت. آخرش هم نشد که نشد. بهمن سال ۱۳۵۰ تلخ‌ترین رویداد ایران رخ داد. رویدادی که در کتاب رکورد‌های گینس ثبت شد. پنج روز یک بند برف آ مد و بیشترین تلفات بارندگی برف به ایران تعلق پیدا کرد. بیشترین تلفات برف در تاریخ جهان. درست همان روز‌ها من به دنیا آمدم. همان موقع هم سرما خوردم و دائم در دوران کودکی ام دماغم آویزان بود. به قول طرقبه ای‌ها کارخانه سریش بودم.

از دوران کودکی و نوزادی ام چیز زیادی خاطرم نیست. خداییش کی یادش است؟ ولی مادرم می‌گوید تو کوچه آسیا (ما توی کوچه آسیا زندگی می‌کردیم. بعدا در مورد کوچه آسیا صحبت می‌کنم) این قدر برف می‌بارید که مردم تونل می‌زدند.

من در دوران کودکی از همین کوچه شیب و تنگ بیرون نیامدم. یعنی تا مدرسه پایم را توی طرقبه نگذاشته بودم مگر روز‌های عید که می‌رفتیم عیددیدنی. گوشه گیر بودم و در عین حال شر و تحمل ناپذیر.

من فقط شیر مادر خوردم، چون مادرم پول شیر خشک نداشت. تا یک سالگی قنداق پیچ بودم. مدل سهمگینی از شکنجه که می‌گفتند لازم است بچه‌ها پاهایشان سالم و راست باشد. نمی‌دانم بچه‌های امروز که قنداق نمی‌شوند پاهایشان کج و کوله است؟

هنوز بدنم از آن روزگار عرق جوش کرده. لباس‌ها و زیرشلواری‌های بقیه برای من کهنه می‌شد و مادرم کهنه‌ها را دم رودخانه می‌شست و به اقبال خودش نفرین می‌کرد که دومی هم پسر عن دماغویی شده که جز دردسر برای خانواده نخواهد داشت. فکرش را که می‌کنم پشتم می‌لرزد. توی آن برف‌های سهمگین باید به خاطر پسری مثل من رودخانه آلوده می‌شد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->