مردی که چهار پسر داشت، پس از آنکه پزشکان جوابش کردند و در بستر مرگ افتاد، پسرانش را صدا زد که نزد او بیایند و به وصیت او گوش فرا دهند. چهار پسر آمدند و در کنار بالین پدر نشستند.
پدر دستش را زیر تشکش کرد و یک دسته چوب خشک را که از قبل آماده کرده بود بیرون آورد و گفت: فرزندانم، شما در زندگی ممکن است در پی چیزهای مختلفی باشید. ثروت، قدرت، شهرت و هنر. بدانید و آگاه باشید که ثروت و قدرت و شهرت قابل اعتماد نیستند. ثروت را دزد میبرد، قدرت در اثر تحولات سیاسی زایل میشود و شهرت با یک ویدئوی افشاگرانه یا یک اسکرین شات ناجوانمردانه نابود میگردد.
اما هنر چشمه زاینده و دولت پاینده است و هنرمند اگر در اوج فقر و بیچارگی و گمنامی هم باشد هنرش راه را برای او باز میکند. پسر بزرگتر گفت:ای پدر، نصیحت خوبی کردی. چوبها را نمیشکنی؟ پدر گفت: نه؛ و جان به جان آفرین تسلیم کرد. پس از مرگ پدر، پسر بزرگتر که طالب ثروت بود به ثروت اندوزی مشغول گشت و طی مدتی به یکی از گندههای بازار تبدیل شد.
پسر دوم که طالب قدرت بود به فعالیتهای سیاسی پرداخت و از طریق یکی از فهرستها به مجلس راه یافت.
پسر سوم نیز که طالب شهرت بود به فعالیت مجازی روی آورد و طی مدتی تبدیل به یکی از شاخهای اینستاگرام با یک میلیون فالوور شد. اما پسر چهارم که طالب هنر بود نصیحت پدر را به کار بست و هنرمندی صاحب سبک شد.
پس از مدتی برادر چهارم تصمیم گرفت تا با برگزاری نمایشگاهی هنر خود را به جامعه عرضه کند. نخست با برادر دوم تماس گرفت تا در راستای کسب مجوز برگزاری نمایشگاه از او یاری بگیرد. برادر دوم گفت باید کارشناس مربوط آثار وی را مورد بررسی قرار دهد و مراتب را در کمیسیون مطرح نماید. سپس با برادر سوم تماس گرفت که در اطلاع رسانی و تبلیغات نمایشگاه به او کمک کند. برادر سوم گفت هر پست بیست میلیون تومان و هر استوری ده میلیون تومان. سپس با برادر نخست تماس گرفت تا حامی مالی نمایشگاه او باشد، اما برادر بزرگ به تلفن او جواب نداد.
برادر هنرمند که اوضاع را چنین دید، تصمیم گرفت در اقدامی نمادین نمایشگاه خود را سر قبر پدرش برگزار کند. چند روز بعد خبر برگزاری یک نمایشگاه کانسپچوال آرت شامل عرضه تعدادی اثر نقاشی و حجم در قبرستان، در مجامع و محافل فرهنگی هنری پیچید و علاقهمندان برای بازدید از آن در قبرستان صف کشیدند و منتقدان به نقد و بررسی آثار پرداختند و خریداران آثار هنری و مجموعه داران خرمایه آثار را به قیمتهای نجومی خریداری کردند.
برادر هنرمند نیز پس از پایان نمایشگاه و دریافت مبالغ دریافت شده، یک ساختمال چهارطبقه خرید و یک آتلیه و یک گالری و یک کافه راه اندازی کرد و یک پیج سه میلیون فالووری نیز خرید و تا پایان عمر از چشمه زاینده و دولت پاینده هنر بهره برداری کرد و به تلفنهای برادرانش هم جواب نداد.