امروز آسمان تهران آبی بود. پاک پاک. بادی وزیده بود و شهر را شسته بود تا همه چیز قشنگ شود. دلت میخواست فقط نفس بکشی، ریهها را از اکسیژن پر و همه عقدههای چند روز را از بدن خارج کنی.
قیافه نخواستنی شهر دود گرفته تهران، واقعا خواستنی شده بود. شهر تهران، امروز شهر دلخواه همه بود.
هوا که صاف شد با خود گفتیم این آرزو مثل دوغ شدن آب دریا، محال است؛ اما چه میشد اگر بادی هم به بدن ورزش ما میخورد تا دوست داشتنی اش میکرد. ورزشی که متاسفانه بوم سفیدش، سفیدی قابل اعتنایی ندارد.
دعواهای عجیب یکشنبه شب در مورد نامه جعل شده، دل همه را به درد آورد. همه درباره یک کار غیر قانونی و نامه جعل شده دبیر کل فدراسیون فوتبال صحبت میکردند. دبیرکلی که در مورد غیرقانونی بودن حضور او هم حرف و حدیث بسیار است.
مرگ دلخراش دختر فوتبالیست ایرانی و مصدومیت شدید دختران ملی پوش به دلیل خواب آلودگی یک راننده خطی، جامعه فوتبال ما را داغدار کرد؛ اما هنوز عدهای در مورد مجوز واردات خودروهای صد میلیاردی برای فوتبالیستهای مرد صحبت میکنند تا این داغ چند برابر شود.
هنوز فدراسیونهای بی شماری رئیس ندارند تا ورزش ما بلاتکلیف و سردرگم به سمت المپیک پاریس میرود. المپیکی که کمتر از ۸ ماه تا آغاز آن مانده است. آیا این وضعیت، نگران کننده نیست؟
روزی که پای مهدی ترابی در زمین نامناسب ورزشگاه آزادی پیچید همه علاقه مندان به فوتبال از اینکه آبروی فوتبال ما در یک مسابقه بزرگ بین المللی مقابل النصر رفت، شرمنده شدند؛ اما درد اصلی آنجا بود که برای ترمیم چمن ورزشگاه، همه اختیارها را به پیمانکار یک باشگاه دادند و آن پیمانکار هم چمن را خرابتر کرد و بی سرو صدا هم رفت بی آنکه جواب بدهد.
بسیاری از فدراسیونها رفته اند به سراغ خودگردانی. راهش زیاد مهم نیست. فقط تامین پول اهمیت دارد. با فدراسیونها که صحبت میکنید کاملا حق به جانب میگویند وقتی بودجه سالانه ما سه میلیارد است (که کفاف هزینههای جاری ساختمان فدراسیون از جمه حقوق پرسنل را هم نمیدهد) چگونه میشود با تکیه به این بودجه، برنامههای کلان فدراسیون از میزبانی رویدادها تا رشد ورزش قهرمانی را پیش برد؟
حقیقت این است که وزارت ورزش تمام پولش را به حساب ۴ فدراسیون میریزد تا شاید عاقبت کاروانی که المپیک ۲۰۲۴ میرود با فرجام کاروان اعزامی به بازیهای آسیایی تفاوت داشته باشد. در این میان، هیچ صدایی بلند نمیشود که پس تکلیف باقی فدراسیونها چه میشود؟
نمای کلی ورزش ما در این روزها چندان فریبنده نیست. مثل روزهای خاکستری هوای تهران که ریه و چشم و قلب مردم را به درد آورد. آرزو که عیب نیست. کاش باد بود و به بدنه ورزش میخورد تا این هیبت مهیب، خواستنی شود. کاش باد میوزید و همه این کاشها و حسرتها را با خود میبرد.