برگزاری نخستین نشست فعالان سینمای خراسان رضوی در مشهد تمام مهربانی‌های یار مهربان تصویرگر آواز‌های آبی شهر | یادی از استاد علی‌اکبر زرین‌مهر نقاش فقید مشهدی هم‌زمان با سالروز درگذشتش ماجرای تخلص استاد شهریار در مسابقه تلویزیونی «دونقطه» + فیلم گنجینه ای از هنر ناب ایرانی در حرم رضوی | گذری به موزه تخصصی فرش آستان قدس رضوی روایتی طنزآمیز از روابط انسانی | گزارشی از اکران مردمی فیلم «ناجورها» در مشهد پرتره «سیدحسن حسینی»، شاعر برجسته، روی آنتن تلویزیون + زمان پخش زوربا، یک مرد رها | معرفی کتاب «زوربای یونانی» به بهانه انتشار کتاب صوتی‌اش مدیرعامل مؤسسه فرهنگی شهرآرا: حمایت شهرآرا از سینما برای گرم‌ترشدن بازار هنر مشهد است + فیلم «جیمی کیمل» مجری مشهور تلویزیون اخراج شد سواد رسانه‌ای؛ سپر دفاعی در جنگ نوین حماسه در غزل | فردوسی چه تأثیراتی بر شهریار گذاشته است؟ رائد فریدزاده: حمایت از پروژه‌های سینمایی استانی باید هدفمند و بلندمدت باشد + فیلم لغو اجرا‌های محسن یگانه در گرگان + علت مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی: ظرفیت هنری استان نیازمند ایجاد زیرساخت‌های لازم است پایان بخش اجرایی جشنواره هجدهم موسیقی جوان رمان «جایی برای دفن مردگان نیست» در کتابفروشی‌ها مروری بر کارنامه هنری «فرهاد آییش» به مناسبت تولد هفتاد و سه سالگی‌اش
سرخط خبرها

اتوبوسی برای یک عاشقانه

  • کد خبر: ۱۶۰۴۸۲
  • ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۵:۴۴
اتوبوسی برای یک عاشقانه
مسافران دیگر هم از راه رسیده بودند و پای اتوبوس منتظر بودند، اما مرد میان سال و همسرش در رکاب اتوبوس ایستاده بودند.

اتوبوس به ایستگاه اول خط رسید، راننده تا در جلو را باز کرد مردی نسبتا مسن از پله‌ها آمد بالا، بلافاصله کارتش را در آورد و جلو کارت خوان کرایه اتوبوس گرفت و پشت سر هم کرایه زد! با هر بار کم کردن کرایه مرد شمارش می‌کرد، یک، دو، سه، چهار...  راننده که با تعجب نگاه می‌کرد پرسید: آقا داری چیکار می‌کنی؟  مرد برای اینکه شمارش از دستش در نرود سری تکان داد به نشانه اینکه «خواهم گفت»

مرد مسن تا ۴۵ بار کارت زد و بعد کارت دیگری از جیبش درآورد و دوباره شروع کرد به شمردن و در آخر گفت: آقای راننده جمعا شد نود تا کرایه، شما تو این مسیر دیگه کسی رو سوار نکن فقط من و خانمم رو ببر! بعد هم رو به عقب برگشت و گفت: خانم بفرمایید بالا. زنی در همان سن و سال از پله‌های اتوبوس آمد بالا.

راننده که دچار بهت بود گفت: چی می‌گی آقا! مگر آژانسه! اتوبوس وسیله عمومیه. مرد مسن نگاهی به راننده انداخت و گفت: آقا من که نود تا کرایه دادم جای بقیه، اگر مشکلیه بیشتر بزنم؟ راننده گفت: نه مسئله اینه که، این کار غیر قانونیه. اتوبوس عمومی رو که نمیشه قرق شخصی کرد. اصلا اجازه نمی‌دن به ما. مرد مسن گفت: آقای راننده سالگرد چهل سالگی ازدواج من و خانممه، بهش قول دادم یک جشن متفاوت بگیرم. گشت توی شهر رو با اتوبوس دوست داره. منم گفتم یک اتوبوس اختصاصی برات می‌گیرم که به یاد خاطرات نامزدی از همون مسیری که دوره دانشگاه سوار می‌شدیم مارو ببره.

مسافران دیگر هم از راه رسیده بودند و پای اتوبوس منتظر بودند، اما مرد میان سال و همسرش در رکاب اتوبوس ایستاده بودند.

مرد میان سال ادامه داد: آقا ما هم جای مادر و پدرت نذار این جشن و آرزوی همسرم خراب بشه. راننده گفت: من اصلا اجازه این کارو ندارم باید با رئیس خط صحبت کنید.
مرد مسن از پسر جوانی خواهش کرد که برود رئیس خط را خبر کند.

رئیس خط وقتی ماجرا را شنید گفت: شما و خانم تاج سرید، اما ما نمی‌تونیم چنین کاری رو بکنیم، اما یه فکر دیگه دارم. از مرد مسن و همسرش خواست که صندلی جلو اتوبوس کنار هم بنشینند و از بقیه مسافران خواست بدون اینکه کرایه پرداخت کنند سوار شوند.

صندلی‌ها که پر شد رئیس خط کنار صندلی زوج مسن ایستاد و رو به مسافران گفت: امروز چهل سالگی ازدواج این همشهری‌های عزیزمونه، همه شما امروز کرایه مهمون این دو عزیز هستید حالا می‌خوام به افتخارشون دست بزنید. مسافران همگی از روی صندلی بلند شدند و محکم دست زدند. زوج مسن هم در حالی که لبخندی با شرم روی لب داشتند از جایشان بلند شدند و رو به مسافران، دست به سینه از آن‌ها تشکر کردند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->