سیاستهای خارجی و دفاعی و داخلی، 3 ضلع مکمل یکدیگر هستند. هرکدام از این اضلاع میتواند ضلع دیگر را تقویت کند؛ برعکس، اگر سیاست خارجی برآمده از قدرت دفاعی و نظامی نباشد و سیاستهای دفاعی متکی به حمایتهای مردمی نباشد، هر 3 تضعیف میشوند و کار کشورداری بسیار سخت خواهد شد. در این روزها هماهنگی خوبی بین سیاست خارجی و دفاعی وجود داشت. از یکسو وزیرخارجه در نیویورک تا توانست صحبتهای دیپلماتیک کرد و بهترین رفتار و ادبیات دفاع از کشور را انجام داد. افکار عمومی برای هر کشوری مهم است .در این شرایط، هم ایران باید به افکار عمومی بهای زیادی بدهد تا به قول آقای ظریف «تیم ب» نتواند جاده را برای تحمیل یک جنگ آسفالته ببیند و موج افکار عمومی مانع آن باشد و هم آمریکا برای هر شیطنتی علیه ایران به همراهی افکار عمومی نیاز دارد. ظریف خیلی موفقتر از باند قدرت مستقر در کاخ سفید، یکتنه توانست افکار عمومی جهانی را توجیه کند؛ او با همه بیمهریها که از داخل میبیند، با اعتمادبهنفس و با تکیه به مردم، افکار عمومی دنیا را با منطق ایران آشنا کرد. در کنار این توجیه افکار عمومی نیز لابد برای کم کردن تنش، با کسانی که مجوز داشته، وارد مذاکراتی شده و راههای کمشدن تنش را بررسی کرده است. از نتایج جستهوگریخته میتوان حدسهایی زد. از سوی دیگر قدرت دفاعی و نظامی به کمک دیپلماسی آمد. من برخلاف کسانی که معتقدند تحرکات نظامی و دفاعی کار دیپلماسی را دشوار میکند، بر این باورم که دیپلماسی در صورتی موفق میشود که پشتوانه عملیاتی داشته باشد؛ همچنان که عملیات نظامی اگر مستظهر و با همکاری و راهنمایی دیپلماسی نباشد، کشور را به پرتگاه میرساند. بعد از سخنرانیها و بیانیههای دیپلماتها و وزیرخارجه درباره دزدی دریایی انگلیسیها، زمینه خوبی ایجاد شد که به هر دلیلی کشتی انگلیسی از سوی سپاه توقیف شود. سههفتهای بود که کشتی پر نفت ایرانی در جبلالطارق توقیف شده بود. این برای ایران و ایرانیهای پر غرور خیلی دردناک بود که مجبور بودند مثل بچهیتیم فقط به این دزدی نگاه کنند. ورود سپاه به این ماجرا و توقیف کشتی، باعث غرور ملی شد. سرشکستگی از دزدیده شدن کشتی ایرانی، درصورتیکه کاری در پاسخ انجام نمیشد، برای غرور ایران و ایرانی بسیار دردآور بود. ایرانی به غرورش بیشتر از هر چیزی متکی است. سخنرانیهای ظریف و عملیات نظامی سپاه در هدایت کشتی انگلیسی، 2 بعد سیاست خارجی و سیاست دفاعی را شکل داد و باعث افتخار ملی شد؛ اما ضلع سوم همچنان بدون متولی است. سیاست داخلی باید بتواند با انسجام همه اقشار، برای سیاست خارجی و سیاست دفاعی پشتوانه اجتماعی ایجاد کند. متأسفانه کسانی از تندروها در داخل بیشتر علاقهمندند فضای اجتماعی بهصورت امنیتی و نه مشارکت عمومی اداره شود.این تفکر همیشه تفکر دردآوری است و در این شرایط ویژه که همه چشمها در داخل و خارج به ایران دوخته شده، رنجآورتر است. باید مدیران سیاستگذار در سیاست داخلی تلاش کنند که همه مردم ایران را در پیوند با دیپلماسی و نیروهای نظامی قانع کنند تا پشتوانه ملی باشد. سهگانه سیاستهای دفاعی، خارجی و داخلی در پیوند با یکدیگر میتواند در این شرایط جنگی، کشور را از خطرات عبور دهد.