برو کار می‌کن، نگو بازنشسته‌ام! پدر در پدر پهلوان‌زاده‌ایم گذر‌های هنری به وسعت شهر | گزارشی از بخش جدید جشنواره هنر‌های شهری بهار ۱۴۰۴ درنگی در کم‌وکیف برگردان‌های منثور منظومه فردوسی، به‌مناسبت انتشار «شاهنامه منثور»، اثر گیتی فلاح‌رستگار رقابت ۲۴ گروه در جشنواره ملی سرود رضوی مستند «جانان» اثر فیلم‌ساز مشهدی، روی آنتن شبکه دو + زمان پخش انتشار مجموعه داستان «شرّ درونش» قسمت ۱۲ مسابقه مافیا دن، در شبکه خانگی رکوردشکنی تقاضا برای بلیت مشهد، هم‌زمان با پخش قسمت پایانی «پایتخت» حضور دیزنی با «زوتوپیا۲»، «الیو» و «داستان اسباب‌بازی ۵» در جشنواره انسی رکوردشکنی نمایش آنلاین | «پایتخت ۷» در تلوبیون ۱.۸۵ میلیارد دقیقه تماشا شد خانه منسوب به «سعدی» در حال ویرانی مجری مراسم جوایز امی ۲۰۲۵ را بشناسید زمان پخش فصل دوم سریال بی‌باک: تولدی دوباره صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۴ مروری بر حواشی سریال پایتخت ۷ | از جایگزینی سارا و نیکا تا سانسور چهار قسمت و پایان ناگهانی داستان
سرخط خبرها

رفقای قدیمی

  • کد خبر: ۱۶۶۶۸۳
  • ۰۸ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۴:۳۲
رفقای قدیمی
ایام دهه کرامت شده بود و روز‌های میلاد امام رضا (ع)، عباسعلی دلتنگ بود، به خصوص که خاطرات قدیمی اش در سال‌هایی که نزدیک حرم خانه داشت جلو چشمانش مثل فیلم پخش می‌شد.
حمید سبحانی
نویسنده حمید سبحانی

دوچرخه ۲۸ هرکولس سبز قدیمی سنی دارد به بلندای سفید شدن دانه دانه محاسن عباسعلی. ۴۰ سال پیش که تازه خریده بودش جوانی بود که باید مسافتی را از ته پل محله تا زمین‌های صیفی کاری آبکوه برای کار کشاورزی می‌رفت، آن موقع هنوز گلدسته‌های جدید صحن پیامبر اعظم (ص) نبودند،

۴۰ سال گذشته است شهر پر از ماشین شده است و اطراف حرم پر از ساختمان‌هایی که آسمان را خراش می‌دهند. صحن‌ها گسترش پیدا کرده و خیل زائران چندین برابر گذشته ها. عباسعلی حالا آفتاب نشین پارکی در حوالی خانه قدیمی اش شده است، دیگر رمق کشت و کار ندارد.

البته که دوچرخه پیر هم آن جان جوانی را ندارد و صدای جیرجیر بدنه و زنجیرش این را خوب به گوش دیگران می‌رساند. به خصوص در مقایسه با هم نوعان جدیدش که مجهزند به انواع تجهیزات جدید و کمکی. برای همین بیشتر اوقات توی تاریکی انباری گوشه‌ای خوابیده است.

ایام دهه کرامت شده بود و روز‌های میلاد امام رضا (ع)، عباسعلی دلتنگ بود، به خصوص که خاطرات قدیمی اش در سال‌هایی که نزدیک حرم خانه داشت جلو چشمانش مثل فیلم پخش می‌شد. کوچه چراغانی شده که در انتهایش گنبد طلایی حرم هم دیده می‌شد. حاج اسماعیلی آبنبات ساز زیر بازارچه آب پاشی شده شکلات و آبنبات‌های رنگی بین مردم پخش می‌کرد. شربت گلاب و زعفران و شیرینی نخودی و صدای مولودی خوانی...
دلش هوای حرم کرده بود.

هوای گرم، ترافیک مخصوص روز‌های میلاد و... و اصلا اینکه حوصله شلوغی اتوبوس‌ها را نداشت. دستمالی را برداشت و در کوچک انباری را باز کرد. دستی روی هرکولس کشید و دوچرخه قدیمی را آرام از خواب بیدار کرد. از تاریکی بیرون آوردش توی نور حیاط، دوچرخه انگار که قلنجش شکسته باشد از هر قسمتش صدایی بیرون می‌آمد. دستمال غبار روی بدنه را پاک کرد و کم کم رنگ سبز هرکولس زیر نور خورشید می‌درخشید. روغندان کوچک تمام اعضای خواب رفته و خسته دوچرخه را به جان آورد. خورجین قدیمی را پر از نقل و نخودچی کرد و رکاب زنان راه افتاد.
عصر پنجشنبه بود، عباسعلی و قدیمی ۲۸ هردو رسیده بودند به منظره‌ای که در ۴۰ سال پیش بار‌ها با هم تجربه کرده بودند. عباسعلی ودوچرخه ۲۸ هر دو احساس جوانی می‌کردند.
عکس: مجید حجتی

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->