واکنش وزیر فرهنگ به لغو کنسرت حامد همایون در کرمان + ویدئو دانلود قسمت هشتم سریال پایتخت ۷ + تماشای فیلم خبرنگار ایسنا درگذشت قائم‌مقام سیما: مردم در سال ۱۴۰۴ منتظر سریال‌های خوبی در تلویزیون باشند تهیه‌کننده صاحب‌نام رادیو درگذشت جدول پخش فیلم‌های سینمایی امروز تلویزیون اعلام شد (۱۱ فروردین ۱۴۰۴) دانلود قسمت هفتم سریال پایتخت ۷ + تماشای فیلم دانلود قسمت ششم سریال پایتخت ۷ + تماشای فیلم کدام فیلم‌های سینما در هفته اول نوروز ۱۴۰۴ پرفروش شدند؟ جدول پخش فیلم‌های سینمایی امروز تلویزیون اعلام شد (۹ فروردین ۱۴۰۴) برگزاری رویداد نورنما، تلفیقی شگفت انگیز از نور، نمایش و نوا در شب عید فطر شورِ سرود در پاتوق‌های مشهد؛ هنرمندان شهر را نوروزی می‌کنند هنرمندان مشهدی در ایام نوروز شهر را به صحنه نمایش تبدیل می‌کنند ماجرای کلیپ جنجالی سهراب پاکزاد که منجر به بازداشت و توقیف صفحاتش شد + فیلم حواشی «پایتخت ۷» | صداوسیما تبلیغات تلویزیونی خرید و فروش طلا را ممنوع کرد برنامه امروز فیلم‌های سینمایی تلویزیون (۸ فروردین ۱۴۰۴) دانلود قسمت چهارم سریال پایتخت ۷ + تماشای فیلم بیانیه خانه مطبوعات و رسانه‌های خراسان رضوی به مناسبت «روز جهانی قدس» نگاهی به تاریخچه تئاتر در ایران | از آغاز تا افق‌های نو در عرصه هنر استوری احسان علیخانی درباره فوت حامد صفایی کارگردان عصر جدید
سرخط خبرها

حکایت مورچه عاشق و ابرپروژه عمرانی

  • کد خبر: ۲۳۶۹۴۵
  • ۱۲ تير ۱۴۰۳ - ۱۸:۱۲
حکایت مورچه عاشق و ابرپروژه عمرانی
در روزگاران قدیم، در یکی از شهر‌های صنعتی شخص ثروتمندی زندگی می‌کرد که از سرمایه گذاران کلان و بازرگانان برجسته و شاخان بازار و همه چیزتمام‌های زمان خود بود.

در روزگاران قدیم، در یکی از شهر‌های صنعتی شخص ثروتمندی زندگی می‌کرد که از سرمایه گذاران کلان و بازرگانان برجسته و شاخان بازار و همه چیزتمام‌های زمان خود بود. روزی شخص ثروتمند به همراه جمعی از دوستان و هواداران و کاسه لیسان برای گردش و تفریح به یکی از مناطق ییلاقی خارج از شهر رفت و در حین گردش و تفریح مورچه‌ای را دید که در پای تپه‌ای مشغول جابه جا کردن شن ریزه‌ها بود.

 از آنجا که شخص ثروتمند مورچه‌ها را در حال جمع کردن غذا دیده بود، اما در حال جمع کردن شن ریزه ندیده بود، از وی پرسید:‌ای مور،  چه می‌کنی؟ مورچه نیز از آنجا که ندیده بود آدمیزاد با مورچه گفت و شنود داشته باشد، اما یک چیز‌هایی شنیده بود، پاسخ داد: دارم این کوه را جابه جا می‌کنم. شخص ثروتمند گفت: واقعا؟ مورچه گفت: بلی، معلوم نیست؟ شخص ثروتمند گفت: آن وقت می‌خواهی این کوه را از اینجا برداری و کجا بگذاری؟ مورچه گفت: حالا هرجا؛ و افزود: در موقعیت من نفس جابه جا کردن است که ارزش دارد.

شخص ثروتمند گفت: حالا این کار چه فایده‌ای برای تو دارد و چرا به چنین اقدامی همت گماشته ای؟ مورچه شن ریزه‌ای را که به دندان گرفته بود روی زمین گذاشت و گفت: من عاشق یکی از مورچه‌های قبیله مان شده ام. به خواستگاری او رفتم و پدرش به من جواب رد داد، اما وقتی عزم و اراده و همت و اصرار مرا دید گفت اگر بتوانم این کوه را جابه جا کنم، دخترش را به من خواهد داد؛ و من مدتی است که مشغول این کار هستم.

شخص ثروتمند که از یک طرف از عزم و اراده و حماقت و سفاهت هم زمان مورچه خوشش آمده بود و از طرف دیگر مدتی بود نمی‌دانست با آن همه پول که دارد چه کند، به مورچه گفت: نگران نباش، من کمکت می‌کنم. سپس به شهر بازگشت و با دوستان و همکاران سرمایه گذار و پیمانکار و نقشه بردار و مهندس معمار و مهندس عمران و بنا و سیمان کار و آرماتوربند و جوشکار و برق کار و لوله کش و شیشه بر و گچ کار و نقاش و نماکار و موزاییک کار و و سفیدکار و حسابدار و کوفت و زهرمار خود تماس گرفت و پروژه جابه جایی کوه را برای آن‌ها تعریف کرد.

 آن‌ها نیز طی برنامه ریزی فشرده و با شش ماه کار، کوه را به بهترین شکل جابه جا کردند، اما شوربختانه در جریان اجرای این ابرپروژه عمرانی، تفننی،  لانه مورچه‌ها نابود شد و مورچه عاشق و معشوق وی و پدر بی معرفت معشوق وی نیز به دیار باقی شتافتند. یادشان گرامی و راهشان پررهرو باد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->