نقش بانوان واقف در تحولات تاریخی؛ از جانفشانی حضرت خدیجه (س) تا خدمات ماندگار بانو گوهرشاد آیت‌الله علم‌الهدی: گوهرشاد نه‌تنها واقف، بلکه بانویی مجاهد در راه ولایت بود ۵۵ درصد پیشرفت فیزیکی مرکز توانبخشی چندمنظوره ایثار | زیرساخت درمان تخصصی جانبازان جسمی‌حرکتی در مشهد ایجاد می‌شود + فیلم نقش‌آفرینی بانوان در عرصه وقف| رشد ۱۰ درصدی واقفان زن در خراسان رضوی + فیلم رئیس‌جمهور، سخنران رویداد ملی بزرگداشت ۲۲ اسفندماه و روز شهید | اعلام ویژه‌برنامه‌های هفته شهید در خراسان رضوی روایتی عجیب در برنامه زندگی پس از زندگی | کودکی که به دنیای مرگ سفر کرد + فیلم مرزبان زبان خود باشیم درباره شهید محمدحسین بصیر، فرمانده گردان کوثر لشکر ۲۱ امام رضا (ع) | صبور مثل بصیر مروری بر فضیلت افطاری دادن در ماه مبارک رمضان مجموعه دوجلدی «فرشته‌های نماز» منتشر شد واکنش جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به کشف حجاب در سالن همایش‌های وزارت کشور و کتابخانه ملی رئیس ستاد بزرگداشت دهه کرامت منصوب شد (۲۰ اسفند ۱۴۰۳) روایتی از حال‌ و هوای دانش‌آموزان در اردوهای راهیان نور | تجربه ای از جنس‌نور اوقات شرعی امروز مشهد (سه‌شنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۳) + دعای روز دهم ماه رمضان سعودی‌ها به زائران حج تمتع، ویزای گردشگری می‌فروشند امام‌رضا(ع)، میزبان سفره افطار ۲ هزار دانش‌آموز روزه‌دار مشهدی کتاب فرانسوی چاپ سربی «سفر به ایران» با قدمتی ۹۵ساله در کتابخانه رضوی چرا سفر به اردوی راهیان نور اهمیت دارد؟ دعای روز نهم ماه مبارک رمضان + صوت و فیلم
سرخط خبرها

بشنو از من، چون شکایت می‌کنم ...

  • کد خبر: ۱۵۰۴۱۳
  • ۲۶ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۳:۳۷
بشنو از من، چون شکایت می‌کنم ...
همه می‌آیند حرم شما و چیزی می‌خواهند که از شما بگیرند، ولی من همان دیوانه  همیشگی ام...
حامد عسکری
نویسنده حامد عسکری

گل‌های چادر نمازم آخرین بار کی گلبرگ سپرده باشند به نقره‌های خنک ضریحتان خوب است؟ کی گوش سپرده باشم به تیریک تیریک بلور چلچراغ‌های رواق‌ها خوب است؟ کی گردن کشیده باشم به دلبری خورشید گنبدت از طاق گوهرشاد خوب است؟ حسابشان دستتان هست؟ تا کی با سیلی صورتم را سرخ نگه دارم؟ تا کی دوست و فامیل و در و همسایه وسط پیام‌های روزانه پیام بدهند که حرم رفتی دعا کن و من بی نوا رویم نشود بگویم کدام حرم؟ راهم نمی‌دهد ... من خیلی کوچک‌تر از این حرف‌ها هستم که برای شما تعیین تکلیف کنم و بکن نکن راه بیندازم، ولی الهی دور عبای شتری رنگتان بگردم دلم تنگتان است.

من شما را دارم و این جور زندگی ام نخ کش شده، من شما را دارم و این جور روحم چروک است، همه می‌آیند حرم شما و چیزی می‌خواهند که از شما بگیرند، ولی من همان دیوانه  همیشگی ام ... من می‌خواهم بگیری ... از من افشین را بگیر ... قبل تر‌ها آمدم گفتم اعتیادش را بگیرید و نشد ... نه که شما نتوانستید، او خودش نخواست.نتوانست ... حالا من می‌گویم خودش را از من بگیر .. نه که جانش را ... حضورش را ... شما مثل پدر مایید، من دختر شمایم آقاجانم ... فکر کنید داماد معتاد دارید، دلتان طاقت می‌آورد؟

فکر کنید دامادتان هر روز دخترتان را بزند بند دلتان پاره نمی‌شود؟ خب من هم سیده ام ... دیگر هیچ جایی به ذهنم نرسید که بروم درد دل کنم. دیگر هیچ راهی ندارم غیر از اینکه از افشین جدا شوم. می‌دانید آقا جان فکر کنید من صبح بیدار شدم دیدم یک گوشواره صهبا دخترمان را برده فروخته و خرج دوای خودش کرده است.

همه از شما می‌خواهند یک چیزی بهشان بدهید، ولی من می‌خواهم یک چیزی از من بگیرید ... همین یک خانه‌ای که قواره یک سجاده است و پدرم برایم گذاشته و همین چرخ خیاطی زندگی ام را می‌چرخاند. من از پس خودم و صهبا بر می‌آیم و می‌توانم زندگی ام را رتق و فتق کنم. یا واقعا کاری کن افشین سر عقل بیاید، یا این بلا را از سر من و صهبا کم کن ... آقا امام رضا (ع) افشین دخترت را دارد اذیت می‌کند ...

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->