به گزارش شهرآرانیوز ارثیه محمدعلی ترقی برای پسرش بیژن، نه فقط آن یک دهنه کتاب فروشی خیابان ناصرخسرو، که اشتیاق بیحدوحصر به ادبیات فارسی بود. پدربزرگ بیژن، حاج شیخ باقر ترقی هم کتاب فروش بود. از آن کتاب فروشهای نامدار عهد ناصری که انتشاراتش را با چاپ سنگی گسترده بود و در زمان خودش هم تاجر کتاب سرشناسی بود و هم ناشر کتاب آبرومندی.
اما نام کتاب فروشی «خیام» در خیابان ناصرخسرو، نتیجه ارادت پدر بیژن به خیام نیشابوری بود: «پدرم معتقد بود: تمام جهان، ایران و ادبیاتش را به خیام میشناسند. آن هم به واسطه ترجمه فیتزجرالد از اشعار خیام که باعث معرفی این شاعر به جهان شد. گفتم ما هم اسم او را بگذاریم روی کتاب فروشی مان».
الحق و الانصاف هم کتاب فروشی پررونقی بود. اهالی شعر و ادب، در هفته بارها به آنجا سر میزدند. شهریار و نیما میآمدند و امیری فیروزکوهی و هوشنگ ابتهاج میرفتند. بیژن هم به بهانه کمک به پدر، در معاشرت با بزرگان ادبیات رشد کرد و رفتهرفته نخستین بارقههای سرایش در دلش پدیدار شد.
اوایل بیست سالگی بود که اولین سروده اش، شهریار بزرگ را به تحسین واداشت و در ۲۵ سالگی با تصحیح نسخهای از صائب تبریزی (به خط شخص صائب)، در حلقه ادیبانِ بنام زمانه اش قرارگرفت. پا به پای ادبیات هم، با مشق ویولن، نقبی به موسیقی میزد و در این میان، آشنایی اتفاقی او با پرویز صدیقی پارسی، زندگی اش را متحول کرد. پرویز صدیقی، خواهرزاده حسین یاحقی بود که نام خانوادگی مادری اش را برای فعالیتهای هنری خود انتخاب کرد. مراوده بیژن ترقی با پرویز یاحقی، نقطه عطفی بر تولیدات آوایی دهه ۳۰ بود.
آن چنان که بیژن ترقی از خلق ترانه به یادماندنی «برگ خزان» چنین روایت میکند: «یک بار به او گفتم پرویزجان! برای امتحان هم که شده، بگذار امشب روی این نغمه فکر کنم و اگر پسندیدی آن را اجرا کنم.»
به این ترتیب خلق ترانه برگ خزان با موسیقی پرویز یاحقی و نوای ایرج بسطامی، تصنیفهای آن دوران را به شکل تازهای دگرگون کرد. در روزگاری که ترانهها عموما با مضامین و ساختارهای کلیشهای و بعضا کسل کننده، به تکرار افتاده بود، بیژن ترقی با تمایلِ زبان شعر کلاسیک به محاوره، مخاطبان بسیاری را با خود همراه کرد. رادیو و تولیدات موسیقایی اش جان دوبارهای یافتند و پس از آن، ترقی ادیب به ترقی ترانه سرا شهرت یافت.
به طوری که در ادامه با ترانه هایی، چون «بهار دلنشین» و «آتش کاروان»، به سرایش در سبکی تازه ادامه داد و رفته رفته در مسیر چاپ و نشر آثار خود گام برداشت، اما وجه تمایز بیژن ترقی با دیگر شاعران زمانه خود، ترسیم خط داستانی و تصویرپردازیهای بدیع بود. هنر ترقی، خلق روایتی کوتاه بر بستر ترانهای چند بیتی بود که مخاطب را به تصور و هم ذات پنداری مشغول میکرد. زبان محاوره نیز، جذابیت این آثار را برای شنونده آن ایام دوچندان میکرد.
بیژن ترقی سرانجام اردیبهشت ۱۳۸۸ کالبد تن را در حالی ترک کرد که انتشارات اجدادی خاندان ترقی با مدیریت پسرش، شادرخ اداره میشد و با دو مجموعه «آتش کاروان» (حاوی متن ترانهها و نظارت اهالی ادبیات) و «پشت دیوارهای خاطره» (حاوی نوشتهها و خاطرات هنری او) در میان محصولات مکتوب ثبت و ضبط شد و بیش از ۳۰۰ قطعه تصنیف را با همکاری پرویز یاحقی و روح ا... خالقی و دیگر هنرمندان موسیقی، از خود به یادگار گذاشت.
بیژن ترقی قطعه «ایران جوان» یا «وطنم» را نخستین بار بر قطعه موسیقی بدون کلامی از آلفرد لومر فرانسوی سرود که در دوران قاجار تنظیم شده بود. قطعهای که به دستور ناصرالدین شاه قاجار تولید شد و در آن دوران در قالب یک مارش نظامی بدون کلام، در مناسبات رسمی و دیدارهای بین المللی نواخته میشد.
تصنیف ایران جوان به قلم بیژن ترقی اولین بار سال ۱۳۸۴ در ارکستر مللِ تالار وحدت با صدای سالار عقیلی اجرا و مجدد در سال ۱۳۹۴ با صدای شهرام ناظری بازخوانی شد.
*مصرعی از قطعه آتش کاروان که بر سنگ مزار بیژن ترقی نیز به چشم میخورد