ساخت بزرگترین استودیوی تولید مجازی آسیا در ایران سید محمدرضا طاهری، شاگرد استاد شهریار، درگذشت (۱۵ آبان ۱۴۰۳) + علت بازگشت «سیدبشیر حسینی» به تلویزیون با «داستان شد» جایزه ۱۰ یورویی گنکور در دستان «گائل فایه»، نویسنده الجزایری-فرانسوی تصاویر نعیمه نظام‌دوست در سریال «لالایی» در باب اهمیت شناسنامه هویتی خراسان رضوی صحبت‌های مدیر شبکه نسیم درباره بازدید میلیونی «بگو بخند» پخش فصل جدید «پانتولیگ» با اجرای محمدرضا گلزار اعلام زمان خاک‌سپاری «محمدحسین عطارچیان»، خوش‌نویس پیشکسوت بازیگران «گلادیاتور ۲» در ژاپن پژمان بازغی با «ترانه‌ای عاشقانه برایم بخوان» در موزه سینما دلیل خداحافظی جشنواره برلین از رسانه اجتماعی ایکس چیست؟ سرپرست معاونت فرهنگی، اجتماعی و زیارت استانداری خراسان رضوی: نفوذ فرهنگ بیگانه با ارتقای آگاهی‌های عمومی و ترویج اخلاق ایرانی‌اسلامی تدبیر می‌شود نبرد یک «سیاه‌ماهی» در دل میراثی کهن | درباره فیلم کوتاه مشهدی که به سومین جشنواره میراث فرهنگی شیراز راه یافته است بیش از ۲۹۰۰ اثر مستند متقاضی حضور در «سینماحقیقت» گرد پیری بر چهره «لگولاس» بازیگر ارباب حلقه‌ها + عکس
سرخط خبرها

حکایت پاروزدن و نتیجه گرفتن در جنگل دوردست

  • کد خبر: ۱۷۳۵۳۰
  • ۱۹ تير ۱۴۰۲ - ۲۱:۲۲
حکایت پاروزدن و نتیجه گرفتن در جنگل دوردست
در روزگاران قدیم در روستایی در حاشیه جنگل دوردست حکیمی زندگی می‌کرد که از حکمای برجسته بود و تعدادی مرید خاص داشت که همواره در کنارش بودند و از خرمن حکمت و معنویت او توشه برمی داشتند.

در روزگاران قدیم در روستایی در حاشیه جنگل دوردست حکیمی زندگی می‌کرد که از حکمای برجسته بود و تعدادی مرید خاص داشت که همواره در کنارش بودند و از خرمن حکمت و معنویت او توشه برمی داشتند. روزی حکیم تصمیم گرفت با دو تن از مریدان خاص‌تر برای تفریح و تفرج و تأمل در احوالات هستی به دامن طبیعت بروند. پس لقمه‌های کتلت و کوکو و سالاد الویه را که همسرانشان درست کرده بودند، در بقچه هایشان گذاشتند و به داخل جنگل رفتند.

هنگام ظهر به رودخانه‌ای رسیدند و تصمیم گرفتند ساعتی آنجا استراحت کنند و لقمه‌هایی را که همسرانشان درست کرده بودند، تناول نمایند. وقتی سفره یک بارمصرف را پهن کردند و لقمه‌ها را وسط سفره گذاشتند که بخورند، ناگهان با شنیدن صدای غرشی از جا پریدند و شیری را مشاهده کردند که کفتاری را دنبال می‌کند.

کفتار که از دست شیر فرار می‌کرد، داخل سوراخی رفت و شیر دم درب سوراخ به نعره زدن و حرکات نمایشی رزمی پرداخت. حکیم و مریدان مشغول تماشای این صحنه شگفت انگیز بودند که کلاغی که بر شاخه درختی نشسته بود، گفت: چی را تماشا می‌کنید؟

حکیم گفت: این‌ها را نمی‌دانم، اما من به حکمت این ماجرا فکر می‌کنم. کلاغ گفت: می‌خواهید حکمتش را من بگویم؟ حکیم گفت: بفرما. کلاغ گفت: حکمتش این بود که شیر و کفتار با نمایش خود سرتان را گرم کردند که روباه لقمه هایتان را بخورد. حکیم و مریدان به سفره نگاه کردند و دیدند لقمه هایشان در سفره نیست.

حکیم گفت: عجب! وی افزود: آن وقت اینکه روباه لقمه‌های ما را بخورد، چه فایده‌ای برای شیر و کفتار دارد؟

کلاغ گفت: روباه گرسنه بود و سیر شد، کفتار رفت تا تجدید قوا کند، شیر نیز دارد خودش را گرم می‌کند تا سه نفری به شما حمله کنند. حکیم اظهار کرد: وا! وی بار دیگر افزود: آن وقت چی به تو می‌رسد؟ کلاغ گفت: اگر به من چیزی می‌رسید که این‌ها را برای شما تعریف نمی‌کردم و آن‌ها را پیش شما لو نمی‌دادم.

حکیم گفت: حالا چه کنیم؟ کلاغ خاطر نشان کرد: در زیر نی‌های کنار رودخانه قایقی مخفی شده است. تا دیر نشده است و دریده نشده اید، سوار قایق شوید و فرار کنید.

حکیم و مریدان بدون فوت وقت بقچه هایشان را زیر بغل زدند و سوار قایق شدند و پارو زدند. وقتی از ساحل فاصله گرفتند، شیر و کفتار و روباه را دیدند که در کنار رودخانه ایستاده اند و با حسرت به شکار ازدست رفته شان نگاه می‌کنند. در این لحظه مریدان از حکیم پرسیدند:‌ای حکیم، از این ماجرا چه نتیجه‌ای بگیریم؟ حکیم گفت: پارو بزنید که در حال حاضر پاروزدن بهتر از نتیجه گرفتن است. مریدان نیز خاموش شدند و پارو زدند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->