خیلی وقتها دیگران از ما توقع ندارند که کاری برایشان انجام بدهیم، بلکه فقط میخواهند آنها را درک و با آنها همدلی کنیم، نه آن همدلی که به خیال خودمان با آنها داریم! برای روشنترشدن ذهنتان با مثالی، موضوع را توضیح میدهم. فردی که بهخاطر مشکلات خانوادگی نمیتواند سروقت در محل کار خود حاضر شود؛ مشکلش را با کارفرمای خود مطرح میکند. برخوردی که این کارفرما دارد، مرز همدلی و غیرهمدلی را مشخص میکند.
«متوجهم که این مشکلات برنامه کاری تو را با مشکل روبهرو کرده است. خب، حالا فکر میکنی چگونه میتوانی با داشتن این مشکل بهموقع سر کار حاضر شوی، چون ضوابط کاری بر حضور بهموقع سرکار اهمیت میدهد و من نگرانم که با ادامه این وضعیت مشکلات دیگری برایت پیش بیاید. چهکاری از دست من برمیآد؟» یا «همه مشکل دارند. اگر قرار بر این باشد که همه باید دیر بیان.»
نکته مهم در همدلیها این است که همدلی بهمعنای تأیید درستبودن رفتارهای یک فرد نیست، بلکه ما در برخورد همدلانه نشان میدهیم که احساسات فرد را درک میکنیم و متوجه مشکل او هستیم. اجازه بدهید با یک مثال دیگر موضوع را قدری باز کنیم: تصور کنید فردی از برخورد خانواده همسرش ناراحت است و ناراحتیاش را با همسرش مطرح میکند، نتیجه برخورد ناهمدلانه میشود: «تو آدم حساسی هستی و همیشه سر هر مسئله بیاهمیتی خودت را اذیت میکنی.» نتیجه برخورد همدلانه هم میشود: «به نظرم این رفتار حسابی ناراحتت کرده است.»
همدلی سبب ارتباط بهتر افراد با یکدیگر میشود، زیرا مشکلات ارتباطی از جایی شروع میشوند که یکی از دوطرف یا هر دو در همدلی مشکل یا ضعف داشته باشند. بسیاری از خشونتهای خانگی ناشی از ضعف و ناتوانی در همین همدلی است. حتی بسیاری از بدرفتاریهای والدین با فرزندان هم ریشه در ناتوانی والدین در همدلی دارد. هرچه همدلی افزایش یابد، فضای زندگی، انسانیتر و سالمتر میشود.
همدلی یکی از مهمترین و سختترین ابعاد کیفی ارتباط با دیگران است که در آن فرد باید بتواند شرایط دیگران را باوجود اینکه در آن موقعیت قرار ندارد، درک کند و به آن احترام بگذارد، احترام به دیگران و پذیرفتن تفاوتهای شخصی و فردی از مواردی است که به حال خوب خودمان نیز کمک میکند.
فرد همدل باید بتواند بهراحتی خود را جای فرد مقابل بگذارد و به موضوع از زاویه دید او نگاه کند و بهراحتی برای تفاوتهای فردی ارزش قائل شود. این فرد هنگام قراردادن خود در موقعیت دیگران و شناخت احساسات آنها به هیچ مشکلی برنخواهد خورد و این موضوع سبب ایجاد آسایش و امنیت خاطر و افزایش اعتماد در دوطرف خواهد شد و میزان همدلیشان را بیشتر خواهد کرد.
نکته بعدی اینکه مهارت همدلی تنها بر پذیرفتن تفاوتها تأکید ندارد و نقش شباهتهای بین فردی را نیز مؤثر میداند، زیرا ارتباط با افرادی که از نظر سبک زندگی با یکدیگر شباهت بیشتری دارند، به همدلی بیشتری هم منجر خواهد شد. همدلی دو بُعد کلی دارد: بعد شناختی که توانایی شناخت احساسات و حالات دیگران است و بُعد عاطفی که توانایی ابرازکردن پاسخ عاطفی مناسب به احساسات درک شده دیگران است.
شیوه ابراز و مهار احساسات از مهمترین اصول ارتباط با دیگران است و در قالب هوش هیجانی بیان میشود که باید آن را در خودتان تقویت کنید. هوش هیجانی مجموعهای از تواناییهای درونی است و کمک میکند آدمی در شرایط و موقعیتهای مختلف با حفظ انگیزه، در مقابل تضادها و ناملایمتیهای احساسی، سازگاری از خود نشان و متناسب با هر موقعیت به آن پاسخ بدهد.
اگر با شرایط ناخواستهای برخورد میکنید، بهتر است که صبر داشته باشید و اندکی خویشتندار باشید، انتقالندادن احساسات منفی به دیگران و دادن زمان به خود برای درک شرایط پیشآمده از مهمترین نکاتی است که در برقراری ارتباط همدلانه مؤثر است.
اطلاعداشتن از گذشته فرد و تجربیاتی که در زندگی داشته است، سبب میشود چارچوب ذهنی آن فرد برایمان درکپذیرتر باشد.
یکی از مهمترین ابزارهای تقویت همدلی، خوب گوشکردن است. صبرکردن، پیشداورینکردن و قضاوت و دخالتندادن احساسات شخصی از مشخصههای گوشدادن همدلانه است.
یکی دیگر از ابزارهای افزایش همدلی استفاده درست و بجا از زبان بدن است. شیوه نشستن، حرکت دستها، نوع نگاهکردن، حالات چهره و... از مواردی هستند که میتواند به ناخودآگاه فرد مقابل اطلاعات زیادی منتقل کند. ازاینرو توصیه میشود که درهنگام درککردن دیگران از انجام حرکتهای تدافعی مانند دست به سینه شدن و نگاه از بالا به پایین خودداری کنیم تا بتوانیم ارتباط بهتری برقرار کنیم.