سیدحسن نصرا... سرچشمه جریان مقاومت قطره‌های اشک و گریه‌های آسمان من هم شمعی روشن می‌کنم بیعت با شهیدان مقاومت، شهید سید حسن نصرالله و شهید سید هاشم صفی الدین امضای بیانیه تکریم جبهه مقاومت توسط صدها نفر از علمای اهل سنت کاربردی‌شدن قرآن در زندگی، یک ضرورت فرهنگی است گسترش سبک زندگی قرآنی با اجرای طرح «زندگی با آیه‌ها» اعزام اردوهای راهیان نور در سال جاری ۳۰ درصد افزایش یافت اهتزاز پرچم «نَصرُ مِنَ الله و فَتح قَریب» در جوار گنبد بارگاه منور رضوی (۵ اسفند ۱۴۰۳) شاهده؛ تازه‌ترین اثر حسن روح‌الامین برای شهید نصرالله + عکس تأکید حجت‌الاسلام قرائتی بر لزوم احیای زکات در سراسر کشور طرح «زندگی با آیه‌ها» با هدف تربیت ۱۰ میلیون حافظ قرآن اجرا می‌شود پخش زنده مراسم تشییع پیکر شهید نصرالله از شبکه قرآن آزمون مرحله استانی رقابت علمی طلاب خواهر، چهارشنبه (۸ اسفند ۱۴۰۳) برگزار می‌شود بیمار در چه صورتی می‌تواند روزه نگیرد؟ | فتوای آیت الله خامنه‌ای درباره روزه بیماران چگونه می‌توان جریان فقهی جدید ایجاد کرد؟ تصمیمات لازم برای ارائه خدمات بهتر به زائران عتبات گرفته می‌شود رونمایی از مجموعه آثار فقه بورس و اوراق بهادار مراسم گرامیداشت شهید سیدحسن نصرالله فردا (۵ اسفند ۱۴۰۳) در سراسر کشور برگزار می‌شود آخرین مهلت ارائه مقالات به دبیرخانه چهارمین همایش بین‌المللی اربعین اعلام شد + جزئیات
سرخط خبرها

بشنو از من، چون شکایت می‌کنم ...

  • کد خبر: ۱۵۰۴۱۳
  • ۲۶ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۳:۳۷
بشنو از من، چون شکایت می‌کنم ...
همه می‌آیند حرم شما و چیزی می‌خواهند که از شما بگیرند، ولی من همان دیوانه  همیشگی ام...
حامد عسکری
خبرنگار حامد عسکری

گل‌های چادر نمازم آخرین بار کی گلبرگ سپرده باشند به نقره‌های خنک ضریحتان خوب است؟ کی گوش سپرده باشم به تیریک تیریک بلور چلچراغ‌های رواق‌ها خوب است؟ کی گردن کشیده باشم به دلبری خورشید گنبدت از طاق گوهرشاد خوب است؟ حسابشان دستتان هست؟ تا کی با سیلی صورتم را سرخ نگه دارم؟ تا کی دوست و فامیل و در و همسایه وسط پیام‌های روزانه پیام بدهند که حرم رفتی دعا کن و من بی نوا رویم نشود بگویم کدام حرم؟ راهم نمی‌دهد ... من خیلی کوچک‌تر از این حرف‌ها هستم که برای شما تعیین تکلیف کنم و بکن نکن راه بیندازم، ولی الهی دور عبای شتری رنگتان بگردم دلم تنگتان است.

من شما را دارم و این جور زندگی ام نخ کش شده، من شما را دارم و این جور روحم چروک است، همه می‌آیند حرم شما و چیزی می‌خواهند که از شما بگیرند، ولی من همان دیوانه  همیشگی ام ... من می‌خواهم بگیری ... از من افشین را بگیر ... قبل تر‌ها آمدم گفتم اعتیادش را بگیرید و نشد ... نه که شما نتوانستید، او خودش نخواست.نتوانست ... حالا من می‌گویم خودش را از من بگیر .. نه که جانش را ... حضورش را ... شما مثل پدر مایید، من دختر شمایم آقاجانم ... فکر کنید داماد معتاد دارید، دلتان طاقت می‌آورد؟

فکر کنید دامادتان هر روز دخترتان را بزند بند دلتان پاره نمی‌شود؟ خب من هم سیده ام ... دیگر هیچ جایی به ذهنم نرسید که بروم درد دل کنم. دیگر هیچ راهی ندارم غیر از اینکه از افشین جدا شوم. می‌دانید آقا جان فکر کنید من صبح بیدار شدم دیدم یک گوشواره صهبا دخترمان را برده فروخته و خرج دوای خودش کرده است.

همه از شما می‌خواهند یک چیزی بهشان بدهید، ولی من می‌خواهم یک چیزی از من بگیرید ... همین یک خانه‌ای که قواره یک سجاده است و پدرم برایم گذاشته و همین چرخ خیاطی زندگی ام را می‌چرخاند. من از پس خودم و صهبا بر می‌آیم و می‌توانم زندگی ام را رتق و فتق کنم. یا واقعا کاری کن افشین سر عقل بیاید، یا این بلا را از سر من و صهبا کم کن ... آقا امام رضا (ع) افشین دخترت را دارد اذیت می‌کند ...

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->