محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز یکی از فیلمهای پرمخاطب چهل ویکمین دوره جشنواره فیلم فجر «سرهنگ ثریا»، به نویسندگی و کارگردانی لیلی عاج و تهیه کنندگی جلیل شعبانی بود که در این رویداد سینمایی، به سیمرغ گوهرشاد و دیپلم افتخار بهترین فیلم دست پیدا کرد. جدیدترین محصول سازمان هنری رسانهای اوج، چند هفتهای است که به اکران عمومی درآمده است و با فروشی حدودا یک میلیارد تومانی، به کار خود در گیشه ادامه میدهد.
لیلی عاج برای نخستین تجربه فیلم بلند سینمایی خود، به سراغ سوژه متفاوت و تازهای رفته است؛ ماجرای خانوادههایی که تلاش میکنند نظر عزیزان خود را که جذب گروهک منافقین شده اند عوض کنند و آنها را پس از سالها دوری ببینند. منافقین، اما با راهبردهای ایدئولوژیک و غیرانسانی، مانع از این ارتباط میشوند و تلاش و مقاومت خانوادهها را به روشهای گوناگونی خنثی میکنند.
در یک دهه اخیر، فیلمهای پرتعدادی با محوریت منافقین تولید شده است که «سرهنگ ثریا» نیز در نگاه اول میتواند در این زمره قرار گیرد؛ با این حال فیلم لیلی عاج، با وجود آشنا بودنش (از لحاظ تاریخی و مضمونی)، تمایزات درخورتوجهی دارد. اینجا صحبت از جنگ و ترور و حتی انحراف نیست، بلکه بحث سیطره تبلیغاتی منافقین و مغزشویی مطرح است که طبعا با وقایع روز هم نامرتبط نخواهد بود؛ با این حال فیلم نامه از این منظر قابل نقد است که حساب ثریا را از پسرش جدا نمیکند و به نحوی ناملموس، از شمایل نادیده پسر یک قربانی میسازد تا نقصی متوجه شخصیت مادر و تربیت او نشود.
همین موضوع است که فیلم را به ورطه ناواقع گرایی و سوگیری میاندازد. درواقع اینکه فیلم ساز جهت گیری سیاسی و تاریخی داشته باشد، برای فیلمی با این مختصات، نه تنها روا، بلکه ضروری است؛ اما اینجا ما با حمایت بی دلیل از یک شخصیت پنهان که حتی اگر سیاه نباشد (منطقا باید چنین باشد، زیرا جذب منافقین شده و هیچ وقت هم از این مشی برنگشته است)، لااقل خاکستری است، روبه روییم که به هیچ وجه پذیرفتنی نیست.
از سوی دیگر، بخش عمدهای از مشکلات فیلم به همین پنهان ماندن جبهه شر بازمی گردد، به طوری که اردوگاه اشرف و همه وقایع ایدئولوژیک جاری در آن از چشم بیننده پنهان میماند تا او هر لحظه کنجکاوتر شود و به این موضوع فکر کند که چطور ممکن است افرادی (با استفاده از تعابیر مضحکی همچون والدین بیولوژیک و والدین ایدئولوژیک) به عزیزترین افراد زندگی خود و شریفترین غرایز انسانی شان (مهر مادری) پشت کنند.
این پرسش، اما در فیلم هیچ پاسخ مناسبی ندارد و صرفا ابزاری برای پرکشش شدن اثر است، در حالی که این رویکرد اساسا با موضوع سیاسی و تاریخی فیلم هم خوانی ندارد. این همان نکتهای است که آثاری مثل «سیانور» و «ماجرای نیمروز: رد خون» را برجسته میکند؛ زیرا ایدئولوژی منافقین در این دو فیلم بازنمایی و سپس نقادی میشود؛ اما در «سرهنگ ثریا» ظاهرا فیلم به دام همان دردسری میافتد که قصد نقد آن را دارد. در این فیلم، منافقین اجازه ملاقات خانوادهها با فرزندانشان را نمیدهند، درحالی که فیلم ساز هم از رویارویی مستقیم مخاطب با باورهای منافقین طفره میرود و اجازه نمیدهد که حواس بیننده به جایی غیر از نزدیکیهای شخصیت اصلی پرت شود.
در ادامه همین رویکرد نه چندان شفاف است که پایان بندی «سرهنگ ثریا» به بدترین بخش فیلم تبدیل میشود. دقایق پایانی این اثر و صحبت از اردوگاهی در آلبانی، به قدری اضافه و ناهمساز است که تلاشهای دراماتیک نود دقیقه قبلی را به باد میدهد و مخاطب را به این فکر میاندازد که شاید این بخش، به شکلی عاریتی، بعدا به اثر الحاق شده است.
«سرهنگ ثریا» فیلم ژاله صامتی است؛ بازیگر توانمندی که اگرچه پیشتر در نقشهایی نسبتا مشابه قرار گرفته، اما آن قدر متبحر و هنرمند است که بتواند با افزودن جزئیاتی خلاقانه به نقش، رنگ آمیزی تازه و باورپذیری را به شخصیت ثریا هدیه کند تا به مثابه نخ تسبیح گروه، سایر شخصیتها دورش جمع شوند و قصه را پیش ببرند.