همه میخواستند چشم هایش را ببینند. میخواستند ببینند وقتی گلوله به چشم کسی میخورد چطور چشم هایش شکوفه میزند. ما کشته ندیده بودیم. وقتی حتی از جنازه بی جان آدمها هم میترسیدیم چطور میخواستیم جوانی را که گلوله خورده بود به تماشا بنشینیم. اما همه جمع شده بودیم جلو مسجد جامع که خلیل عنبرانی را آورده بودند. هنوز حکومت نظامی بود، اما ناگهان همه چیز به پایان رسید. خون که به زمین بریزد سقوط آغاز میشود. ما خون داده بودیم. مردم ریختند توی خیابان و فریاد زدند. کودک خردسالی بودم که هنوز از دیدن کشته یک آدم به دنبال ارضای هیجانات کودکی بودم.
توی ذهنم هست که موسیقی حکومت نظامی تئودوراکیس موج میزد. نمیدانستم تئودوراکیس کیست. حتی نمیدانستم حکومت نظامی چیست. اما آن روز فهمیدم. از فردا دیگر بلد شده بودم شعار بنویسم با اینکه سواد نداشتم. بعد از خلیل همه چیز عوض شد. ما همه انقلابی شدیم. خلیل تبر اصلی را بر بت اعظم نواخت تا ما انقلابی شویم.
با کشته شدن هر انسانی موجی راه میافتد که مهارش ممکن نیست و خلیل این موج را راه انداخت. از آن روز دیگر ما خونهای بسیاری دیدیم. برایمان دیدن خون طبیعی شد. حتی به خون خودمان هم میخندیدیم و خلیل اولین خون بود. تیری که به چشم خلیل خورد چشمهای ما را باز کرد. نگاه ما را عوض کرد. زندگی ما را عوض کرد.
من بین خلیل عنبرانی و نصر ا... انجیری فاصلهای نمیدیدم. هر دو چشم نداشتند یکی در خیابان گلوله خورده بود و یکی در میدان؛ و من کنجکاو بودم دو چشم را ببینم. دو چشم را که حفرهای بودند از خون دلمه بسته و به سیاهی گراییده.
چشم در قاموس من همین جوری است. حفرهای که به روزنهای باز میشود رو به اقیانوس.
اما چشم اول را خلیل گشود. وقتی چرخاندند سرش را این طرف، یک چشم رفته بود و آن طرف نیمی از سر. خاصیت ژ۳ است. من آن روز فهمیدم ژ۳ چه تفنگی است؛ و هنوز هفت سالم بود و هنوز کلاس اول بودم، اما بلد شدم بنویسم «مرگ بر شاه» و شاه را بر عکس بنویسم و بدون اینکه کسی دنبالم کند بدوم و فرار کنم.
خلیل به من آموخت نترسم. چون هر وقت میترسیدم دستم را روی یک چشمم میگذاشتم و دنیا را با یک چشم نگاه میکردم. بعد دستم را میکشیدم به پشت کله ام ببینم چقدر از مغزم برایم باقی مانده است.
خیلی را قبل از شکوفا شدن ندیده بودم. او برای من بعد از شهادت متولد شد.
شهید خلیل اسماعیل زاده عنبرانی سال ۱۳۳۳ در روستای عنبران، از توابع طرقبه به دنیا آمد. ۲ دی ۱۳۵۷، در مشهد هنگام شرکت در راهپیمایی بر اثر اصابت گلوله به چشم، شهید شد. مزار او در محله عنبران طرقبه است.
شهید نصرا... انجیری
متولد ۱۳۴۷
تخریبچی
تاریخ شهادت ۱۳۶۵ حاج عمران
مزار شهدای طرقبه