«حماسه اکبر» در عرصه میدان شهدای مشهد + فیلم انتظار بدون معرفت راه به کوفه می‌برد واکنش وزیر فرهنگ به بسته شدن مرکز اسلامی هامبورگ + عکس آغازبه‌کار پویش بزرگ مردمی «حرکت» با هدف ترویج سیره اهل‌بیت(ع) در جامعه (۴ مرداد ۱۴۰۳) آغاز مسابقات بین‌المللی «جایزه بریکس قرآن کریم» در کازان + فیلم و تصاویر یک صلوات، کرایه راننده تاکسی بود ز دریای کراماتت شده دامانِ صحرا‌ تر درباره محمدعلی الهامی نیا، قدیمی‌ترین استاد کاشی کاری حرم مطهر رضوی مبارک سفری از بخارا تا مشهدالرضا(ع) بررسی فلسفه و آثار زیارت در متون دینی جزئیاتی از ثبت‌نام زائران اربعین در خراسان‌رضوی (۳ مرداد ۱۴۰۳) | اعزام کاروان‌های عتبات پیش از اربعین متوقف می‌شود افتتاح دومین دوره مدرسه دارالعلم در دانشگاه علوم اسلامی رضوی (۳ مرداد ۱۴۰۳) ۱۴۰۰ مشهدی برای شرکت اردوی راهیان نور مناطق غرب ثبت نام کردند رونمایی از سه نسخه خطی نفیس «اللُهوف سید بن طاووس» در حرم رضوی ساختار‌های اجتماعی باید با فرهنگ رضوی همسو شوند تقدیر از برگزیدگان دومین دوره جایزه بین‌المللی خوش‌نویسی «یاس یاسین» احداث سایه‌بان‌های جدید در مسیر‌های پرتردد حرم‌ امام‌رضا(ع) چرا تولی و تبری شرط نجات است؟
سرخط خبرها

خادم باید همیشه خدمت کند

  • کد خبر: ۱۴۱۱۰۴
  • ۳۰ آذر ۱۴۰۱ - ۱۹:۴۹
خادم باید همیشه خدمت کند
همان اول صبح، رئیس کشیک محترم توصیه می‌کند به اینکه خادم باید همیشه و در مقابل همه خلق ا... خدمت کند.

همان اول صبح، رئیس کشیک محترم توصیه می‌کند به اینکه خادم باید همیشه و در مقابل همه خلق ا... خدمت کند. نه فقط در حرم و در لباس. از باب شاهد مثال، رؤیای یکی از همکاران پیشکسوت را تعریف می‌کند: بعد از ساعت کشیک، در حال خروج از حرم بودم، دیدم غباری* روی زمین افتاده. با خودم گفتم حالا که ساعت خدمت من تمام شده.

بچه‌های کشیک بعد آن را جمع می‌کنند و از کنارش بی تفاوت گذشتم و این گذشت. در رؤیا دیدم خادمان در محضر آقا ایستاده اند و حضرت به آن‌ها عنایت می‌فرمایند. نوبت به من که رسید حضرت توجهی نکردند و رد شدند.

عارض شدم: مگر من خادم شما نبودم. فرمودند: اگر خادمی، باید همیشه خدمت کنی. خیال نکن خارج از لباس و خارج از ساعت وظیفه‌ای نداری -نقل به مضمون-این عبارات را در ذهنم مرور می‌کنم که چشمم می‌افتد به پیرمرد لاغر اندامی. او عبای نمازی دور خودش پیچیده و علی الطلوع از باب السلام وارد می‌شود.

دو رکعتی نماز روی همان فرش‌های دم در و بعد هم شروع می‌کند به نصیحت خلق ا. هر کس از دم پر حاجی می‌گذرد فیضی می‌برد. من هم مستثنا نیستم.

با لهجه مشتی‌های تهران، می‌گوید: چرا به مایع ضدعفونی گیاهی یک بوی خوش اضافه نمی‌کنید؟‌

می‌گویم: دست من که نیست. ولی منتقل می‌کنم به مسئولش. چشم.‌

می‌گوید: چرا ریشت این قدر بلند است؟ اندازه موی سرت کوتاهش کن. بعد هم برو طلبه بشو. من یک پسر هفده ساله داشتم که طلبه مدرسه آیت ا... مجتهدی بود. رفت جبهه و شهید شد. از آن به بعد به همه جوان‌ها می‌گویم طلبه شوند.‌

می‌گویم: جوان ها. نه من! سن من به تو نزدیک‌تر است تا پسرت.‌

می‌گوید: پس مسئله از رساله یاد بگیر و به دیگران بگو؛ که هر مسئله معادل فلان تعداد رکعت نماز مستحبی ثواب دارد.

از من که خلاص می‌شود می‌رود سراغ یک گروه نوجوان و مربی روحانی شان. مدتی با آن‌ها مشغول است و بعد هم از همان باب السلام خارج می‌شود. گویا وقتش به زیارت نمی‌رسد.
(*در عرف خدمت، به زباله و آشغال، غبار گفته می‌شود.)

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->