«مردمان بخرد اندر هر زمان/ راز دانش را به هرگونه زبان// گرد کردند و گرامی داشتند/ تا به سنگ اندر همی بنگاشتند// دانش اندر دل چراغ روشن است/ وز همه بد بر تن تو جوشن است» [۱]
در این روزها که با آمدن انواع رایانهها و جایگزینهای کتاب کاغذی، قلب کتاب چاپی به تپش افتاده و ظاهرا دارد آخرین نفسهای خودش را میکشد، به یاد دورهای از تحول کتاب افتادم که برایتان روایت میکنم:
ایرانیان دوره هخامنشی به پیروی از تمدنهای ایلامی و آشوری، برای ثبت وضبط نوشته هایشان از گِل یا سنگ استفاده میکردند. اگر مطلب بسیار مهم بود، آن را بر سنگ مینوشتند (مانند آنچه امروز در نقش رستم شیراز دیده میشود)، اما اگر مطلب کم اهمیت تری مانند امور روزانه بود آن را روی گِل مینوشتند (مانند گِل نوشتههای تخت جمشید که پس از کشف سالها در دانشگاه شیکاگو در آمریکا نگهداری و مطالعه میشد و اخیرا به ایران منتقل شده است.)
ولی در دوره ساسانی ایرانیان آن قدر پیشرفت کرده بودند که دیگر خبری از گل نوشتهها نیست، بلکه یا سنگ نبشته از آنها داریم یا پوست نوشت. آنها پوست گاو یا گوسفند را پس از دباغی و مراحل مختلف برای نوشتن آماده میکردند، چنان که روایت است کتاب مقدس زرتشتیان (اوستا) را بر پوست نوشته اند - هرچند امروزه چیزی از آن به ما نرسیده است -، اما اخیرا، در غار زل دلیجان در استان مرکزی، تعداد زیادی پوست نوشت از دوره ساسانی به دست آمده است.
با ظهور اسلام، مسلمانان سعی کردند تا مهمترین متن این دین را حفظ کنند و بهترین چیزی که برای ثبت آن یافتند پوست بود؛ برای همین است که نزدیک به سه قرن از شرق تا غرب جهان اسلام پوست برای کتابت قرآن رایج بود (کتابهای فارسی و عربی نوشته شده بر روی پوست بسیار اندک است) و حیات خود را ادامه داد. گرچه در اوایل قرن دوم هجری فن کاغذسازی از چین به ایران آمد و در سرتاسر سرزمینهایی که تحت تصرف مسلمانان بود رایج شد، اولین کاغذی که برای ما باقی مانده متعلق به سال ۲۵۲قمری است، ولی پوست نوشتههایی از قرآن که متعلق به قرن اول هجری باشد هم داریم.
میخواهم این را بگویم که نیاکان ما تلاش کرده اند تا مهمترین نوشتههای خود را بر روی بهترین و ماندگارترین مواد (بوم ها) بنگارند. آن ها، پس از پوست، کاغذهایی ساختند که در قرن چهارم هجری هر قطعه بزرگ (طَبَق) آن یک دینار، معادل نزدیک به سی تا چهل میلیون تومان امروز، ارزش داشته و خرید و فروش میشده است.
به مرور، با صنعتی شدن ساخت کاغذ است که تولید آن بیشتر میشود و ارزشش کمتر. ناگهان رایانهها وارد زندگی ما میشوند، اما ما باز هم در این سالها مهمترین نوشته هایمان را روی کاغذ مینویسیم و هنوز چیزی را کتاب میدانیم که چاپ شده باشد و آن را یک ناشر معتبر در تعداد زیاد منتشر کرده باشد.
از گِل نوشتهها یا کاغذهای کوچک مُنفَرِد در تاریخ چیزی نمانده است؛ اگر چیزی داریم، از سنگ نبشتهها و قرآنهای پوست نبشت و کتاب هاست که محکم و استوار صدها و هزاران سال نفس کشیده اند تا خود را به ما برسانند. ما هم، اگر بخواهیم نوشتههای خود را برای آیندگان حفظ کنیم، ناچاریم به این مطلب بیندیشیم که چه چیزی در تاریخ خواهد ماند.
«نبشتن ز گفتن فزونتر شناس/ به گاه نبشتن به جای آر هوش// به گفتن تو را گر خطایی فتد/ فزونت ز بربط بمالند گوش// اگر در نوشتن خطایی کنی/ سَرَت، چون قلم دور مانَد ز دوش» [۲]
۱- از رودکی است.
۲- از مسعود سعدسلمان است.