آمنه مستقیمی | شهرآرانیوز بسیار اتفاق میافتد که خسته از روزمرگیها و مشغلههایی که ما را دوره کردهاند، دلمان تنهایی و دوری از همه آدمها و همهچیز را میخواهد؛ اینکه خودمان باشیم و خودمان، نه کسی باشد نه کاری، اما جالب است که وقتی به این تنهایی هم میرسیم، حالمان خوب نمیشود و کمتر از چند ساعت حوصلهمان سر میرود و آشفته میشویم، اما اینجا نیز باز دین است که نسخهای به ما میدهد تا حتی درمیان جمع هم آن آرامشی را که میخواهیم، پیدا کنیم؛ نسخهای که با استفاده از آن، ارتباط با خالق هستی برایمان میسر میرشود و به طمأنینهای میرسیم که طوفان حوادث هم نمیتواند ما را پریشان کند. با حجتالاسلاموالمسلمین مسلم گریوانی، استاد حوزه و مؤلف آثاری همچون «عشق اول» و «و خدایی که در این نزدیکی است»، در اینباره گفتگو کردهایم.
در مواجهه با فرهنگ غربی و شرقی، میبینیم که فرهنگ غربی بیشتر بهسمت ارتباط با طبیعت و خلقت و نهایتا روابط انسانی یعنی ارتباط با همنوعان میرود، ولی فرهنگ شرقی، فرهنگی تحلیلی و درونگرا و توحیدی است و بهسمت ارتباط با خدا میرود. اما در متن دین، از روابط چهارگانهای که برای انسان تعریف شده است یعنی ارتباط با خود، ارتباط با خدا، ارتباط با دیگران و ارتباط با عالم خلقت که آیتا... جوادیآملی به آن رابطه با حاکمیت را هم میافزاید، درمییابیم که رابطه با خود، پایهایتر و اساسیتر است؛ یعنی حتی ارتباط ما با خدا به ارتباط با خودمان وابسته است، پس اگر خودمان را فراموش کنیم، خدا را هم فراموش میکنیم و اگر خود را بشناسیم، خدا را هم میشناسیم.
جالب آنکه ارتباط اجتماعی و رابطه با دیگران که فرهنگ غربی روی آن بنا شده است و بهسمت ارتباط با محیطزیست و امثال آن میرود، بازهم به نوع ارتباط انسان با خود بستگی دارد؛ اگر ارتباط با خودمان صاف باشد، با دیگران نیز ارتباطی صاف خواهیم داشت و اگر دچار بدبینی و سوءظن باشیم، به دیگران هم بدبین میشویم، بنابراین اینکه ارتباط انسان با خود پایه دیگر ارتباطات اوست، مبنای دینیقرآنی دارد: «عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ» و طریق ارتباط با خدا شناخته میشود.
مهمترین ابزار و تکنیک ارتباط با خود، خلوت است؛ سکوت، ارتباط با خود است. تفکر ارتباط با خود است. همچنین است حدیث نفس. اینها بهتدریج باعث میشود انسان از دیگران ببرد و به عالم وحدت برسد؛ عالمی که سرشار از امنیت، آرامش، معرفت و قدرت است؛ یعنی آگاهی و معرفت و قدرت لزوما در بیرون نیست، بلکه در درون انسان است.
برای مثال وقتی به حرمهای مطهر اهلبیت (ع) وارد میشویم، حضورمان در حرم باید به ما فرصت خلوت و ارتباط با خود را بدهد؛ یعنی زیارات و مناجات و ادعیه باید زائر را به خلوت خود ببرد، نه آنکه جلوههای بیرونی به قدری زیاد باشد که حواس آدمی را پرت بیرون کند. نماز، حضور در حرم مطهر امامرضا (ع)، ارتباط با قرآن و خدا و حتی دورهمیها، میتواند خلوت را به ما هدیه کند.
هرقدر در دورهمیها ابزارهای سمعیبصری و فضای مجازی پررنگ باشد، باعث میشود فرد در جمع هم تنها باشد. در مقابل فضای بدون رسانه و مچگیری و چشموهمچشمی باعث تأمل میشود، حتی در فضاهای شلوغ اجتماعی، میتوان خلوت کرد؛ مثل اعتکاف که در دل اجتماع، خلوت را به انسان هدیه میدهد. اگر فضا و اجتماع جهتگیری مشخص داشته باشد، بحثهای معرفتی، دعا و نیایش، فرد را به مملکت درون میبرد.
انسان موجودی فراموشکار نامیده شده است. در بسیاری از اوقات، ما خودمان هم فراموش میکنیم که نفس ما و وجود ما در این دنیا در محضر خدای متعال قرار دارد. گاهی باید خلوت کرد و به یاد آورد که ما در کجای عالم ایستادهایم. منظور از خلوت، تنهایی نیست؛ خلوت یعنی بریدن از دیگران و توجه کردن به خدا. در تنهایی، فرد خود را جدا از همه میبیند و حضور شخصی را حس نمیکند و خود را میبیند نه خدا را، لذا این تنهایی میتواند به معصیت و گناه کشیده شود، اما اگر فرد خلوت داشته باشد، یعنی از دیگران با جهتگیری الهی ببرد، از کثرت به وحدت میرسد. از کائنات میبرد تا به خدا برسد. اینطور نیست که خودش باشد و خودش.
تنهایی یک اختلال و آسیب فرهنگیاجتماعی است که کل جهان به آن مبتلا شدهاست؛ یعنی در عین شلوغیهای فضای سیاسیاجتماعی جهان، انسانها بهشدت منزوی و تنها هستند. این تنهایی، فردگرایی و انزواست نه خلوت، و ارزشی هم ندارد. در تنهایی، انسان از جامعه میبرد تا به فردیت برسد، درحالیکه خلوت یک طریق است. یک راه و روش تضمینی است که با آن میتوان بهدست آورد، میتوان رسید.
تنهایی به معنای خلوت، زمانی منجر به گناه نمیشود که اولا دارای جهتگیری الهی باشد؛ یعنی تنها باشیم نه برای اینکه به آرامش برسیم، بلکه بخواهیم اعتبار وجودیمان را بدانیم، بفهمیم کجا بودهایم و به کجا میرویم، کجاها اشتباه کردهایم، کجاها درست رفتهایم تا آن را تقویت کنیم و بدانیم برای رشد چه باید بکنیم.
ولی خلوت برای کسب انرژی و قدرت است و انرژیهای فرد را بهصورت تصاعدی افزایش میدهد؛ چون ارتباطات بیرونی و عالم خلقت، انرژی را از ما میگیرد. به تعبیر قرآن، کثرتها دورهمان کردهاند: «أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ» و به خود نمیآییم. سرمان وقتی به سنگ میخورد و متوجه خطایمان میشویم که میمیریم. مرگ، ما را بیدار میکند، درحالیکه باید قبل از اینکه بمیریم، منیتها و کثرتها را که باعث مرگمان میشود، بکشیم.
خلوت با این نگاه و جهت، به ما کمک میکند تا بدانیم انرژیمان را کجا مصرف کنیم، اما اگر کسی میترسد که خلوت، منجر به گناه او شود، نباید در تنهایی بماند؛ به همین دلیل هم در روایات تنها خوابیدن، تنها بیرون رفتن، تنها غذا خوردن و تنها سفر کردن، مکروه است؛ چون تا زمانی که نتوانیم تنهایی را به خلوت تبدیل کنیم، تنها بودن ما کراهت دارد.
باید تا جایی که میشود، شلوغیهایی را که باعث خلوت میشود، در زندگی خودمان جای دهیم؛ مثل حضور در نمازهای جماعت، حضور در دعاهای کمیل و ندبه، اعتکاف و.... این اجتماعات، خلوتگرا هستند و انسان را به این سمت حرکت میدهند؛ به همین سبب رفتن به مسجد و نمازجمعه، ریاضت نیست، بلکه باعث خلوت است.
متأسفانه ما ایرانیها فرصت تنهایی فراوان داریم، ولی نمیتوانیم آن را فراوری و فناوری کرده، بهسمت خلوت هدایت کنیم. این گوشیها و رسانهها بزرگترین دشمن خلوت هستند. ما تا تنها میشویم، به این کانال و آن کانال و این صفحه و آن صفحه مجازی میرویم؛ مثل ارواح سرگردان شدهایم، بنابراین هیچگاه در آرامش نیستیم و همیشه بیتاب و بیقراریم و احساس ناامنی میکنیم، درحالیکه اگر خلوت کنیم، به معنای «أَلا بِذِکْرِ ا... تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» میرسیم.
خلوت دو فایده دارد؛ یکی آنکه راهبرد ارتباط انسان با خود است و این رابطه، دیگر روابط انسان را هم تعریف و اصلاح میکند، از همینرو خلوت، جهتبخش همه ابعاد سبک زندگی انسان است، بنابراین وقتی فرد رابطه با خود را اصلاح کند، طبیعتا چهار رابطه دیگر او یعنی ارتباط با خدا، دیگران، طبیعت و حاکمیت هم اصلاح میشود.
در روایت است که امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «اگر انسان عیبهای خود را بداند، هرگز از دیگران عیبجویی نمیکند». این یعنی عیبجویی ما از دیگران، بهدلیل ارتباط اشتباهی است که با خودمان داریم و خود را بیعیب میدانیم.
فحاشی هم بیش از آنکه توهین به دیگران باشد، شخصیت ناسالم فرد و ارتباط مشکلدار او با خودش را نشان میدهد. در این میان خلوتی که به رابطه با خدا متصل است، همه زندگی ما را تحتتأثیر قرار میدهد و تعیینکننده و جهتبخش است.
آدمها این روزها بهشدت دردمند و رنجور و درگیر دردهای مختلف روانی، اجتماعی و خانوادگی مثل غفلت، گناه و معصیت، وسواس، اختلال شخصیت، بیماری و پیری هستند؛ رنجهایی که خلوت، از آنها جلوگیری و از سختی آنها کم میکند. وقتی مشغول بیرون از خود هستیم، در رنجها غرق میشویم، اما با خلوت و ارتباط سالم با خود و داشتن شخصیت سالم، این رنجها محو میشود و دیگر آنها را نمیبینیم. در چنین حالتی است که حتی اگر تیر از پای انسان بکشند، متوجه نمیشود.
ما فکر میکنیم هرچه سر خودمان را شلوغ کنیم، آرامتر میشویم، اما اگر روزانه به برنامه زندگیمان، خلوت را اضافه کنیم، بهویژه اگر این خلوت قبل از نماز و بهعنوان مقدمه ارتباط با خدا باشد و بهتدریج آن را به کار، تدریس و دیگر امور روزمره تسری بدهیم و فکر کنیم در هرکاری چه هدفی داریم، آرامتر میشویم. غایت همه آموزههای دین، خلوت است؛ به همین سبب در نماز به مهر نگاه میکنیم.
یوگا و مدیتیشن و امثال آنهم همه برای رسیدن به خلوت است، مدیتیشن ما را به درون خود میبرد، ولی تأثیر آن در اصلاح نفس چندان تضمینی نیست، اما نماز در عین خلوت، انسان را از خود بیرون آورده، به حقیقت برتر یعنی خالق متوجه میکند.