خادم | شهرآرانیوز؛ «دختر سیاه سوخته باهوشی بودم»؛ این توصیف آغشته به طنز را سیمین دانشور از خودش به دست میدهد، در برابر سؤال ناصر حریری که از او پرسیده: «چه شد که متوجه شدید به نویسندگی علاقهمند هستید؟» *
دانشور میگوید احتمالا کتابخانه مفصل پدرش که بعدها برای خرج عروسی او با جلال فروختندش در ایجاد این علاقه مؤثر بوده است و بعد با فروتنی آن جمله را میگوید که در آن دو صفت سیاه سوختگی و هوشمندی را برای خودش برمی شمرد. شاهدی که برای باهوشی اش میآورد این است که درسها را سر کلاس یاد میگرفته و وقتش را در خانه با خواندن کتابهای کتابخانه مفصل پدرش پر میکرده است: «وقت آزاد، کتابخانه مجهز پدر و عشق دیوانه وارم به خواندن شاید محرکم در نویسندگی بوده است.» او در یکی از خانوادههای اشرافی شیراز به دنیا آمد و پدرش، دکتر محمدعلی دانشور معروف به احیاء السلطنه، پزشک سرشناسی بود.
اینجا باز تاسهای تقدیر برایش خوش نشسته، چون مدیران دو کتاب فروشی معروف شیراز آن زمان، یعنی معرفت و احمدی، از بیماران پدرش بوده اند و در زمانهای که بیماران برای اطبا کشک و شیر بز و دست ساختههای خودشان را پیشکش میکردند، این دو بیمار خاص هر کتاب تازهای را که چاپ و منتشر میشده به محض رسیدن به شیراز برای احیاءالسلطنه تحفه میبرده و کتابخانه را مجهزتر میکرده اند و سیمین به سور مینشسته و با وقت آزاد و عشقی دیوانه وار میخوانده و میخوانده. مثلا کتاب «ورتر» گوته با ترجمه نصرا... فلسفی را یک شب امتحان کلاس نهم متوسطه تا ساعت دو بعد از نیمه شب خوانده است. سیمین بعد از دریافت مدرک دیپلم به تهران میرود و در رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه ادامه تحصیل میدهد. سال ۱۳۲۸ (در بیست وهشت سالگی) دکتری میگیرد.
نخستین کتابش؛ مجموعه داستانی به نام «آتش خاموش» گردآوری داستانهای پراکندهای است که در روزنامه «کیهان» و مجلات «بانو» و «امید» منتشر کرده بود، البته خودش اعتراف میکند که میدانسته کارهای ضعیفی هستند، چون همان زمان کارهای هدایت و چوبک و جلال را میخوانده، اما ترکیب «امید و غرور و پررویی» و البته توصیه مرتضی کیوان که به خانه شان رفت وآمد داشته است باعث شده بود تا مجموعه را چاپ کند. از این مجموعه هم به عنوان اینکه زنی برای اولین بار داستان کوتاه نوشته، تعریف و تمجید شد و هم حسین منتظم نقد کوبندهای بر آن نوشت. بااین حال، ازآنجاکه آدم امیدواری بوده، پس ننشسته و پیش رفته تا شده یکی از داستان نویسان نامی ایران و نخستین زنی که به صورت جدی داستان نوشته است.
برخی از آثار او مانند «سووشون» و «جزیره سرگردانی» و «شهری، چون بهشت» از مهمترین آثار ادبیات داستانی معاصر ایران است. در این گزارش برای نگاهی دوباره به جهان داستانی سیمین و تأثیر و جایگاه او در ادبیات داستانی معاصر ایران با زینب صابر، شاعر و پژوهشگر و دکتر در فلسفه هنر و دانشیار دانشگاه هنر اصفهان و ثریا صدقی، نویسنده و مدرس داستان نویسی، گفتگو کرده ایم.
*برای نوشتن مقدمه از گفت وگوی ناصر حریری با سیمین دانشور که در کتاب «هنر و ادبیات امروز» آمده، استفاده شده است.
زینب صابر در ابتدا میگوید: میتوان دو جریان را در داستان نویسی معاصر ایران تفکیک کرد؛ یکی جریانی که بیشتر به قصه گویی و روایتگری و پیرنگ اهمیت میدهد و به نوعی شاید شروع آن از داستانهای جمال زاده باشد و نمونههای درخشانش را هم در آثار احمد محمود و همین طور سیمین دانشور میبینیم. جریان دیگر جریانی است که به نوعی از اینکه به سمت رئالیسم صرف برود ابا دارد و به فرم و زبان اولویت میدهد و به سبکهای فرمالیستی و سوررئالیستی و جریان سیال ذهن گرایش دارد. این جریان دوم گاهی در حول وحوش فضاهای کافکایی یا آثاری مثل «بوف کور» هدایت یا «شازده احتجاب» گلشیری، آثار صادقی، یا داستانهایی از قبیل «حفره» قاضی ربیحاوی و امثالهم نفس میکشد.
شاید بتوان گفت این جریان در طیف روشنفکرانه مخاطبان و تولیدگران متون ادبی طرف دار بیشتری دارد، البته در بدنه این جریان گاهی توجه وسواس گونه به فرم و زبان حالت تصنعی پیدا میکند و گاه مانند بزکی بر داستان میماسد و نمیتواند در یک تجربه عمیق داستانی به روایت در آید. یک نمونه اش هم همین علاقه داستان نویسان نسلهای جدیدتر به شکلی از رئالیسم جادویی است که به پاشیدن مشتی جن و پری و روح در داستان هایشان منجر میشود. به نظر میآید این کار را انجام میدهند که بگویند ما رئالیستِ صرف نیستیم.
این شاعر و پژوهشگر، آثار سیمین دانشور را در دسته اول جای میدهد و میافزاید: او بیشتر به سلامت پی رنگ و روایتگری و قصه پردازی توجه دارد و از نمونههای موفق این جریان محسوب میشود و آثارش پی رنگ رئالیستی دارد و در آن موتیفهای روان شناختی و مسائل جامعه شناختی و تحولات فرهنگی ایران را به خوبی مورد تأمل قرار میدهد. شاید اگر بخواهیم به ویژگی مهم کارهای دانشور و تفاوتش با نویسندههای دیگر اشاره کنیم بتوانیم به روایت واقع گرایانهای که از تجربه زن بودن بازنمایی و تصویر و آن را کنکاش و ابعاد آن به چالش کشیده است، اشاره کنیم. از این رو آثار او در ادبیات فارسی معاصر پیش از او یگانه و بی بدیل است.
صابر درباره ویژگیهای کار سیمین دانشور میگوید: او تلاش میکند ذهنیت زنانه را در زبان خلق کند و به نمایش بگذارد. دانشور اهتمام دارد روایت زنانه را در بستر تحولات سیاسی-اجتماعی ایران خلق کند و لحن زنانه را در زبان به وجود آورد. عمده داستانهای مهمش درباره تلاش زنی است که بر آن است تا فردیتی برای خودش خلق کند و این زن گاهی هم در نیلِ به این هدف چندان موفق نیست.
مثلا در «سووشون» زری در سایه مرد همراهش قرار دارد یا در رمان «جزیره سرگردانی» شخصیت هستی با اینکه دختری روشفنکر و کتابخوان و دانشگاه رفته است و میخواهد از الگوی زن سنتی که در مادرش و زنان نسل قبل هست فاصله بگیرد، به رغم تلاشش به نوعی در سایه مرد همراهش است که شاید باید این وضعیت را به نوعی استعارهای از وضعیت خود سیمین دانشور در کنار جلال آل احمد دانست که سیمین با وجود استعداد و خلاقیت و دانش و تحصیلاتش در برههای از زمان در سایه جلال قرار میگرفت.
اگرچه با گذر زمان درخشش سیمین نمایان شد و به نوعی در سایه بودن کنار رفت و مشخص شد آثار سیمین در سطوحی میتواند بالاتر از آثار جلال هم قرار بگیرد و اساسا جهان مستقلی برای خودش دارد. شخصیت سیمین دانشور و سبک زندگی او در تحولات تجددخواهانه ایران نیز میتواند به عنوان یک الگو در نظر گرفته شود. از یک وجه، سیمین دانشور و آل احمد زوجی نویسنده و روشنفکر بودند و شبیه این زوج را پیش از آن نداشتیم و این به نوعی شروع شکل جدیدی از رابطه زن و مرد است.
یعنی تا پیش از این، یک رابطه سنتی رابطه مردان اهل کتاب و فرهنگ با زنانی بود که به فضای اندرونی خانه تعلق داشتند و نه فضای کتاب ها. یک نوع رابطه هم رابطه مرد با معشوق بی صدا بود. مثل رابطه شاملو و آیدا. اما ارتباط سیمین و جلال ارتباطی بین دو ذهن خلاق و فرهیخته است. اگرچه وجوه تلخ آن را در «سنگی بر گوری» جلال آلاحمد میتوان به شکلی زنده مشاهده کرد.
این استاد دانشگاه خاطرنشان میکند: یک وجه دیگر از نو بودنِ سبک زندگی سیمین دانشور که حتی در بین مردان هم سابقه نداشته، این بوده که اغلب فضای آکادمی از فضای داستانی و روشنفکری فاصله داشته است و عمدتا نویسندهها تحصیلات آکادمیک نداشته یا به اصطلاح خودخوانده بوده اند. این کلیشه هم در زندگی سیمین کنار میرود و او زنی است که دکتری ادبیات فارسی دارد و دانشگاه درس میدهد و در عین حال نسبت به نبض تپنده تحولات اجتماعی ایران به شدت حساس است و یک نویسنده حرفهای هم هست. او آن کلیشه را با زندگی خودش از بین میبرد.
صابر در پایان از تقابل سیمین دانشور و فروغ فرخزاد میگوید: شاید بتوانیم برابرنهاد سیمین دانشور در ادبیات داستانی را فروغ فرخزاد در شعر و هر دو را آغازگر جریان ادبیات داستانی و شعر مدرن ایران در روایت زنانه اش بدانیم. نحوه زیست و آثار این دو هنرمند با هم تفاوتهای اساسی دارد. هر دوی آنها سعی میکنند سوژه زنانه را در آثارشان خلق کنند. ذهنیتی که قبلا خاموش بوده را به صدا در میآورند. شاید بشود گفت این دو هنرمند به نوعی آرکیتایپ (کهنالگو) در ادبیات داستانی زنان و شعر زنان بدل میشوند.
میتوان گفت فضای زنانه شعر بعد از فروغ خیلی تحت تأثیر زبان فروغ است و همان شکل اعتراض و جسارت بین شعرهای زنان و همچنین سبک زندگی زنان دیده میشود، در مقابل در ادبیات داستانی زنان، فضا نسبت به فضای شعری زنان مقداری محافظه کارانهتر است. مثلا ردِ زریِ «سووشون» را در آثار فریبا وفی و زویا پیرزاد و نویسندگانی از این دست میبینیم که گاهی این سوژههای زنانه در فضایی کاملا خنثی تصویر میشوند و اغلب زنان، شخصیتهای تسلیم شده و پذیرنده شرایط و واداده به شرایط هستند، البته حتما روایتهای زنانه دیگری هم در جریان داستان نویسی زنان هست، ولی شاید یکی از صداهای غالب همین صدایی باشد که عرض کردم.
ثریا صدقی با تمرکز بر مهمترین اثر سیمین دانشور، درباره جایگاه او در داستان نویسی ایران میگوید: سیمین دانشور در بین مردان نویسنده ما در زمان خودش هم شاخص است. به علت اینکه آثاری که تولید میکند، فراتر از ذهنیتهای زنان نویسنده ما و حتی مردان در آن عصر است. مثلا میتوانیم در «سووشون» ابعاد تاریخی، اسطوره ای، اجتماعی، مذهبی و ... را پیدا کنیم.
سیمین دانشور یک خط و یک حدفاصل بین یک ادبیات خیلی پیش پا افتاده و معمولی و یک ادبیات درخشان است. تا پیش از او نویسندگان زن زیادی داریم که رمانهای زیادی نوشته اند، اما داستانهای آنان بیشتر شبیه پاورقیهایی است که در مجلات هفتگی بودند در همان حد که دختری روستایی عاشق مردی ثروتمند میشود و از این مسائل. ما با سیمین وارد جهان داستانی جدیدی میشویم، به ویژه با «سووشون».
این رمان بُعد تاریخی دارد و به اتفاقات جنگ جهانی دوم و اشغال ایران به دست متفقین میپردازد. سیمین همچنین از اسطورهها استفاده میکند و از داستان حضرت یوسف (ع) وام میگیرد. مسئله خیلی جالب درباره یوسفِ رمان این است که نمادی از جلال هم هست. سیمین ویژگیهای او را در قامت یوسف قرار داده است. اما سیمین بیشتر به شخصیتهای زن کتاب تکیه میکند شاید به خاطر اینکه مسائل زنان را بیشتر میشناسد. در «سووشون» شخصیت اصلی زن است.
این مدرس داستان نویسی ادامه میدهد: تاریخ ادبیات داستانی ایران بدون سیمین تاریخی بدون زنان است. تمام نویسندگان زن زیر سایه سیمین هستند. کدام نویسنده زن را داریم که آن طور که او درخشید، درخشیده باشد؟ او به زن ایرانی هویت بخشی کرد. ما زری را نه فقط به عنوان زنی سنتی، بلکه به عنوان زنی میبینیم که فعالیتهای اجتماعی دارد و در صحنههای مختلف اجتماع که به حضور او نیاز است حاضر میشود و پایش به مسائل سیاسی هم کشیده میشود. در واقع از زنی منفعل به زنی مدرن تبدیل میشود.
هم زمان با سیمین نویسندگانی داریم که فقط به دغدغههای درونی خودشان میپردازند -کار خیلی خوبی هم هست و آثاری خواندنی هم خلق شده است و طرف دارانی هم دارد-، اما کاری که سیمین میکند به نظر من کارستان است و نمیشود جایگاه او را به هیچ وجه نادیده گرفت. به نظر من گاهی جلال زیر سایه او قرار میگیرد. یعنی شما در رمانهای جلال اصلا این قدرتی را نمیبینید که در آثار سیمین هست. ممکن است جلال از بعضی جنبهها مانند مقاله نویسی یا ایده پردازی مهم باشد، اما در رمان واقعا نمیتواند در برابر سیمین حرفی برای گفتن داشته باشد.
آثار جلال بیشتر بیانیه است تا داستان. کشفْ حق خواننده است و جلال این حق را از خواننده میگیرد. صدقی میگوید میشود با کمی اغماض «سووشون» را جزو رمانهای اقلیمی که خودش بخش مهمی در ادبیات است به حساب بیاوریم. البته ایرادی هم به آن میگیرند و آن اینکه شخصیتها زبانشان زبان معیار است. لهجه شیرازی را نداریم، اما المانهای خیلی زیادی از آن دیار در رمان آمده است. نثر بسیار ساده و پاکیزه، شخصیت پردازی قوی، دیالوگهای متناسب با شخصیت ها، مضامینی مانند بیگانه ستیزی و تقابلهایی مانند تقابل سنت و تجدد، بین زن و مرد، بین رسوم و مدرنیته از دیگر ویژگیهایی است که صدقی برای آثار سیمین دانشور برمی شمارد که آثار او را متمایز و درخور تأمل میکند.