فصل چهارم «زخم کاری» چگونه به پایان می‌رسد؟ + فیلم جعفر یاحقی: استاد باقرزاده نماد پیوند فرهنگ و ادب خراسان بود رئیس سازمان تبلیغات اسلامی کشور: حمایت از مظلومان غزه و لبنان گامی در مسیر تحقق عدالت الهی است پژوهشگر و نویسنده مطرح کشور: اسناد تاریخی مایملک شخصی هیچ مسئولی نیستند حضور «دنیل کریگ» در فیلم ابرقهرمانی «گروهبان راک» پخش «من محمد حسن را دوست دارم» از شبکه مستند سیما (یکم آذر ۱۴۰۳) + فیلم گفتگو با دکتر رسول جعفریان درباره غفلت از قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات در ایران گزارشی از نمایشگاه خوش نویسی «انعکاس» در نگارخانه رضوان مشهد گفتگو با «علی عامل‌هاشمی»، نویسنده، کارگردان و بازیگر مشهدی، به بهانه اجرای تئاتر «دوجان» مروری بر تازه‌ترین اخبار و اتفاقات چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر، فیلم‌ها و چهره‌های برتر یک تن از پنج تن قائمه ادبیات خراسان | از چاپ تازه دیوان غلامرضا قدسی‌ رونمایی شد حضور «رابرت پتینسون» در فیلم جدید کریستوفر نولان فصل جدید «عصر خانواده» با اجرای «محیا اسناوندی» در شبکه دو + زمان پخش صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ فیلم‌های سینمایی آخر هفته تلویزیون (یکم و دوم آذر ۱۴۰۳) + زمان پخش حسام خلیل‌نژاد: دلیل حضورم در «بی‌پایان» اسم «شهید طهرانی‌مقدم» بود نوید محمدزاده «هیوشیما» را روی صحنه می‌برد
سرخط خبرها

حکایت هنرنمایی برادر چهارم سر قبر پدر

  • کد خبر: ۱۶۰۲۸۹
  • ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۴:۵۹
حکایت هنرنمایی برادر چهارم سر قبر پدر
مردی که چهار پسر داشت، پس از آنکه پزشکان جوابش کردند و در بستر مرگ افتاد، پسرانش را صدا زد که نزد او بیایند و به وصیت او گوش فرا دهند. چهار پسر آمدند و در کنار بالین پدر نشستند.

مردی که چهار پسر داشت، پس از آنکه پزشکان جوابش کردند و در بستر مرگ افتاد، پسرانش را صدا زد که نزد او بیایند و به وصیت او گوش فرا دهند. چهار پسر آمدند و در کنار بالین پدر نشستند.

پدر دستش را زیر تشکش کرد و یک دسته چوب خشک را که از قبل آماده کرده بود بیرون آورد و گفت: فرزندانم، شما در زندگی ممکن است در پی چیز‌های مختلفی باشید. ثروت، قدرت، شهرت و هنر. بدانید و آگاه باشید که ثروت و قدرت و شهرت قابل اعتماد نیستند. ثروت را دزد می‌برد، قدرت در اثر تحولات سیاسی زایل می‌شود و شهرت با یک ویدئوی افشاگرانه یا یک اسکرین شات ناجوانمردانه نابود می‌گردد.

اما هنر چشمه زاینده و دولت پاینده است و هنرمند اگر در اوج فقر و بیچارگی و گمنامی هم باشد هنرش راه را برای او باز می‌کند. پسر بزرگ‌تر گفت:‌ای پدر، نصیحت خوبی کردی. چوب‌ها را نمی‌شکنی؟ پدر گفت: نه؛ و جان به جان آفرین تسلیم کرد. پس از مرگ پدر، پسر بزرگ‌تر که طالب ثروت بود به ثروت اندوزی مشغول گشت و طی مدتی به یکی از گنده‌های بازار تبدیل شد.

پسر دوم که طالب قدرت بود به فعالیت‌های سیاسی پرداخت و از طریق یکی از فهرست‌ها به مجلس راه یافت.
پسر سوم نیز که طالب شهرت بود به فعالیت مجازی روی آورد و طی مدتی تبدیل به یکی از شاخ‌های اینستاگرام با یک میلیون فالوور شد. اما پسر چهارم که طالب هنر بود نصیحت پدر را به کار بست و هنرمندی صاحب  سبک شد.

پس از مدتی برادر چهارم تصمیم گرفت تا با برگزاری نمایشگاهی هنر خود را به جامعه عرضه کند. نخست با برادر دوم تماس گرفت تا در راستای کسب مجوز برگزاری نمایشگاه از او یاری بگیرد. برادر دوم گفت باید کارشناس مربوط آثار وی را مورد بررسی قرار دهد و مراتب را در کمیسیون مطرح نماید. سپس با برادر سوم تماس گرفت که در اطلاع رسانی و تبلیغات نمایشگاه به او کمک کند. برادر سوم گفت هر پست بیست میلیون تومان و هر استوری ده میلیون تومان. سپس با برادر نخست تماس گرفت تا حامی مالی نمایشگاه او باشد، اما برادر بزرگ به تلفن او جواب نداد.

برادر هنرمند که اوضاع را چنین دید، تصمیم گرفت در اقدامی نمادین نمایشگاه خود را سر قبر پدرش برگزار کند. چند روز بعد خبر برگزاری یک نمایشگاه کانسپچوال آرت شامل عرضه تعدادی اثر نقاشی و حجم در قبرستان، در مجامع و محافل فرهنگی هنری پیچید و علاقه‌مندان برای بازدید از آن در قبرستان صف کشیدند و منتقدان به نقد و بررسی آثار پرداختند و خریداران آثار هنری و مجموعه داران خرمایه آثار را به قیمت‌های نجومی خریداری کردند.

برادر هنرمند نیز پس از پایان نمایشگاه و دریافت مبالغ دریافت شده، یک ساختمال چهارطبقه خرید و یک آتلیه و یک گالری و یک کافه راه اندازی کرد و یک پیج سه میلیون فالووری نیز خرید و تا پایان عمر از چشمه زاینده و دولت پاینده هنر بهره برداری کرد و به تلفن‌های برادرانش هم جواب نداد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->