سه‌ساله‌ای در قلب کودکان عاشورایی| سومین گردهمایی کودکانه به یاد حضرت رقیه (س) در حرم رضوی برگزار شد آیت‌الله مکارم شیرازی: تهدیدکننده رهبری و مرجعیت حکم محارب دارد جزئیات اجرای عملیات فرهنگی قرآنی «همت» در ایام محرم و صفر ۱۴۰۴ سبکی متفاوت از مداحی میثم مطیعی در دهه اول محرم + صوت و متن جنگ، ما را بزرگ می‌کند روز سوم محرم بر کاروان کربلا چه گذشت؟ رئیس کمیته پدافند غیرعامل در بنیاد شهید و امور ایثارگران منصوب شد توصیه آیت الله وحید خراسانی براه بهره بردن از فیوضات دهه اول محرم اجرای هفت‌شب تعزیه‌خوانی در فرهنگ‌سرای بهشت مشهد | لزوم ایجاد پایگاه دائمی تعزیه در شهر عزاداری پرشور زائران اردوزبان در حسینیه حرم مطهر امام‌رضا(ع) مراسم تدفین پیکر سپهبد شهید حسین سلامی در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) (۸ تیر ۱۴۰۴) + فیلم گذری بر مصائب وارده بر سه‌ساله امام‌حسین(ع) مراسم تشییع و تدفین پیکر شهیدان سرلشکر حاجی‌زاده و سرلشکر محمود باقری در بهشت‌زهرا (س) تهران (۸ تیر ۱۴۰۴) + فیلم مروری بر نقش جناب مسلم در نهضت حسینی | سفیر امام، اولین شهید عاشورا تشییع پیکر خانواده ۳ نفره شهید صابر در مشهد (دوشنبه ۹ تیر ۱۴۰۴) روایت شهرآرا از حال‌وهوای مراسم شیرخوارگان حسینی در حرم مطهر رضوی | برای علی‌اصغرهای شهرم حضور وزیر فرهنگ در در مراسم تدفین شهید دکتر طهرانچی + عکس اعلام زمان تدفین پیکر سردار شهید محمد باقری و برخی دیگر از شهدای اقتدار، امروز (۷ تیر ۱۴۰۴) تدفین ۱۹۷ شهید حمله رژیم صهیونی در گلزارشهدای بهشت زهرا(س) تا امروز (۷ تیر ۱۴۰۴)
سرخط خبرها

آقای سفیر

  • کد خبر: ۲۳۸۰۷۲
  • ۱۸ تير ۱۴۰۳ - ۱۸:۴۴
آقای سفیر
می‌گویند حسین پسرعمویش مسلم را فرستاد اوضاع را تمشیت کند و به حسین بنویسد که بیاید یا نیاید. حالا‌ها باید رسیده باشد کوفه.
حامد عسکری
نویسنده حامد عسکری

دهنه اسب را در دست گرفته بود و به تاخت می‌رفت، برای مراقبت از شن‌باد صورت را پوشانده بود و هنوز عطر گیسوان طفلانش را به وقت وداع در مشام داشت، یال زیتونی و ورم کرده تپه‌ها را بالا و پایین می‌رفت و اگر خورشید این همه متواتر نمی‌تابید، می‌شد هرازگاهی در قابی بسته برخورد نعل را بر قلوه سنگ‌ها اسلوموشن کرد و جرقه حاصل از اصابت فلز و سنگ را دید و کیفور شد، ریه‌های او و اسبش از هوای دم کرده بیابان پر و خالی می‌شد، هوا سنگین بود، چسبناک و کشدار و در دوردست صدای ناله کفتار‌های پا به ماه می‌آمد.

چند نخل به دیدار آمدند، جمعی زلف فرو برده درهم. برای فرار از گرما حدس زد چشمه آبی باید باشد آن حوالی که سبز مانده اند، دهانه گرداند به سمت نخل‌ها و اندیشید آب هم نباشد خنکای مشبک سایه‌ای دارند. به تاختی زیر سایه رسید، زین از گرده حیوان باز کرد و بوی عرق اسب در مشامش دوید. اسب از خنکای لغزش نسیم بر گرده و کفل هایش کیفور شد و پوست لرزاند و دم بادبزن کرد. 

حیوان پوزه در آب چشمه برد و لاجرعه نوشید، مرد هم سپس چکمه از پای درآورد و سر برهنه کرد و وضویی ساخت نماز عصر را می‌خواست قامت ببندد که سواری دیگر از راه رسید، چوب دستی داشت و بغچه‌ای نان و شیر شتر، مرد پرسید: از کجا می‌آیی؟ پیر گفت: از شهر هزاررنگ کوفه.

مرد ریش خاراند که در کوفه چه خبر؟ پیر خنده‌ای زد و نان جو به سر زانو شکست و گفت: هر روزشان یک رنگ است. نامه نوشته اند به حسین که بیابیا که شتر‌ها شیر افشان اند و ماست با چاقو می‌بریم، بیا که از یزید خسته ایم، بیا و امیرمان باش. هرچه تو بگویی.
مرد لبخند زد: ایرادش چیست؟ پیر پاسخ داد: نمی‌شناسی  شان انگار یک روده راست در شکم ندارند.

می‌گویند حسین پسرعمویش مسلم را فرستاد اوضاع را تمشیت کند و به حسین بنویسد که بیاید یا نیاید. حالا‌ها باید رسیده باشد کوفه. مرد تکه‌ای نان به شیر انداخت و به نیش کشید: حسین بیاید یا نیاید؟

مرد صدا بلند کرد: این جماعت کوفی به بوقلمون یک سور زده از هزار رنگی البت که نیاید. نامه می‌نویسد. مهر می‌کند. جوهر مهر خشک نشده رنگ عوض می‌کند. آهنگر‌ها تعمیر بیل و کلنگ و تیشه چند روز است نمی‌پذیرند. چه همه سفارش گرفته اند. چه همه، همه تیغ و نیزه و نیمچه. برای مهمان باید تیغ مهیا کرد؟ نمی‌دانم یا من پیر و خرفت شده ام یا روزگار عوض شده است. 

مرد دلهره به جانش افتاد باید زودتر می‌رسید باید برای حسین چه می‌نوشت؟ مرد مسلم بود. سفیر حسین مسلم بن عقیل.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->