سرخط خبرها
اختصاص سی‌وپنجمین نشست جمعه‌های پردیس کتاب به بررسی «نردبان آسمان، گزارش کامل مثنوی به نثر»

تماشای انسان و جهان از فراز نردبان

  • کد خبر: ۱۷۷۴۱
  • ۲۶ بهمن ۱۳۹۸ - ۰۹:۴۵
تماشای انسان و جهان از فراز نردبان
«نردبان آسمان، گزارش کامل مثنوی به نثر» عنوان کتابی است که مؤلفش، محمد شریفی، در آن شاهکار مولانا را به نثر در‌آورده است تا بتواند هم آن را برای عموم مخاطبان آسان یاب‌تر کند و هم به گفته خودش خط کلی‌ای را که در این اثر است عیان‌تر سازد. سی‌وپنجمین نشست جمعه‌های پردیس کتاب به نقد و بررسی این اثر اختصاص یافت.
رادمنش _ از نشانه‌های آثار ادبی و فلسفی عمیق که برخاسته از اذهان غنی است، این می‌تواند باشد که با گذشت زمان نه‌تن‌ها بیات نمی‌شوند که گهگاه شرح و تفسیر تازه‌ای بر آن‌ها نوشته می‌شود. مثنوی مولوی از این دست آثار است که نه‌فقط در خاستگاه زبان خود که فارسی است، که در جهان شناخته‌شده است.
 
«نردبان آسمان، گزارش کامل مثنوی به نثر» عنوان کتابی است که مؤلفش، محمد شریفی، در آن شاهکار مولانا را به نثر در‌آورده است تا بتواند هم آن را برای عموم مخاطبان آسان یاب‌تر کند و هم به گفته خودش خط کلی‌ای را که در این اثر است عیان‌تر سازد. سی‌وپنجمین نشست جمعه‌های پردیس کتاب که آخرین نشست این سلسله برنامه‌ها در سال جاری بود به نقد و بررسی این اثر اختصاص یافت.
 
در این جلسه، شریفی و دکتر ناصر مهدوی درباره «نردبان آسمان» صحبت کردند و دکتر سلمان ساکت نیز دبیری نشست را بر عهده داشت. آنچه در ادامه می‌آید گزیده‌ای از آخرین جمعه پردیس کتاب در سال ۹۸ است.

برای مولوی داستانْ ظرف است
دکتر سلمان ساکت به عنوان دبیر نشست، همچون روال دیگر جلسات جمعه‌های پردیس، در ابتدا توضیح و شرحی درباره کتاب ارائه کرد. او گفت: بسیاری از داستان‌هایی که در مثنوی آمده است از منابع پیشین است که البته تغییراتی دارد. داستان برای مولانا حرف اصلی و تمام را نمی‌زده است. او داستان را ظرفی می‌دانسته که مظروف خود را که همان مفاهیم و مطالبی باشد که می‌خواسته برای تعلیم و ارشاد و هدایت به انسان و مریدان و کل هستی عرضه کند، در آن ریخته است، و چه ظرفی بهتر از داستان که در سابقه فرهنگی ما همواره محملی برای انتقال مفاهیم بوده است؟

ساکت با بیان اینکه برای این کتاب حدود ۱۰ سال زمان صرف شده است یادآور شد: جناب شریفی در این کتاب ابتکار جالب‌توجهی به خرج داده و با استفاده از تغییر فونت و کم‌رنگ یا پررنگ کردن فونت‌ها، مطالب اصلی را از داستان‌ها جدا کرده‌اند؛ بنابراین وقتی در صفحه‌ای مفاهیم با حروف پررنگ‌تر و داستان‌ها با حروف کم‌رنگ‌تر آمده است، می‌توانید آنجا تفکیک را کاملا شاهد باشید. ابتکار دیگری که به خرج داده‌اند این است که کتاب فقط گزارش مثنوی به نثر نیست و لابه‌لای نثر، ابیات مهم مثنوی هم آمده است. از این رو، شما با یک گزیده خوب از مثنوی هم روبه‌رو هستید.

داستان‌های مثنوی در ظاهر ساده، اما بسیار عمیق است
دبیر نشست برای دعوت از مؤلف کتاب، او را چنین معرفی کرد: محمد شریفی، متولد سال ۱۳۴۵، سابقه فرهنگ‌نویسی دارد و مؤلف کتاب فرهنگ ادبیات فارسی است. او از سال ۱۳۷۰ به عنوان مؤلف و ویراستار کتاب‌های مرجع در نشر نو مشغول به کار است.
 
از ایشان کتاب «گفته‌ها و نکته‌ها» نیز منتشر شده است. شریفی که پشت میکروفون آمد، در توضیح اینکه چرا دست به تألیف این کتاب زده است گفت: همین‌طور که در مقدمه کتاب گفته‌ام، دلم می‌خواست مثنوی را بخوانم و وقتی شما فقط مشغول خواندن هستید، در اثر خیلی دقیق و باریک نمی‌شوید و از بعضی نکات آن می‌گذرید، مثل کتابی که به انگلیسی بخوانید یا بخواهید ترجمه کنید. وقت ترجمه، به نکاتی برمی‌خورید که هنگام خواندن متوجهش نبوده یا از کنارش رد شده‌اید.
 
من هم از این کار همین انگیزه را داشتم. دلم می‌خواست با انجام دادن کاری روی مثنوی، این اثر را با دقت بخوانم. ۵ سال طول کشید که برگرداندن نظم به نثر مثنوی تمام شود. بیش از ۵ سال هم صرف ویرایش نثر و بازخوانی افراد مختلف از آن و صیقل دادن چیز‌های مختلف شد.

او ادامه داد: هیچ منظومه‌ای نداریم که این اندازه شرح راجع به آن نوشته باشند، زیرا به این شرح‌ها نیاز دارد. گاهی شعر‌ها و داستان‌های مثنوی به‌ظاهر بسیار ساده است، اما این مقدار شرح و توضیحی که برای مثنوی نوشته شده است گواهی است بر همین که این اثر به رغم ظاهر ساده، ساده نیست. این می‌تواند توجیه کار ما باشد.

این فرهنگ‌نویس همچنین در توضیح اینکه چرا این اثر را از نظم به نثر برگردانده است یادآور شد: شعر سطح عالی‌تری از ادبیات است به نسبت نثر. من موافق این کار نیستم که شعر را به نثر برگردانند و سطحش را تنزل دهند، اما تنها اثری که انجام این کار روی آن توجیه دارد همین مثنوی است.
 
در مثنوی به‌رغم اینکه با بخش‌های درخشانی از شعر و نظم و هنرنمایی‌هایی در شعر و نظم روبه‌رو می‌شوید، غرض این نبوده است. مثنوی منظومه‌ای تعلیمی است و حرف نویسنده مهم‌تر از صورت و ظاهر و فرم است. مولانا بار‌ها تأکید کرده است هدفش نه قصه‌گویی بوده، نه هنرنمایی در شعر -ولی جالب این است که از آن زیاد استفاده کرده- بلکه او از فرم شعر استفاده کرده است تا قصه‌ها و تمثیل‌ها را بیاورد. مقصود اصلی از اینکه مثنوی را به نثر برگرداندم این بود که به فهم خواننده کمک شود.

مؤلف «نردبان آسمان» همچنین نکته دیگری را گوشزد می‌کند: وقتی مثنوی را بیت به بیت برمی‌گردانید و حتی فهم می‌کنید، یک چیز بسیار بزرگ از دست رفته است، آن هم تسلسل و توالی ابیات است. برای بسیاری مسئله شده است که چرا در مثنوی پراکندگی‌ها و گسستگی‌هایی هست، درحالی‌که اگر شما متوجه رشته‌ای باشید که ابیات را به هم پیوند داده است، خواهید دید این‌طور نیست.
 
درست است که مولانا به‌ظاهر از موضوعی به موضوع دیگری پریده است، ولی حواسش هست که چه می‌کند و به رغم اینکه اساسا بیان مثنوی به این صورت شفاهی و در طی جلساتی بوده، حواسش هم بوده است که چه می‌گوید. بخش دشوار مثنوی پیدا کردن پیوند ابیات با همدیگر و پیدا کردن جان کلام است.
 
شما در کتاب «شرح مثنوی شریف» می‌بینید فروزان‌فر بیت به بیت مثنوی را توضیح نداده است. آمده ۴، ۵ یا ۸ بیت را معنی کرده است. یک واحد معنایی را پیدا کرده که این بیت‌ها را به هم مربوط کرده است. اگر این‌ها را تک‌به‌تک ببینید، به نتیجه‌ای نمی‌رسید. وقتی این واحد معنایی را به صورت پاراگراف در متن بنویسید، باید توالی معنایی و انسجام داشته باشد.

هر چه دستگاه ذهنی فرهیخته‌تر، برداشت از مولوی عمیق‌تر
دکتر ناصر مهدوی، استاد دانشگاه و پژوهشگر دین و عرفان، دیگر سخنران و منتقد جلسه بود. او از مثنوی به مثابه کتابی شگفت‌انگیز و بسیار عمیق یاد کرد و گفت: این کتاب رسالت دارد در پس ظاهرش ما را به لایه‌های عمیقی ببرد. کافی است با پرسش و با درد وارد این متن و قصه شوید و بعد، از سر عطش و تشنگی رو به سوی مثنوی مولوی بیاورید.
 
آن وقت با آدمی استثنایی روبه‌رو می‌شوید و می‌فهمید چرا در تاریخ باقی مانده و صدایش بلند است. امروز هرچه دستگاه ذهنی ما فرهیخته‌تر و گسترده‌تر می‌شود، هرچه انسان امروز انسان را بهتر و عمیق‌تر بشناسد و با ادبیات انس بیشتری پیدا کند، وقتی سراغ مولانا می‌آید، او را بهتر و بیشتر می‌شناسد.

این استاد دانشگاه بررسی مسیری را که مولوی طی کرده است مهم ارزیابی کرد و افزود: حتما باید مسیری را که طی کرده است از نظر بگذرانیم. تصور نکنیم فقط برخی از آدم‌ها این‌طوری می‌شوند. تمام آرزوی بزرگان این بوده است که ما مسیر‌های ظلمات را ترک کنیم و بتوانیم به عرصه‌های روشن‌تری گام بگذاریم. مثنوی در تمام مسیر، همه دست‌و‌پا زدنش برای این است که مسیر را روشن‌تر کند.

مهدوی با طرح این پرسش‌ها که چه باعث شده به مولانا اقبال نشان داده شود و امروز چه نیازی به مولانا داریم و چه مسئله‌ای در جهان را از طریق این آدم می‌شود حل کرد خاطرنشان کرد: معتقدم جهان و خدا را با مولانا بهتر می‌شود فهمید. با مولانا می‌شود به آرامش روان رسید. در تاریخ، نگاه فقیهان ما غالب‌تر بوده است تا نگاه عارفان ما.

برآیند این بخش از سخنان این پژوهشگر این است که درادامه چیرگی برخی نگاه ها، عرفا طرد می‌شوند و درنتیجه سرمشقی دیگرگونه از کتاب شریف و شگفت‌انگیز قرآن به جای می‌ماند. به عبارتی، آنچه پررنگ می‌شود شریعت است که بر معرفت سبقت می‌گیرد. مهدوی تصریح می‌کند: ما آن‌گونه که عشق می‌ورزیم زندگی می‌کنیم. سقف ما به اندازه نردبان‌هایی است که رسم می‌کنیم.
 
ما بر فراز نردبان‌هایی که رسم می‌کنیم جهان را می‌بینیم. ما پیش از این با قواعد، مقررات و احکام آشنا شدیم، اما وارد مثنوی که می‌شوید با یک دنیای درخشان‌تر و انسانی‌تر و اخلاقی‌تر و خلاقانه‌تر رو‌به‌رو می‌شوید.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->