در جریان اتفاقات و حوادث سیاسی و اجتماعی که نقشی سرنوشتساز در تحولات سیاسی و اجتماعی امامیه در دوران غیبت صغرای امام غایب شیعیان داشت، بیتردید بغداد، پایتخت خلافت عباسی، مقام اول را در سیر حوادث و تأثیرات داشت. میدانیم که پس از تحولات دوران خلافت هارونالرشید و زندانی شدن امام موسی کاظم (ع) در بغداد و نیز پس از تحولات دوران خلیفه عباسی، مأمون، بهتدریج با انتقال امامان شیعه از مدینه به بغداد و نیز در شهر پادگانی «سُرّ من رَأی» (سامرا) در نزدیکی این شهر، تشیع امامی نفوذ و حضور بیشتری پیدا کرد.
پس از درگذشت متوکل، خلیفه عباسی، با قدرت گرفتن برخی خاندانهای ایرانیتبار یا شیعی، همزمان با سالهای آخر دوره حضور امامان، بغداد شاهد رشد بیسابقه تشیع بود. در سالهای پایانی عصر حضور امامان در بغداد، شماری از خاندانهای شیعی توانستند در نظام دیوانسالاری عباسیان و در نهادهای سیاسی و ازجمله دیوان کتابت و نهادهای مشابه نفوذ کنند و بدین ترتیب، از قدرت سیاسی برخوردار شوند و فضا را برای نفوذ تشیع هموار کنند.
این امر بهتدریج حتی به مقام وزارت خلیفگان عباسی بغداد هم رسید و در رقابت میان خاندانهای ذینفوذ و ثروتمند و حکومتگر بغداد، تشیع عاملی مهم و گاه اصلی قلمداد میشد. این امر در دوره غیبت صغری و با فعالیت گاه علنی و گاه نیمهعلنی نایبان خاص چهارگانه امام غایب (عج) امامیه در بغداد، زمینه را برای محوری شدن این شهر بهمنظور حضور و ظهور جامعه شیعه فراهم کرد، بهطوریکه بیشتر تحولات مرتبط با جامعه شیعه در بغداد و بهدست بازیگران سیاسی از یکسو و وکلای اربعه و نظام وکالت از دیگرسو و عالمان امامی مرتبط با آنان، رقم میخورد.
جامعه امامیه در این دوره، بیش از هرچیز نیازمند سامان دادن سه کار بود: یکی ایجاد زمینههای سیاسی و اجتماعی لازم برای استقرار جامعه امامیه و یکپارچگی امامیمذهبان تحت رهبری واحد. این کار باتوجهبه نفوذ برخی شیعیان امامی در دستگاه دولت عباسی و با تداوم نظام وکالت و تأمین مالی لازم برای رهبری جامعه امامی، به رهبری وکلای اربعه امام غایب و هماهنگی لازم و تا اندازهای پذیرفتهشده میان شهرها و تجمعات امامی، با رهبری بغداد و نیز عادیسازی روابط این جامعه با دستگاه خلافت بغداد، به سامان رسید.
دومین ضرورت، بازسازی منظومه فکری و اعتقادی امامت، متناسب با بحران غیبت بود که این کار را بهطور ویژه، متکلمان و همچنین محدثان امامی در طول دوره غیبت صغری و بهویژه در دوره پایانی آن و اندکی پس از آغاز غیبت کبری انجام دادند و تلاش کردند با بهرهگیری از استدلالات کلامی و مجموعه میراث حدیثی شیعی، آن را سامان دهند. شخصیتهایی مانند ابوسهل نوبختی و ابنقبه رازی، ازمیان متکلمان و کلینی و علیبنبابویه قمی، از میان محدثان و فقیهان، در این کار بیشترین مشارکت را داشتند.
سومین موضوع، ضرورت ارائه گفتمان مذهبی واحدی برای امامیه در فقه و عقاید بود که میتوانست مهمترین عامل برای وحدتنظر بیشتر محافل مختلف امامی و همچنین جلوگیری از تفرقه بیشتر و مقابله با بدعتها و نوآوریهایی باشد که میتوانستند هویت امامیه را دچار مشکل بیشتر کنند.
این کار را به شکلی گسترده و برای نخستینبار، شیخکلینی در کتاب «الکافی» باتوجهبه بحران غیبت، سامان داد و کتاب او پایه و مبنای روشنی برای ساختار فقه و عقاید شیعه امامی در چارچوب تشیع اعتدالی و رسمی قرار گرفت و بدین وسیله، بهتدریج راه برای تسلط تشیع فقهی و دوره اقتدار فقیهان پس از دوره وکلای اربعه و نظام وکالت هموار شد، بنابراین باید تألیف کتاب الکافی را در پیشزمینه فضای فکری، اجتماعی و سیاسی عصر خود مطالعه کرد.
یکی از متون مهم درباره اخبار امام غایب و دوره آغازین غیبت صغری و اخبار مربوط به سازمان وکالت و «ناحیه» و توقیعات، کتاب «اخبارالقائم» علیبنمحمد علانکلینی است که خود مؤلف از جایگاه بسیار مهمی در تحولات دوران غیبت، برخوردار بوده است و نیز کتاب او مهمترین منبع شماری از کتابهای این دوره و ازجمله کتاب «الکافی» کلینی است.
تقریبا میتوان گفت بیشترین تکیه کتاب الکافی در این بخش، مبتنی است بر روایات این شخص و کتاب او؛ گرچه به سبک محدثان از کتاب وی نامی به میان نمیآورد. علان بهدلیل اینکه دایی محمدبنیعقوب کلینی بوده و نیز کلینی شخصا از او بهره علمی برده بوده است، در این حوزهها سخت مورد اعتماد کلینی بوده است.
اما جایگاه و مرجعیت علان، تنها محدود به محمدبنیعقوب کلینی نیست، بلکه حتی برخی مشایخ کلینی از او حدیث روایت میکردهاند و بهویژه اخبارالقائم او منبع روایت آن مشایخ بوده است. شهرت و اهمیت علان کلینی در زمان خود، برخلاف آنکه امروز از او نامی درمیان نیست، چندان بوده است که در آن دوره و شاید حتی اندکی بعد، کلینی را بهدلیل انتساب به علان، در جامعه بغداد میشناختهاند.