گفت: یک خبر خیلی خوب به چشمم خورد.
گفتم: پس زود بگو که من هم یک خبر خوب به گوشم بخوره.
گفت: هفته پیش توی استان گلستان ۵۳ هزارو ۲۰۰ تن گندم گم شد.
گفتم: الان این خبر به نظرت خبر خوبیه؟!
گفت: واستا حرفم رو بزنم. بعد از اینکه هفته قبل این خبر اعلام شد و رسانهها کلی درباره خبرش مطلب منتشر کردن، حالا این هفته استاندار گلستان گفت: «در اخباری که اعلام شد، اشتباه آماری صورت گرفته بود و فقط ۱۹۰ تن کسری گندم داشتیم.»
گفتم: فقط ۱۹۰ تن؟ مگه کمه؟ یعنی ۱۹۰ هزار کیلو گندم. یعنی اگه برای هر یک دونه نون حدود ۲۵۰ گرم گندم مصرف بشه، اندازه ۷۶۰ هزار قرص نون، گندم گم شده.
گفت: به هر صورت اینکه فقط ۱۹۰ تن گم بشه، بهتر از اینه که ۵۳ هزارو ۲۰۰ تن گندم گم بشه. بهتر نیست؟
گفتم: آره خب. در مقایسه با آمار قبلی واقعا کمه. راستی چرا همون هفته پیش که اعلام شد و به قول خودت این همه بازتاب داشت، چیزی نگفتن؟
گفت: مسئولا وقت سرخاروندن ندارن. فکر کردی مثل تو هستن که وقت آزاد داشته باشن و همش سرشون توی گوشی باشه؟
گفتم: آفرین! به اینجاش دقت نکرده بودم. حالا به نظرت این ۱۹۰ تن گندمای گم شده پیدا میشن؟
گفت: معلومه که پیدا میشن. من خودم سوئیچ موتورم رو همش گم میکنم، ولی بعد یک کم که دنبال بگردم، پیداش میکنم. تازه معلومه پیداکردن ۱۹۰ تن گندم خیلی راحت تره تا پیداکردن سوئیچ موتور.
گفتم: آره، مقایسه منطقی و جالبی بود، ولی خیلی امیدوارم خبر بعدی این باشه که باز هم اشتباه آماری اتفاق افتاده و غیر از چند دونه گندم که مورچهها بردن واسه زمستونشون ذخیره کنن، هیچ گندمی گم نشده.
گفت: من از تو هم امیدوارترم. من دوست دارم این خبر رو بشنوم که بگن باز هم اشتباه آماری اتفاق افتاده و تازه چندهزار تن گندم هم اضافه اومده. اصلا آدم یک بسته صدتایی اسکناس هم که بشمره، ممکنه یک دفعه بشمره بشه ۹۹ تا، یک دفعه بشمره بشه ۱۰۲ تا!
گفتم: حتی ممکنه یک دفعه موجودی گندم بگیری ۵۳ هزارو ۲۰۰ تن کسری داشته باشی، یک دفعه دیگه موجودی بگیری حتی دویست تن هم نباشه. واقعا که انسان چقدر جایزالخطاست!