به گزارش شهرآرانیوز، چند سال قبل وقتی هنوز جمهوریت در افغانستان روی کار بود، عبدا... عبدا...، رئیس اجرائیه حکومت اشرف غنی، به ایران آمد و در برنامه ویژه خبری شبکه ۲ حاضر شد. او بدون آنکه نیازی به مترجم داشته باشد رودرروی مجری نشست و به سؤالات او پاسخ داد. این اتفاق تازگی ندارد و اساساً مقامات ایران و افغانستان و تاجیکستان میتوانند بدون نیاز به مترجم برای مردم هر سه کشور سخن بگویند.
در واقع به علت قدرت زبان فارسی است که همه ما توانایی درک آن را بدون واسطه داریم، اما در هفتههای گذشته اتفاق دیگری افتاد. ملا برادر، معاون نخست وزیر طالبان، در رأس یک هیئت عالی رتبه به ایران آمد، اما دیدارهای او با مقامات جمهوری اسلامی ایران یک تفاوت غریب با دیدارهای مقامات افغانستان در دوره جمهوریت با مقامات ایرانی داشت و آن حضور مترجم در این دیدارها بود.
در افغانستان امروز کمتر کسی را میتوان یافت که فارسی را نفهمد یا نتواند به زبان فارسی سخن بگوید، حتی اگر از اقوام غیرفارسی زبان مانند قوم ازبک یا پشتون باشد. اما در میان جمعیت فارسی زبان این کشور که اکثریت هستند (هزاره ها، تاجیکها و...) به ندرت کسی پیدا میشود که زبان پشتو و ازبکی را بفهمد و بتواند با آن زبانها سخن بگوید.
محمدکاظم کاظمی، شاعر و پژوهشگر نام آشنای زبان فارسی، پس از سفر ملا برادر به ایران در گفتوگو با خانه کتاب ایران گفته بود: «این رفتارها [حضور مترجم در دیدارهای ملابرادر با مقامات ایرانی]هوشمندانه است. برای اینکه نشان بدهند این کشور اصلاً زبانش چیز دیگری است، مترجم آورده اند، وگرنه در افغانستان اغلب قومهای پشتون فارسی دان هستند. حتی سران طالبان هم میتوانند به فارسی صحبت کنند، اما وقتی که در یک دیدار رسمی همراه با مترجم حضور پیدا میکنند، میخواهند این طور وانمود کنند که زبان رسمی در افغانستان «پشتو» است. در صورتی که اگر روزنامه اطلاعات صد سال پیش را نگاه کنید، مصاحبههایی از رجال افغانستان در روزنامه اطلاعات چاپ شده است که با زبان فارسی صحبت کرده اند. آن هم صد سال پیش! بعد از آن هم همین طور است. تا همین چند سال پیش وقتی رجال افغانستان به ایران میآمدند، به زبان فارسی صحبت میکردند؛ حتی حامد کرزی و اشرف غنی. اما حالا اوضاع طوری است که تیم سیاسی طالبان، همراه با مترجم به ایران میآید. با این وضعیت آیندهای که خواندنی است، ممکن است برای افغانستان و ایران، ترجمه کردنی باشد!»
در بیشتر از دو سالی که از بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان میگذرد، طالبان بارها فارسی ستیزی خود را نشان داده اند، آنها تابلوهای سردر وزارتخانهها و دانشگاهها را از فارسی به پشتو بدل کرده، تعطیل رسمی روز اول نوروز را لغو کرده اند و در اقدامهای گوناگون دیگر نشان داده اند که تاب تحمل زبان فارسی را در افغانستان ندارند، زبانی که برای بخش زیادی از مردم افغانستان آشناست.
غلامعلی حدادعادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی ایران، مدتی پس از بازگشت دوباره طالبان به قدرت، با ابراز نگرانی از وضعیت زبان فارسی در افغانستان، به پیشینه این زبان در آن سرزمین اشاره کرده است و جایگاه آثار ادبی فاخری، چون «شاهنامه فردوسی» و «تاریخ بیهقی» در آنجا را یادآور شده بود.
او گفته بود: «من به شدت نگران زبان فارسی در افغانستان امروز هستم و یقین دارم که هنرمندان و اهالی هنر در این کشور اجازه نخواهند داد که زبان فارسی در افغانستان به سرنوشت زبان فارسی در هندوستان دچار شود.»
ایران فرهنگی ریشه در دل تاریخ دارد و زبان فارسی مهمترین دلیل برای بقای این جغرافیاست. در این بین، فارسی زبانان افغانستان از نهادهای ایرانی همچون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی توقع دارند که درباره موضوعهایی مثل مخالفت طالبان با زبان فارسی موضع گیری کنند تا آنها بتوانند با استناد به این حمایت از زبان مادری خود پاسداری کنند.
در حالی که این روزها فارسی زبانان افغانستان در انزوا قرار گرفته اند و طالبان از هر ابزاری برای کمرنگ کردن زبان فارسی در این جامعه استفاده میکنند، در روزهای گذشته خبری منتشر شد مبنی بر اینکه امامعلی رحمان، رئیس جمهور تاجیکستان، دستور داده که به تعداد خانوارهای این کشور «شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی» منتشر شود و به طور رایگان در دسترس آنها قرار گیرد. او گفته است که هدف دولت از این اقدام، حفظ تاریخ و میراث علمی، ادبی، فرهنگی و تمدنی تاجیکستان است.
بخش زیادی از فارسی زبانان افغانستان سواد خواندن و نوشتن را از شاهنامه فردوسی یاد گرفته اند. شاهنامه خوانی یکی از سنتهای دیرینه در میان آنها بوده است و افغانستانیها از گذشته، شب یلدا را با خواندن داستانهای فردوسی در شاهنامه به صبح رسانده اند. اما حالا زبان فارسی در این کشور محرومتر از همیشه است و اگر وضعیت به همین منوال پیش برود، معلوم نیست چه بر سر این میراث گران بهای پیشینیان ما خواهد آمد.
در بیشتر از دو سال گذشته، شخصیتهای برجسته زبان فارسی در ایران و افغانستان بارها در رابطه با آینده تاریک این زبان در افغانستان تحت حاکمیت طالبان هشدار داده اند، اما تاکنون هیچ اتفاق مثبتی در این باره نیفتاده است.
این در حالی است که در گستره کشورهای فارسی زبان، علاوه بر زبان فارسی، آداب و رسوم و آیینهای مشترکی هم وجود دارد که ضامن اتحاد و مانایی آن هاست و مهم ترینش نوروز است و زیباترینش یلدا.
در افغانستان مثل ایران در شبهای زمستان رسم شاهنامه خوانی وجود دارد. افرادی که اهل شعر هستند دور هم جمع میشوند و مراسم شعرخوانی برپا میکنند. در این کشور رَسم است کسانی که سواد دارند در جمعها شاهنامه یا «حمله حیدری» میخوانند.
حمله حیدری یک اثر ادبی منظوم درباره زندگی پیامبر(ص) و جنگهای حضرت علی(ع) است که از لحاظ وزن و موسیقی به شاهنامه شباهت دارد. این دو کتاب مانند گلستان و بوستان سعدی کتابهایی هستند که در کنار قرآن کریم در خانه فارسی زبانان افغانستان پیدا میشود. مردم افغانستان شاهنامه را با لحنی خاص میخوانند. اسامیای که در شاهنامه وجود دارد؛ مثل رستم و سهراب و رودابه و سیاوش بین مردم افغانستان رایج است. بسیاری از اسامی مکانها یا شهرها در افغانستان امروزی مثل بلخ، کابلستان، بامیان، نیمروز، سیستان، زابل در شاهنامه آمده است.
نزدیکی مشهد به هرات و حضور جمعیت زیادی از مهاجران افغانستانی در این شهر در طول چهار دهه گذشته و فعالیتهای فرهنگی شخصیتهای ادبی این مهاجران افغانستانی در مشهد و قرار گرفتن آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی در این شهر میتواند دلیلی باشد که مشهد را در قامت حامی بزرگ زبان فارسی و فارسی زبانان افغانستان معرفی کند.
شهری که در سالهای سخت مهاجرت افغانستانیها با آغوش باز پذیرای آنها بوده است و مردم مهربانش سفره خود را با برادران و خواهران هم زبان خود تقسیم کرده اند. وقتی به ریشه تاریخی مشهد و هرات نگاه کنیم متوجه میشویم که این دو شهر در طول سالیان دراز در روزهای سخت کنار هم ایستاده و ثابت کرده اند که مرز نمیتواند ریشههای تاریخی و زبان مشترک را تحت الشعاع قرار دهد.