خدمات آموزشی به بازماندگان جنگی بخشی از فرهنگ ملی شد طعمی که ادب به اخلاق و ایمان می‌دهد تا مهربانی بیشتر شود وداع با پیکرهای ۹ شهید مرزبان تازه‌تفحص‌شده در معراج شهدای تهران برنامه سه‌شب مناجاتخوانی حاج منصور ارضی همزمان با شهادت امام کاظم(ع) و مبعث پیامبر(ص) در حرم رضوی اجرای سند مهدویت به دست مردم محقق ‌می‌شود فصل دوم برنامه تلویزیونی مهنا به‌زودی از رسانه ملی پخش می‌شود پخش فصل جدید مستند ملازمان حرم به‌زودی از شبکه افق + فیلم هفدهمین رویداد استارتاپی اسلامی – قرآنی طلوع برکت مراسم تشییع پیکر همسر شهید برونسی در مشهد برگزار شد (۴ بهمن ۱۴۰۳) + فیلم ابهامات حذف دهک‌بندی ایثارگران رفع شد آیت‌الله عبدالله جوادی آملی: رضایت به فعل باطل، هم‌تراز انجام آن است فراخوان ثبت‌نام در «طرح ملی انسان مسئول» ویژه ماه مبارک رمضان، منتشر شد ریزش کاشی‌کاری‌های مسجد تاریخی سید اصفهان چهره سال همایش ملی سلامت معنوی اسلامی شناخته شد علی غلام آزاد، راهی مسابقات بین‌المللی قرآن الجزایر شد وزیر آموزش و پرورش: آسیب‌های دانش‌آموزان و دانشجویان از باورهای اعتقادی متناقض نشئت می‌گیرد درس‌نامه زندگی با آیه‌ها ویژه ماه مبارک رمضان روانه بازار شد رویداد ملی طبا، بستری برای درآمدزایی طلاب
سرخط خبرها

احسن الحال در حرم

  • کد خبر: ۱۵۵۱۴۳
  • ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۸:۰۱
احسن الحال در حرم
پدر و مادرم عادت دارند از یک ساعت مانده به تحویل سال وضو می‌گیرند، می‌نشینند پای سفره هفت سین و دعای یا مقلب القلوب می‌خوانند.

معمولا لحظات آخر سال سعی می‌کنیم همه دور هم باشیم. هرچند که کار‌های خانه کش می‌آید، اما قطعا ۱۵ دقیقه آخر همه آرام گرفته ایم و هر کس در حال خودش است. حال و احوالی که من در لحظات تحویل سال تجربه می‌کنم، برایم خیلی غریب است. انگار زمان متوقف شده باشد و چند لحظه بعد وقتی موسیقی معروف لحظه تحویل سال از تلویزیون پخش می‌شود رها می‌شوم.

پدر و مادرم عادت دارند از یک ساعت مانده به تحویل سال وضو می‌گیرند، می‌نشینند پای سفره هفت سین و دعای یا مقلب القلوب می‌خوانند. بچه که بودم من هم ادایشان را در می‌آوردم، اما حالا که بزرگ‌تر شده ام جز این عبارت در لحظه تحویل سال چیزی ورد زبانم نیست. چند سال پیش بود که نیت کردم تحویل سال حرم باشم. هنوز سه ساعتی مانده بود به لحظه موعود. خودم را رساندم، ورودی شیخ طبرسی.  پس از تقلای بسیار موفق شدم خودم را از میان جمعیت برسانم صحن انقلاب.

خیلی خوش شانس بودم که بین آن همه جمعیت در یکی از گوشه‌های صحن رو به گنبد جای دنجی پیدا کردم. همانجا ایستادم و زیارت امین ا... خواندم. هرچه به لحظه تحویل سال نزدیک‌تر می‌شدم، همان تجربه پای سفره هفت سین خانه برایم تداعی می‌شد با این تفاوت که آدم‌های زیادی کنار من بودند و احتمالا حال مشابهی داشتند. آخرین دقایق سال همه آن‌هایی که در حرم بودند یک صدا باهم یا مقلب القلوب می‌خواندند.

بعد بین همان گیجی و منگی صدای نقاره خانه را شنیدم که نوید آمدن سال نو را می‌داد. سال تحویل شده بود و همه آدم‌های در حرم، غرق در شادی بودند. من خیره مانده بودم به گنبد و گلدسته ها، به کبوتران سپید و سیاهی که روی سر زائران می‌چرخیدند و نور‌های رنگارنگ چراغانی صحن انقلاب چشمانم را می‌دزدید. سال نو شده بود و من به سالی که رفته بود فکر می‌کردم، به اینکه چه پیش خواهد آمد، به حول حالنا الی احسن الحال...

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->