فصل چهارم «زخم کاری» چگونه به پایان می‌رسد؟ + فیلم جعفر یاحقی: استاد باقرزاده نماد پیوند فرهنگ و ادب خراسان بود رئیس سازمان تبلیغات اسلامی کشور: حمایت از مظلومان غزه و لبنان گامی در مسیر تحقق عدالت الهی است پژوهشگر و نویسنده مطرح کشور: اسناد تاریخی مایملک شخصی هیچ مسئولی نیستند حضور «دنیل کریگ» در فیلم ابرقهرمانی «گروهبان راک» پخش «من محمد حسن را دوست دارم» از شبکه مستند سیما (یکم آذر ۱۴۰۳) + فیلم گفتگو با دکتر رسول جعفریان درباره غفلت از قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات در ایران گزارشی از نمایشگاه خوش نویسی «انعکاس» در نگارخانه رضوان مشهد گفتگو با «علی عامل‌هاشمی»، نویسنده، کارگردان و بازیگر مشهدی، به بهانه اجرای تئاتر «دوجان» مروری بر تازه‌ترین اخبار و اتفاقات چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر، فیلم‌ها و چهره‌های برتر یک تن از پنج تن قائمه ادبیات خراسان | از چاپ تازه دیوان غلامرضا قدسی‌ رونمایی شد حضور «رابرت پتینسون» در فیلم جدید کریستوفر نولان فصل جدید «عصر خانواده» با اجرای «محیا اسناوندی» در شبکه دو + زمان پخش صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ فیلم‌های سینمایی آخر هفته تلویزیون (یکم و دوم آذر ۱۴۰۳) + زمان پخش حسام خلیل‌نژاد: دلیل حضورم در «بی‌پایان» اسم «شهید طهرانی‌مقدم» بود نوید محمدزاده «هیوشیما» را روی صحنه می‌برد
سرخط خبرها

نگاهی به ادبیات آیینی و گسترش آن | ادبیات تنها با روایت از یک آیین، آیینی نخواهد شد

  • کد خبر: ۱۶۷۰۸۴
  • ۱۰ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۲:۴۳
نگاهی به ادبیات آیینی و گسترش آن |  ادبیات تنها با روایت از یک آیین، آیینی نخواهد شد

شهرآرانیوز؛ ادبیات آیینی از دیدگاهی قدمتی همسان و برابر با پیدایش دین دارد. این گونه ادبی در مسیر هزاره‌ها و سده‌ها مانند دیگر گونه‌های ادبی رشدونمو داشته است و هر قومی براساس باور‌های خود دست به خلق آثاری در این حوزه زده اند. همان طور که دین و باور‌های مذهبی با شئون مختلف زندگی بشر پیوند خورده، ادبیات آیینی نیز گستره زیادی دارد و گاه حتی در آثاری که به ظاهر آیینی نیستند نیز نشانه‌هایی از آن را می‌توان یافت. این افزون بر ادبیاتی است که اختصاصی به مسائل آیینی می‌پردازد و مضمون اصلی آن‌ها مسائل مربوط به دین، آموزه‌های آن، سیره و زندگی بزرگان آن و ... است.

با احمد شاکری، منتقد ادبی و نویسنده آثاری مانند سرزمین پدری (مجموعه داستان)، بازتاب (مجموعه نقد پنج رمان: آتش بدون دود، من او، کشتی پهلو گرفته، در جست وجوی من، شیدا)، عریان در برابر باد (رمان)، نفس (مجموعه داستان) و باران نیمروز (مجموعه داستان) درباره ادبیات آیینی گفت وگویی مکتوب داشتیم که پاسخ‌های ارسالی او برای ما، متنی یکدست بود و گذاشتن پرسش‌ها باعث ایجاد سکته در متن می‌شد. از این رو نوشته او را با حذف پرسش‌ها و به صورت یکدست منتشر می‌کنیم.

پرسشگری از ادبیات آیینی و مسئله مندی دقیق و اولویت دار به آن منوط به دایره مفهومی و ابعاد و ارکان و کارکرد‌هایی است که برای آن تعریف می‌شود. معبر تعریف می‌تواند توسعه دهنده یا تضییق کننده تعریف ذهنی ما باشد. بدون چنین معبری نمی‌توان مرز مشخصی میان گونه‌های مختلف هنری و ادبی ترسیم کرد و در نتیجه تفکیک مسائل آن‌ها از یکدیگر غیرممکن خواهد شد.

در این صورت پاسخ گویی به مفهوم ادبیات آیینی سهل و ممتنع است. زیرا ادبیات آیینی عینا می‌تواند دایره مشترک مفهومی با دیگر گونه‌ها داشته باشد و همچنان می‌تواند به عنوان یک مقوله گنگ و مبهم به عنوان چالشی همیشگی، لاینحل باقی مانده و موجب مغالطات علمی شود.

چهارضلعی علل اربعه

آنچه در این مجال اندک درصدد واکاوی آن هستم نه مطلق ادبیات که داستانی و نه مطلق داستان که ادبیات داستانی نوین در جغرافیای ایران است. بنابر این نوع ادبی باشکوه و تاریخی شعر محل بحث حقیر نیست، همچنان که ادبیات داستانی دوره پیش از انقلاب نیز به اقتضای بحث از محدوده پرسش گری و پاسخ‌های احتمالی بیرون است. این تحدید یا تقیید موضوع بیش از آنچه انجام شده در بحث‌های علمی ضرورت دارد.

چرا که تا مسئله منقح نشود و موضوع تمایز نیابد، مسائل به نحو تخصصی امکان کنکاش و تحلیل نخواهند داشت. دلیل دیگری که به انتخاب دوره ادبیات داستانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی انجامید، دو مقطع مهمی است که ادبیات کنونی را از سیر ادبیات روایی پیش از خود متمایز می‌سازد. در تاریخ ادبیات این دو گسست در ابعاد و مراتب و انواع و گونه‌ها و متعلق‌هایی ظاهر شده است. مرحله اول دوره مشروطه و ورود ادبیات داستانی نوین است.

در این مرحله ادبیات روایی مغز خود را می‌افکند و پوست دیگری بر تن می‌کند. ورود ادبیات ترجمه‌ای با لوازم و بواطن و لایه‌های فکری و معرفتی و حتی زبانی تحولات عمیقی بر دوره جدید ادبیات داستانی بر جای می‌گذارد. گسست دوم، پیروزی انقلاب اسلامی است. پس از این واقعه با دوره‌ای از تحول مستمر مواجه هستیم که عوامل مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در آن مؤثرند. گونه‌هایی شکل می‌گیرند و گونه‌هایی فراموش می‌شوند. این دوره را می‌توان دوره حرکت به سمت ادبیات داستانی آیینی دانست.

اما پیش از بحث لازم است تعریفی از ادبیات آیینی به دست دهیم. یکی از روش‌های معهود در شناخت هر گونه‌ای قرار دادن آن در الگوی چهارضلعی علل اربعه است. بر این اساس زمانی که از ادبیات آیینی یاد می‌کنیم، دقیقا کدام یک از علل اربعه را اصالت می‌دهیم؟ آیا یکی از این علل یا همه آن‌ها را به صورت یکسان در شکل گیری ادبیات آیینی دخیل می‌دانیم؟ پاسخ به این پرسش، نتیجه مبنی گزینی در جانمایی ادبیات آیینی به عنوان ادبیات موضوعی یا مضمونی است. آیا ادبیات آیینی ادبیاتی است که موضوع‌های آیینی را روایت می‌کند یا مضامین آیینی را محور روایت خود قرار می‌دهد؟

نوعا در پاسخ به این پرسش اهالی نظر تلاش کرده اند نسبتی میان ادبیات دینی و ادبیات آیینی برقرار نمایند. برخی این نسبت را تساوی دانسته اند یعنی تفاوتی به لحاظ مصداق میان ادبیات آیینی و دینی نیست. برخی ادبیات آیینی را اعم از ادبیات دینی دانسته اند و آن را تا سر حد ادبیاتی که به مقولات دینی، اما بشری می‌پردازد نیز تعمیم داده اند. برخی دیگر ادبیات آیینی را زیر مجموعه ادبیات دینی انگاشته اند.

با این توضیح که بخشی از تعالیم دینی در قالب آیین‌ها تکرار شده و به عادتی متداول، همه گیر و مرسوم تبدیل می‌شود. برخی نیز نسبت این دو را عام و خاص من وجه دانسته اند. یعنی می‌توان حد مشترکی میان این دو قائل شد، اما محدوده اختصاصی برای هر یک از دوایر مفهومی ادبیات آیینی و دینی قابل تصور است.

آیین اخص از دین است

با تحدید ابتدایی بحث که بر اساس آن درباره ادبیات داستانی آیینی ایران در دوره معاصر سخن می‌گوییم، پاسخ به این پرسش و معنی دار کردن تعبیر ادبیات آیینی زودیاب‌تر خواهد بود. توضیح آنکه آنچه از آیین می‌دانیم آن را مفهومی اخص از دین قرار می‌دهد. به تعبیری تمامی تعالیم دینی به آیین تبدیل نمی‌شوند، بلکه آیین‌ها نوعا نتیجه جعل مستقیم دین یا برآمده از فهم دینی و سنت زیستی دین داران است. آیین ها؛ مراسم و عادات و رسومات و اعمالی هستند که به دین نسبت داده می‌شوند و از لایه‌های عملی و بیرونی مشترک میان دین داران حکایت می‌کنند.

پس بیرونی بودن، انتساب به دین، تکرارپذیر بودن و همه گیر بودن –ولو در میان عده مشخصی- از شروط آیین است. در همین جا روشن می‌شود که در جوامع با جغرافیای متفاوت و فرهنگ‌های متنوع آیین‌های مختلف بومی، محلی، اقلیمی وجود دارد که برخی باستانی بوده، برخی کاملا جنبه طبیعت گرایانه دارد و برخی دیگر برآمده از دین هستند. یعنی کارکرد دینی دارند، دین داران آن را انجام می‌دهند و مستقیما از سوی شریعت یا اولیای دین توصیه شده یا به آن‌ها نسبت داده می‌شود. حال چه این آیین‌ها در زمان اولیای دین بوده باشد یا نبوده باشد.

غایت یا غرض آیین مهم است

با این مقدمه، ادبیات می‌تواند با داشتن مؤلفه هایی، آیینی تلقی شود. نکته تعیین کننده در این باره این است که ادبیات آیینی تنها با روایت از یک آیین، آیینی نخواهد شد. توضیح آن که با تعریفی که از آیین آمد، آیا هر روایت داستانی که موضوع خود را یکی از این امور قرار دهد و شکل و صورت آیینی به آن بدهد ادبیات آیینی خواهد بود؟

تلقی عام این است که چنین روایتی از موضوع و مناسک آیینی، آن روایت را به ادبیات آیینی موصوف خواهد ساخت. این همانند آن است که بگوییم اگر ادبیاتی موضوع‌های دینی را روایت کند ادبیات دینی خواهد بود. مثلا اگر داستانی روایتگر صحنه‌های نماز باشد؛ ادبیات دینی است. روشن است که این ادعا دقیق نیست. چرا که در اینجا موضوعیت آیین برای ادبیات داستانی کفایت نمی‌کند و غایت یا غرض آیین نیز مهم است. یعنی آیا روایت از آن آیین کارکردی همانند شرکت یا مبادرت به آن آیین خواهد داشت؟

چرا که همان طور که گفته شد آیین به واسطه نسبتش با منبعی که از آن صادر شده است نوعی سلوک برای شرکت کننده در آن تلقی می‌شود. به عنوان مثال احساس قرب به دین می‌کند و دیگران او را مؤمن می‌پندارند. حال آیا باید چنین ویژگی در کارکرد ادبیات آیینی نیز لحاظ شود، یعنی با مخاطب خود نیز همان کاری را انجام دهد که آیین با فاعل و عامل و مشارکت کننده اش انجام می‌دهد؟ به نظر می‌رسد این گونه است.

جهان داستان با مشارکت خواننده قوام می‌یابد

نکته دیگر آن است که جهان داستان تنها با عمل خواننده یعنی مشارکت در ساخت جهان داستان و قرار گرفتن در تجربه‌ای جدید و هم ذات پنداری با شخصیت‌ها –برگزارکنندگان آیین- قوام نمی‌یابد. جهان داستان یک فعال مایشاء به نام «نویسنده» دارد. او علت فاعلی شکل گیری داستان آیینی است؛ بنابراین این سؤال برای نویسنده هم مطرح است که آیا نویسنده ادبیات آیینی در عمل داستان نویسانه اش و در عمل آفرینش گرانه اش در حال حضور در مراسم یا عادتی آیینی است؟ آیا نوشتن داستان نیز برای او جزوی از آیین است؟ یا نسبتی بین نویسنده و عملش یعنی روایت آیینی برقرار نیست؟

نکته و ضلع دیگر؛ فرم و ساختار روایی است. آیین‌ها یا برگرفته از زندگی اولیای دین هستند یا به توصیه آن‌ها انجام شده اند یا به ترتیبی نسبتی با دین و منابع آن برقرار می‌کنند. این نسبت به آیین؛ شیوه و سلوک و قواعد و روش و ابعاد و اضلاع می‌دهد. آیین دارای فرم مشخص خود است؛ بنابراین آیا همان طور که آیین‌ها قواعد خاص خود را دارند، ادبیات آیینی نیز به لحاظ ساختار روایی واجد قواعد خاصی است که از سلوک آیینی تبعیت می‌کند؟

به عنوان مثال «نخل گردانی» در استان یزد آیینی دینی است که هم زمان با عزای سیدالشهدا (ع) انجام می‌شود. ده‌ها نمونه از آیین‌های مشابه تنها در ماه محرم در استان‌های مختلف و بلکه جغرافیای جهانی برگزار می‌شود. هر یک از این آیین‌ها دارای مانیفست تاریخچه و آداب و قواعد و جزئیات متعدد است. حال سؤال این است که آیا روایت از چنین آیین‌هایی نیز تابع قواعد است؟

آیین‌های دینی نوعی تشرف به عالم قدس است

نکته‌ای که در ادامه بحث گذشته لازم است ذکر شود این است که همان طور که ذکر شد آیین‌ها به مرجعی بازیافته و خود را به آن منتسب می‌کنند. حال ممکن است برخی از این انتساب‌ها جعلی و برخی واقعی، برخی صریح و برخی ضمنی باشد، اما اصل چنین انتسابی برای کارکردگیری از آن آیین ضروری است، اما اینکه ادبیاتی که این آیین‌ها را روایت می‌کند نیز آیینی تلقی شود، به دو صورت محتمل است. صورت نخست این که روایت –در بحث ما ادبیات داستانی- تنها به واسطه موضوع خود (آیین) به منبع آیین تقرب جوید. این نسبت یافتگی بالواسطه است. اما چیزی که از آن یاد می‌کنیم بسیار عمیق‌تر و دقیق‌تر است.

اینکه آیا همان طور که آیین‌ها به مراجعی نسبت پیدا می‌کنند آیا خود ادبیات یا نفس روایت یا داستان گویی و داستان نویسی نیز می‌تواند چنین مرجعی بیابد و چنین نسبتی با مرجع دینی –در بحث ما- برقرار کند. یعنی شیوه گفتن یا شیوه روایتی که از سیره معصومین (ع) صادر شده باشد یا مستقیما از منبع قرآنی الهام گرفته شده باشد. در صورت چنین انتسابی «ادبیات» یا «روایت داستانی» خود مستقل و فارغ از چیزی که روایت کند می‌تواند جزو آیین محسوب شود.

اثبات چنین مسئله‌ای در اکنون ما بسیار دشوار است. به واسطه گسستی که پیش از این درباره آن سخن رفت، خاصه ادبیات داستانی کنونی ما در انقطاع از گذشته خود قرار دارد و قادر نیست چنین انتسابی را ترتیب دهد. سنت‌های جدیدی در ادبیات داستانی شکل گرفته اند و عموما مراجع فکری و فرهنگی شان ادبیات داستانی اومانیستی غربی است؛ بنابراین نه به منابع دینی و اولیای دینی که به ادبیات غربی نسبت می‌یابند؛ بنابراین اول این که آیین نیستند دوم این که اگر آیین باشند، ارتباطی با آیین دینی اسلامی ندارند.

نکته دیگری که در بحث ادبیات آیینی اهمیت می‌یابد نسبت مقولات آیینی با امر قدسی است. آیین‌ها خاصه آیین‌های دینی، رشحات و درجاتی از قدسانیت را به همراه داشته است و در فاعلین یا عاملین یا مرتبطین خود القا می‌کنند. آیین‌های دینی نوعی تشرف و باریافتگی به عالم قدس تلقی می‌شوند. حال چه این تقرب بالواسطه اولیای دین باشد چه بی واسطه تلقی شود. برای چنین تشرفی مقدمات و مناسکی وجود دارد؛ بنابراین می‌بینیم که شعر آیینی خاصه اشعاری که مثلا درباره مقتل حضرت ابی عبدا... (ع) سروده می‌شوند در زمان خاص، مکان خاص، برای مخاطب خاص و با لوازم خاص خوانده و اجرا می‌شوند.

مخاطبان با شعر آیینی اشک می‌ریزند و به سر و سینه می‌زنند. این یعنی ادبیات شاعرانه آیینی با آیین‌های دیگر می‌آمیزد و در آن‌ها حل وهضم می‌شود. به تعبیری آیین‌های دینی با هم هم سنخی دارند و آمیزش می‌کنند. چون مرجع و مصدر آن‌ها یکی است. کسی با عنوان «مداح» یا «مرثیه خوان» وجود دارد که جایگاه مشخصی در مراسم آیینی پیدا کرده و از مرتبه‌ای از قداست برخوردار است؛ بنابراین در مراسم آیینی از «نفس» مداح یا «حال» مداح یاد می‌شود.

هنوز ابعاد مسئله برای ما روشن نیست

با این مقدمات می‌توان تا حدودی به این نکته تقریب جست که وضعیت ادبیات داستانی به عنوان آیین یا در میان آیین‌های دیگر چگونه است؟ آیا مخاطبان با داستان‌های آیینی به عنوان یک آیین روبه رو شده و برخورد می‌کنند؟ آیا ادبیات داستانی توانسته است با دیگر آیین‌ها بیامیزد و جا یا نقش خود را در میان آن‌ها بیابد؟ به نظر می‌رسد که این گونه نیست.

گرچه توفیقاتی در این باره حاصل شده است. به عنوان مثال نوع روایت‌های مستند داستانی که خاصه درباره واقعه عاشورا یا درباره زیست معصومین (ع) نوشته شده اند می‌توانند مؤلفه‌هایی از ادبیات آیینی را نشان دهند. یا برخی داستان‌هایی که درباره عاشورا نوشته شده همانند اشعار در هیئت‌ها و برای مخاطبان مراسم آیینی روایت می‌شوند، اما این نمونه‌ها اندک هستند.

اما درباره اینکه چرا این فاصله وجود دارد؟ چه عواملی این فاصله را تشدید یا کم می‌کنند؟ لازم است مسئله پژوهی مناسبی انجام شود. هنوز ابعاد مسئله برای ما روشن نیست. به عنوان مثال یکی از مسائل مهم در تولید ادبیات داستانی آیینی سلوک نویسنده در خلق اثر داستانی است.

نویسنده ادبیات داستانی آیینی چگونه با جهان داستان و متن خود رو به رو می‌شود و با چه فرایندی آن را تولید می‌کند؟ آیا این فرایند کاملا مبتنی بر تداعی یا اشراق و الهام است؟ آیا این گونه است که نویسنده در «حال» اشراقی خود فرو می‌رود و خود را در کانون یک آیین می‌بیند و به داستانش دسترسی دارد یا اینکه نویسنده به صورت تکنیکال و خودآگاه و برنامه ریزی شده و منطبق بر قواعد داستان می‌نویسد؟ آیا داستان نویسی برای او یک شغل است یا یک مرحله از شوریدگی است؟ طبیعی است اگر داستان نویسی خود عملی آیینی تلقی شود الزامات و قواعد خاص خود را خواهد داشت. قواعدی که در آموزش داستان، نقد داستان، معنی یافتگی و تفسیر داستان دخالت خواهند کرد.

نوشتاری از احمد شاکری 

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->