به گزارش شهرآرانیوز، هر شغلی ممکن است داشته باشیم، پزشک اورژانس، آتش نشان، استاد دانشگاه، محقق، کارمند، تعمیرکار، کابینت ساز یا کارآفرین. افزون بر این ممکن است همسرمان هم همکارمان باشد یا شغل دیگری داشته باشد. در چنین شرایطی اگر قرار باشد دائم مشغول کارمان باشیم یا درباره مسائل کاری در خانه صحبت کنیم چه اتفاقی میافتد؟
مرز بین کار و زندگی از بین میرود و یک چرخه معیوب شکل میگیرد، چرخه شرطی شدن ما برای بازگو کردن مشکلات محل کار در خانه و برعکس که به راحتی میتواند مناسبات ما در زندگی مشترک را تغییر دهد و حتی روی ارتباط با فرزندانمان اثر منفی بگذارد.
جدا کردن کار از زندگی مانند هر کار دیگری اولش سخت است، ولی وقتی ذهنمان و رفتارهایمان را مدیریت کنیم، میبینیم چقدر راحت حال و هوای کلی زندگی مان تغییر میکند. الهام اعلمی دوست، کارشناس ارشد روان شناسی بالینی و مشاور خانواده به کمک ما آمده است تا راهکارهایی برای این جداییِ خوب ارائه دهد، ولی پیش از رسیدن به این راهکارها ضروری است شناخت کمی از سبکهای شخصیتی پیدا کنیم.
برخی افراد دارای سبک شخصیتی دوری گزین یا اجتنابی هستند. این دسته برای برقراری ارتباط صمیمانه و قوی با خانواده شان راحت نیستند و از این کار دوری میکنند از این رو میکوشند که از دسترس خارج باشند تا سراغ فرزند و همسرشان نروند؛ بنابراین خودشان را غرق شغلشان میکنند یا وقتی در خانه هستند در گوشهای به تماشای فیلم یا بازی با گوشی مشغول میشوند.
گاهی فرد با کار کردن حس بهتری میگیرد تا حضور در خانواده و از این رو به ساعتهای اضافه در کارش پناه میبرد. اولویت اصلی افراد دارای این سبک شخصیتی، پیشرفت کاری است و نمیخواهند تغییری در آن بدهند به همین دلیل خیلی سخت میشود با آنها زندگی کرد. باید حواسمان به این موضوع باشد. شاید شغل برای یک عضو خانواده، یک راه فرار از مشکلات شخصی است. در واقع مشکل از شغل نیست بلکه ناشی از سبک شخصیتی فرد است.
افرادی که شخصیت خودشیفته دارند هرچه در محل کار از سوی همکارانشان تأیید یا تشویق شوند بیشتر مایل هستند وقتشان را با شغلشان پر کنند. انتظار این افراد در محیط خانه به دلیل اینکه هیچ مسئولیتی نمیپذیرند، برآورده نمیشود و، چون بازخورد دل خواه را از خانواده نمیگیرند خودشان را با شغلشان درگیر میکنند. برای این دسته جا افتاده است که مسئولیتشان تأمین مایحتاج خانه است و باقی مسائل ارتباطی به آنها ندارد.
این روزها خیلی از افراد شاغل اند و شاغل بودن ایرادی ندارد، مشکل وقتی به وجود میآید که افراد خودشیفته، جاه طلب یا اجتنابی هستند. در این طور وقتها با همسر یا خانواده شان به مشکل برمی خورند و نیاز به کمک حرفه ایتر و مراجعه به مشاور دارند، برای نمونه خانمی که همسری با یکی از سبکهای شخصیتی گفته شده دارد باید بداند، نمیتواند انتظاری را که از پدر یا برادرش به عنوان افرادی خانواده دوست و مسئولیت پذیر دارد از همسرش هم داشته باشد. با پذیرش این موضوع میتواند سراغ مرحله بعدی، یعنی ایجاد تغییرات هرچند کوچک در آقا برود. به این ترتیب ممکن است هر دو نفر تا اندازهای به تعادل نزدیک شوند و جنگ و جدلهای همیشگی شان در مقایسه با گذشته کمتر شود.
به طور معمول افراد به دو دلیل اگر کارآفرین یا دنبال پیشرفت و ارتقای زیادی باشند یا اگر از کار و همکارانشان دل خور باشند، نمیتوانند بین شغل و رسیدگی به خانواده تعادل برقرار کنند و اجازه میدهند مسائل کاری بیشترین تأثیر منفی را روی جنبههای خانوادگی شان بگذارد، فردی که احساس میکند شغلش بیش از اندازه به زندگی اش لطمه وارد میکند باید ببیند در کدام دو گروه قرار دارد؛ بنابراین وقتی میخواهد از خانه به محل کار برود یا برعکس، باید زمانی را به خودش اختصاص دهد تا ذهنش را از موضوعاتی که روح و روانش را میآزارند خالی کند.
مدیریت ذهن کمک میکند واقعی و عملی بتوانیم مرز بین زندگی شخصی و دغدغههای کاری را مشخص کنیم. با اینکه مدیریت ذهنی، کار سادهای نیست ضروری است به خودمان سختی بدهیم و بعضی راهکارها را به کار ببندیم.
خودمان را شرطی کنیم، برای نمونه همه مسائل کاری را در محل کار بگذاریم و از آنجا خارج شویم. در طول مسیر هم میتوانیم موسیقی آرامش بخش یا پادکست دل خواهی گوش کنیم تا حال و هوایمان تغییر کند.
تمرینهای ذهن آگاهی داشته باشیم، یعنی بدون داشتن دغدغه گذشته و آینده در لحظه حضور داشته باشیم. این تمرین، نوعی درمان مکمل محسوب میشود و برای کسانی که میخواهند کار را از زندگی جدا کنند توصیه میشود. وقتی به خانه میرسید به خودتان بگویید این لحظه اینجا هستم و قرار است مسئولیتهای دیگری داشته باشم. همچنین تمرکز داشتن روی دم و بازدم در حد یکی دو دقیقه هم میتواند کمک کند تا تغییر روحیه اتفاق بیفتد.
برای خانه و خانواده برنامه ریزی کنیم، اگر برنامه مشخصی برای ساعات بعد از کار نداشته باشیم و فقط دلمان بخواهد به خانه که رسیدیم از دغدغههای کاری فارغ شویم، ذهنمان همچنان درگیر کار میماند. برای نمونه میتوانیم برنامه ریزی کنیم بعد از کار به درس فرزندمان برسیم یا با همسرمان درباره یک مسئله غیرکاری صحبت کنیم یا به گل و گلدانها برسیم. همین که ذهنمان درگیر انجام کاری شود حالمان بهبود مییابد. از آنجا که ذهن ما هم زمان نمیتواند به دو موضوع مختلف فکر کند، مشغول شدن به کار دیگر کمک میکند از دغدغه مسائل کاری هم دور شویم.
وقتی درباره موضوع تلخی که در محل کار برایمان پیش آمده است با همسرمان صحبت میکنیم، انگار دوباره آن را تجربه میکنیم و به همان شدت اذیت میشویم و احساسات منفی را به شنونده منتقل میکنیم. از همین رو بهتر است وقتی میخواهیم درباره مشکلی صحبت کنیم از بار احساسی آن کم کنیم تا هم خودمان و هم طرف مقابل دچار آشفتگی روحی نشویم یا اینکه مورد قضاوت قرار نگیریم.
این کار سادهای نیست، ولی باید بیاموزیم چنین موضوعاتی را به کسانی که ارتباطی به آنها ندارد یا کاری از دستشان برنمی آید نگوییم یا اگر میخواهیم بگوییم خنثی و مانند یک خبر روزنامه بگوییم تا آسیب کمتری برایمان داشته باشد. به طور کلی بهتر است معاشرت هایمان پس از کار با صحبتهای معمولی شروع شود.
امروزه مشاغل زیادی مانند فروشهای برخط شکل گرفته اند که ساعت کاری آزاد و طولانی دارند و فرد را تمام وقت مشغول میکنند. این گونه مشاغل به دلیل سروکار داشتن با گوشیهای همراه و رایانه، فرد را به لحاظ فیزیکی کامل درگیر میکنند و پیامدهای منفی زیادی مانند بحث و درگیری با اعضای خانواده هم به دنبال دارند.
درحالی که این افراد ساعت کاری بیرون از خانه ندارندو وضعیت کار و زندگی شان درهم ریختگی بیشتری دارد؛ بنابراین صاحبان این مشاغل هم لازم است زمانهایی در شبانه روز را به طور واقعی در اختیار خانواده باشند. توصیه میشود این شاغلان:
خیلی وقتها زن و مرد هر دو نفر شاغل اند، ولی وقتی آقا به خانه میآید فقط به استراحت میپردازد و انتظار دارد خانم به وظایف دیگر رسیدگی کند. این رویه در دراز مدت آزاردهنده میشود و ممکن است نقش پدر و مادر را در ذهن فرزندانشان کم رنگ کند. در چنین شرایطی برای حفظ خانواده شاد و سالم توصیه میشود: