ماجرای خوانندگی سفیر کره جنوبی در ایران مهران مدیری به دیدار اکبر زنجان‌پور رفت (۱۵ آبان ۱۴۰۳) ساخت بزرگ‌ترین استودیوی تولید مجازی آسیا در ایران سید محمدرضا طاهری، شاگرد استاد شهریار، درگذشت (۱۵ آبان ۱۴۰۳) + علت بازگشت «سیدبشیر حسینی» به تلویزیون با «داستان شد» جایزه ادبی گنکور به «کمال داوود» نویسنده فرانسوی ـ الجزایری رسید تصاویر نعیمه نظام‌دوست در سریال «لالایی» در باب اهمیت شناسنامه هویتی خراسان رضوی صحبت‌های مدیر شبکه نسیم درباره بازدید میلیونی «بگو بخند» پخش فصل جدید «پانتولیگ» با اجرای محمدرضا گلزار اعلام زمان خاک‌سپاری «محمدحسین عطارچیان»، خوش‌نویس پیشکسوت بازیگران «گلادیاتور ۲» در ژاپن پژمان بازغی با «ترانه‌ای عاشقانه برایم بخوان» در موزه سینما دلیل خداحافظی جشنواره برلین از رسانه اجتماعی ایکس چیست؟ سرپرست معاونت فرهنگی، اجتماعی و زیارت استانداری خراسان رضوی: نفوذ فرهنگ بیگانه با ارتقای آگاهی‌های عمومی و ترویج اخلاق ایرانی‌اسلامی تدبیر می‌شود نبرد یک «سیاه‌ماهی» در دل میراثی کهن | درباره فیلم کوتاه مشهدی که به سومین جشنواره میراث فرهنگی شیراز راه یافته است
سرخط خبرها

حکایت سؤال بچه شتر و جواب کوبنده

  • کد خبر: ۲۲۳۱۹۱
  • ۰۲ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۶:۳۶
حکایت سؤال بچه شتر و جواب کوبنده
در روزگاران نه چندان قدیم بلکه همین اواخر، بچه شتری به سراغ مادرش ماده شتر رفت تا پرسش‌هایی را که مدت‌ها بود موجب دغدغه خاطر او شده بود و هرچه فکر می‌کرد نمی‌توانست برای آن‌ها جوابی پیدا کند، از او بپرسد.

در روزگاران نه چندان قدیم بلکه همین اواخر، بچه شتری به سراغ مادرش ماده شتر رفت تا پرسش‌هایی را که مدت‌ها بود موجب دغدغه خاطر او شده بود و هرچه فکر می‌کرد نمی‌توانست برای آن‌ها جوابی پیدا کند، از او بپرسد. ماده شتر گفت: هرچه می‌خواهی بپرس پسرم. بچه شتر گفت:‌ای مادر، پرسش‌هایی دارم که هرچه فکر کردم نتوانستم برای آن‌ها جوابی پیدا کنم.

برای همین تصمیم گرفتم از شما بپرسم. ماده شتر گفت: وا، خب من هم که گفتم بپرس پسرم. بچه شتر پرسید: آها، باشه. سؤال اول اینکه این دو زائده گنده که بر پشت ماست و باید در تمام عمر آن را بر پشت خود حمل کنیم چیست و چرا؟

ماده شتر گفت: پسرم،  این‌ها کوهان هستند. ما حیوانات صحرا هستیم و در کوهانمان آب و چربی ذخیره می‌کنیم تا در برهوت صحرا که چیزی برای خوردن پیدا نمی‌شود و هیچ موجود زنده‌ای نمی‌تواند دوام بیاورم، از این ذخیره استفاده کنیم و زنده
بمانیم.

بچه شتر پرسید: چرا پا‌های ما این قدر دراز است و کف پا‌های ما این طور گرد است؟ ماده شتر گفت: پسرم، ما حیوانات صحرا هستیم و برای راه رفتن در صحرا و بر روی شن‌ها به پا‌های این شکلی نیاز داریم، وگرنه در شن‌ها فرو می‌رویم و دیگر 
در نمی‌آییم.

بچه شتر پرسید: چرا مژه‌های ما این طور بلند و ضخیم است و جلو دیدن ما را می‌گیرد؟ ماده شتر گفت: پسرم، همان طور که گفتم ما حیوانات صحرا هستیم. مژه هایمان نیز درست است که گاهی جلو دیدمان را می‌گیرد، اما این پوشش بلند و ضخیم یک سپر حفاظتی است که چشم ما را در مقابل باد‌های بیابانی و توفان‌های شن ایمن نگه می‌دارد.

بچه شتر پرسید: چرا لب هایمان این طور شتری است؟ ماده شتر گفت: این یکی برای خودم هم سؤال است. بچه شتر گفت: مادرجان، جواب تا اینجای سؤال‌های خود را به جز مورد آخر، گرفتم. زائده هایمان کوهان هستند و برای ذخیره کردن آب و چربی به کار می‌روند، پاهایمان مناسب‌ترین پا برای راه رفتن در بیابان است، مژه هایمان برای محافظت از چشم هایمان در برابر باد و شن‌های بیابان کاربرد دارد، لب هایمان هم هیچی. حال فقط یک سؤال دیگر برایم مانده است.

ماده شتر گفت: بپرس پسرم. بچه شتر پرسید: پس ما در باغ وحش چه می‌کنیم. در این هنگام ماده شتر که جوابی برای این سؤال، که این یکی سؤال خودش هم بود، نداشت، با پای دراز و کف پای گرد خود ضربه‌ای به لب شتریِ بچه شتر زد تا یاد بگیرد همواره از بزرگ تر‌ها سؤال‌هایی بپرسد که بزرگ تر‌ها بتواند به آن‌ها جواب منطقی بدهند، نه اینکه این طور.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->