سعیده آل ابراهیم - تا زمان دبیرستان همه چیز زندگی ام برایم عادی بود. گهگاهی دوستانم می گفتند تو با ما فرق داری، اما من جدی نمی گرفتم. همیشه به جمع های پسرانه می رفتم و سعی می کردم مانند همه پسرها رفتار کنم؛ بگویم و بخندم. حسی که واقعا داشتم این بود که حالم داشت از خودم به هم می خورد. باز هم کوتاه نیامدم و بدون توجه به این حس، زندگی را ادامه دادم. تیرِ آخر، سال دوم دبیرستان زده شد، وقتی عاشق یکی از پسرهای مدرسه مان شدم. از این موضوع شوکه شده بودم؛ به این دلیل که خودم را هم جنس آن ها می دانستم. دروغ چرا! تمام وجودم را ترس برداشته بود. فکر می کردم تنها من این طور هستم. مدتی ذهنم قفل کرده بود. حتی با ترس درباره مشکلی که داشتم، در اینترنت مطلب می خواندم. تا اینکه متوجه شدم من یک «ترنس» هستم و این فقط مشکل من نیست.
با جسمی پسرانه خود را «فرشته» معرفی می کند. او مانند تمام ترنس ها دچار نوعی تضاد روحی و جسمی است که خودش هیچ دخالتی در بروز آن نداشته است. او چند سالی است با دو هویت زندگی می کند. در طول روز دختر و از زمانی که پا به خانه می گذارد به اجبار خانواده، پسر است، اما هویت درونی فرشته، دختر است. برایش سخت است که کت و شلوار بپوشد، ریش و سبیل بگذارد و ... . اما سرکوفت و نگاه تحقیرآمیز خانواده و ترس از قضاوت مردم موجب شده است که همه کسانی که مشکلی مانند او دارند، خود را سرکوب کنند.
گزارشی که می خوانید روایت حضور در جلسه گروه درمانی برخی از افراد ترنس در مشهد است که با حضور روان پزشک برگزار می شود و جزو اقداماتی است که افراد قبل از انجام عمل تغییر جنسیت، برای تأیید ترنس بودن باید انجام بدهند. برای رعایت حریم شخصی افراد، اسامی در این گزارش به صورت مستعار درج شده است.
سال آخر دبیرستان، مدیر مدرسه عذرم را خواست
انگشتان ظریفی دارد. کلاه نقاب دار گذاشته و روی آن هم شال مشکی رنگی انداخته است که با مانتوی قرمزش هارمونی دارد. موهای بلندش از گوشه شال پیداست. آرایش ملایمی دارد. همان طور که با ناخن های تقریبا بلند و سوهان کشیده اش بازی می کند، می گوید: سال آخر دبیرستان، مدیر مدرسه عذرم را خواست و مجبور شدم برای پیش دانشگاهی به مدرسه دیگری بروم. آن زمان عذاب وجدان شدیدی داشتم، به خاطر اینکه به دلیل ترنس بودنم از مدرسه اخرج شده بودم. مادرم از اینکه ترنس هستم، خبر داشت و گفت بعد از کنکور برای انجام کارهای عمل اقدام کنم؛ این شد که یک سال با خودم جنگیدم.
مادر فرشته برای اینکه فرزندش را از این کار منصرف کند، به هر دری زده است. حتی به او می گفته «تو منحرف شده ای، خودت را اصلاح کن»
به خاطر ترنس بودن بارها کتک خورده ام
به دلیل اینکه هنوز این موضوع از سوی خانواده و جامعه پذیرفته نشده است، ترنس ها مورد خشونت کلامی، عاطفی، روانی و فیزیکی قرار می گیرند؛ خواه این خشونت یک رو برگرداندن ساده باشد، خواه برخورد فیزیکی. فرشته هم از این جنس خشونت ها کم نداشته است. می گوید: بابت موضوعی که هیچ دخالتی در به وجود آمدن آن نداشتم، بارها کتک خورده و سرکوفت شنیده ام. آخرین بار همین چندوقت پیش بود که به خاطر اینکه موهایم را بلند کردم، برادرم گفت «آبروی ما را برده ای» و من را کتک زد. اما من خیلی رعایت می کنم. هر روز صبح که از خانه بیرون می آیم و شب ها که برمی گردم، به صورتم ماسک می زنم تا کسی من را نشناسد یا پسری دنبالم راه نیفتد. با بلوز و شلوار از خانه بیرون می آیم و داخل یک پارک مانتو و شال می پوشم.
ترس از برخوردها، مانع از ورودم به دانشگاه شد
فرشته، در خانواده حامی ندارد و به قول خودش هیچ کس درکش نمی کند. حالا که گوش شنوایی پیدا کرده است، حرف برای گفتن زیاد دارد. او ادامه می دهد: بعضی همسایه ها اگر من را بشناسند، به من می گویند «پسردختر» آمد یا اینکه بچه هایشان را از من دور می کنند، انگار که بیماری خاصی دارم. فامیل هم این موضوع را فهمیده اند و به من کنایه می زنند؛ مثلا می گویند «دخترمان چطور است؟ دیگر باید برایت خواستگار بفرستیم. گیره بخریم که موهایت را ببندی و... .» این حرف ها و رفتارها واقعا برایم آزاردهنده است؛ به همین دلیل سه سال است با آن ها قطع رابطه کرده ام. حتی سرکوفت زدن به هم کلاسی هایم نیز سرایت کرده بود. من را طرد کردند و تعدادی از آن ها هم قصد تعرض به من داشتند. الان بیست ساله شده ام، اما به خاطر ترس از همین برخوردها، کنکور که دادم، به دانشگاه نرفتم. گفتم هر موقع عمل کردم، ادامه تحصیل می دهم. مادرِ فرشته، زنِ دوم پدرش است و خواهرِ فرشته پیش مادرش زندگی می کند. فرشته می گوید: آخرین باری که خواهرم را دیدم، به من گفت «چرا این مدلی شده ای؟ چرا موهایت را بلند کرده ای؟» پدرم به همین دلیل ارتباط ما را قطع کرد.
خانواده هنوز فرشته را «علیرضا» صدا می کنند، به دلیل اینکه نمی خواهند شرایط او را باور کنند. فرشته می گوید: دوستان ترنسم، من را به همان نامی که روحم با آن همخوانی دارد، صدا می کنند. به دلیل فشارهای خانواده، تا به حال چند بار به خودکشی فکر کرده ام، اما هیچ وقت آن را عملی نکرده ام. با خودم می گویم تا جایی که بتوانم، می جنگم.
من را برای کار قبول نمی کنند
او یک سال است به طور جدی کارهایی را که لازم است پیش از عمل انجام دهد، شروع کرده است. اما علاوه بر درگیری با اعضای خانواده برای اینکه او را همین طور که هست، بپذیرند، دغدغه تأمین هزینه های مالی را هم دارد. فرشته می گوید: تمام خرجی ام هفته ای 30 هزار تومان است. هزینه دکتر و جلسات گروه درمانی را از همین پول می دهم. مانتویی که تنم است، تنها مانتویی است که دارم. یک خط چشم بخواهم بخرم، حداقل 10 هزار تومان است. جایی هم نمی توانم مشغول به کار شوم؛ به دلیل اینکه اگر بگویم ترنس هستم، من را قبول نمی کنند؛ اگر هم نگویم بالاخره موضوع را می فهمند.
او اضافه می کند: مادرم می داند که برای کارهای عمل، اقدام کرده ام. اما به من می گوید «کارت بی فایده است. اگر هم عمل کنی، کسی پیدا نمی شود که تو را بگیرد!» در جامعه ما، خانواده ها با ترنس هایی که جسمی دخترانه و روحی پسرانه دارند، راحت تر کنار می آیند، اما وقتی با جسم پسرانه، روحی دخترانه داشته باشیم و بخواهیم عمل انجام دهیم به ما می گویند عفت خانواده را زیر سؤال برد ه ایم.
«از کودکی به جای عروسک دنبال توپ و تفنگ بودم. حتی یک بار وسوسه نشدم که لاک بزنم. هرچه بزرگ تر می شدم حسی مانند خوره، روحم را می خورد. حسی که به من می گفت شبیه دخترها نیستم، اما آن قدر این حس را نادیده گرفته بودم که متوجه نشدم تا شانزده سالگی به عنوان یک دختر، حتی یک پیراهن یا دامن نپوشیده ام. هیچ وقت دلم نخواست رژ لب مادرم را امتحان کنم یا هزار و یک جور کاری را که دخترها دوست دارند، انجام بدهم. همیشه جذب مغازه هایی می شدم که لباس مردانه داشتند، اما نمی توانستم از آن لباس ها بپوشم. به جای آن، لباس اسپرت زنانه می پوشیدم. با وجوداین رفتارهایم مردانه بود و هر وقت به مهمانی های زنانه می رفتم، خانم ها خودشان را از من می پوشاندند. در آن مهمانی ها حرف هایی می شنیدم که آزارم می داد؛ این شد که دورِ مهمانی را خط قرمز کشیدم.» این ها صحبت های «فرهاد» است که هر روز صبح با شخصیتی دخترانه به دانشگاه می رود و عصر با شخصیتی پسرانه در یک فروشگاه کار می کند.
چهره و جثه اش به ظرافت یک دختر است، حتی صدای آرامی دارد. اما از نظر روحی، یک پسر است. فرهاد تازه وارد دهه سوم زندگی اش شده است. از او می پرسم: معمولا از این سن برای دخترها خواستگار پیدا می شود، تا به حال شده که برایت خواستگار پیدا شود؟ با پوزخندی می گوید: خدا را شکر تا به حال خواستگار نداشته ام. مدتی مادرم خیلی اصرار داشت که ازدواج کنم. می گفت «شاید ازدواج کنی، رفتارهای مردانه را کنار بگذاری.»
در یک دانشگاه دخترانه درس می خوانم
فرهاد ادامه می دهد: تمام دوران تحصیلم مانتو و مقنعه پوشیده ام؛ حتی حالا به یک دانشگاه دخترانه می روم. برایم سخت است که تظاهر به چیزی بکنم که نیستم، اما فعلا چاره ای جز این ندارم. بعضی از ترنس ها دانشگاه را به بعد از انجام عملشان موکول می کنند، اما من نمی توانستم هدف هایم را کنار بگذارم.
او می گوید: همه ترنس ها حرف هایی از غریبه و آشنا می شوند، اما مشکل ما دست خودمان نیست. بارها به من گفته اند «تو به خودت تلقین می کنی یا لابد خودت می خواهی این طور باشی.» اما این مشکل دست ما نیست. این مشکل از بچگی با ما بوده، هنوز هم هست و خواهد بود. بعضی رفتارهای ما ناخودآگاه است. من نمی توانستم جوری رفتار کنم که بقیه فکر کنند دختر هستم.فرهاد که البته هنوز در شناسنامه اسمش «مریم» است، ادامه می دهد: خانواده ام هنوز این موضوع را قبول نکرده اند. گاهی مادرم می گوید «اگر می خواهی عمل کنی، جدا از ما زندگی کن که دیگر نگویم این بچه من است.» یک بار دیگر می گوید «حق نداری از ما جدا شوی.» بارها به خاطر اینکه رفتارهایم با یک دختر فرق دارد، از مادر و خواهرم کتک خورده ام. حالا هم هیچ تکیه گاهی ندارم. به این فکر هستم که به بهانه تحصیل به خارج از کشور بروم و همان جا عمل کنم.فرهاد می گوید: ما بیمار نیستیم. فقط اختلال هویت جنسی داریم که حل شدنی است. اما مردم فکر می کنند بیمار، منحرف یا دوجنسه هستیم. مردم بدانند که لحظه لحظه زندگی یک ترنس خیلی سخت است؛ پس ما را درک کنند.
دستبند و ناخن های مانیکور شده اش خبر از لطافت زنانه ای دارد که با شانه های پهن و صدای دورگه اش در تضاد است. «نیوشا» هم مانند تمام هم دردانش، مدت ها احساسات لطیف دخترانه ای را که داشته، نادیده گرفته، خود را سرکوب می کرده و ظاهرش را پسرانه نگه می داشته است، اما بالاخره تصمیم می گیرد فنری را که سال ها فشرده بود، به یک باره رها کند و از هویتی که به اجبار در آن مانده بود، فرار می کند. آن طورکه شناسنامه اش می گوید نامش «سعید» است، اما خودش می خواهد که «نیوشا» باشد. او می گوید: در خلوت خودم، لباس های دخترانه می پوشیدم و عکس می گرفتم. دائم پنهان کاری می کردم و در ظاهر رفتارهای پسرانه داشتم، تا زمانی که به دانشگاه رفتم و دیگر نتوانستم این موضوع را تحمل کنم. به خانواده و فامیل گفتم. پدرم درکی از این موضوع نداشت و هیچ وقت درباره این موضوع با من صحبت نمی کرد. اما پذیرش این موضوع برای مادرم خیلی سخت بود و در مقابل آن جبهه گرفت. پیش دعانویس رفت. نذر و نیاز کرد. خلاصه بگویم به هر دری زد تا من همان سعیدی که می خواست بمانم.
نیوشا ادامه می دهد: فرهنگ غالب شهری که در آن زندگی می کردم، جوری بود که پشت سر آدم حرف می زدند؛ تقریبا می توان گفت که حالا مادرم این موضوع را پذیرفته، اما هنوز برایش سخت است و دوست ندارد دختر باشم.«خانواده ها وقتی می بینند فرزندشان رفتار طبیعی ندارد، این موضوع را بررسی کنند و اگر بچه شان ترنس بود، او را درک کنند.» این جمله را نیوشا می گوید که دلش نمی خواهد مشکلاتی را که داشته است، ترنس های دیگر تجربه کنند.
آرزوی نیوشای بیست و هفت ساله این است که خارج از ایران عمل خود را انجام دهد. به گفته خودش همیشه در رویاهایش به این فکر کرده که در خارج عمل کند، زیرا آن طور که شنیده کیفیت این عمل در خارج از کشور بهتر است.
خانواده من را بایکوت کرده اند
«پرهام» صورت ظریفی دارد با صدایی دخترانه که کمی لرزش دارد، اما موهایش کوتاه و تیپ او پسرانه است، می گوید: من بیشتر خشونت ها را از سوی خانواده دیده ام تا اجتماع. سر کار می روم، اما خیلی کم پیش آمده است که با من رفتار بدی داشته باشند. به جای آن، هر روز و هر روز از طرف خانواده مورد بی توجهی قرار می گیرم و با من جوری رفتار می کنند که انگار اصلا وجود ندارم.
او ادامه می دهد: مادرم عادت بدی دارد که هر وقت ناراحت می شود یا حتی زمانی که با پدرم دعوا می کند، قهر می کند و از خانه می رود. حالا هم به دلیل رفتارهای من سه روز است که از خانه رفته. تحمل این رفتارها برای من سخت است، انگار من را بایکوت کرده اند. می شود گفت لطف کرده اند که من را از خانه بیرون نینداخته اند، اما خودشان رفته اند و این یعنی من اضافی هستم.
زندگی با شناسنامه جدید
یکی از بچه های حاضر در جلسه گروه درمانی عمل خود را انجام داده است و حالا در قامت یک پسر در جلسه حضور دارد. ازآنجاکه هیچ یک از افراد این جلسه هنوز به مرحله عمل نرسیده اند، شنیدن تجربه «حامد» بیست و یک ساله که سه سال است زندگی نو را با شناسنامه جدید شروع کرده، برایشان جذاب است؛ حامدی که 18 سال به عنوان یک دختر زندگی کرده، اما حالا وارد دنیای پسرها شده است.
حامد می گوید: مشکلاتی که بچه ها درباره آن صحبت کرده اند، مربوط به قبل از عمل است، اما بعد از عمل شاید مشکلات بیشتری هم برایشان به وجود بیاید. من زمانی که شناسنامه ام را به عنوان یک پسر گرفتم، مسئولیت خیلی سنگینی روی دوشم احساس کردم. وقتی عمل را انجام می دهی، دیگر راهی برای برگشت نیست و فقط باید جلو بروی. دنیای جنسی که ناخواسته در آن بودم با دنیای پسرانه، چه از نظر کار، چه تحصیل، خانواده و... خیلی تفاوت دارد.
او ادامه می دهد: روزی که قرار بود به عنوان یک مرد مطرح شوم، روز بسیار سختی بود؛ به دلیل اینکه نگران بودم ازسوی خانواده و فامیل پذیرفته نشوم. اما خدا را شکر من را پذیرفتند. فقط یکی از مادربزرگ هایم به من می گوید «حامد خانم»!
حامد می گوید: این طور نیست که وقتی شناسنامه جدید را گرفتیم، ما را به عنوان یک مرد یا زن کامل بشناسند. یک بار به جلسه ای رفته بودم. مردی بود که 10 سالی از عملش گذشته بود و می گفت بعد از این همه سال هر بار که ریش هایش را می زند یا ناخن هایش کمی بلند می شود، همسرش به او می گوید نکند می خواهی به دوران قبل از عمل برگردی؟ برخوردها هنوز این مرد را آزار می داد.
بعد از عمل باید از صفر شروع کنید
بچه ها سراپا گوش شده اند برای شنیدن تجربه حامد. او اضافه می کند: وقتی عمل را انجام می دهید، انگار که دارید از صفر شروع می کنید. افسردگی بعد از عمل تا حدی طبیعی است، اما اگر خودتان را با دیگران مقایسه کنید، این افسردگی تشدید می شود. به عنوان نمونه من شغل آزاد دارم. اوایل که برای کار می خواستم با مردان دیگر صحبت کنم، به من می گفتند «برو با بزرگ ترت بیا.» اما من جا نزدم تا اینکه بالاخره من را پذیرفتند.
می پرسم: با این همه سختی ، انجام عمل ارزش داشت؟ حامد می گوید: با همه این مشکلات، عمل می ارزید، به خاطر اینکه حالا می توانم زندگی کنم. قبل از عمل نمی توانستم به مهمانی بروم، طبیعی معاشرت کنم، ابراز احساسات کنم، با دوستانم بیرون بروم. اما حالا همه این کارها را می توانم انجام بدهم. اگر باز هم به دوران قبل بازگردم با همه دردسرها و محدودیت ها دوباره این عمل را انجام می دهم.
نبود پذیرش در خانواده و قضاوتِ جامعه
هریک از افراد ترنسی که با آن ها صحبت کردم، داستان خاص خودشان را داشتند، اما حرفِ مشترک همه آن ها این است که خانواده آن ها حتی اگر به اصطلاح روشن فکر باشند، بازهم این بچه ها را باور نمی کنند و با این حال جامعه نیز با قضاوت کردنشان، نمک روی زخم آن ها می پاشد. آن ها خواسته زیادی ندارند؛ فقط می خواهند مردم درکشان کنند و بدانند که آن ها همان قدر در تعیین جنسیتی که امروز دارند و با روح آن ها در تضاد است، نقش دارند که ما. درکی بدون قضاوت شاید تنها کاری است که از دست ما برمی آید، اما حداقل شرایط را برای این افراد سخت تر نمی کند.
نیازمند آگاهسازی بیشتر هستیم
همان نگاههای چپچپ، پچپچهای ریز و روبرگرداندن از ترنسها که شاید از نظر خیلی از افراد مسئلهای عادی و طبیعی باشد، بارِ روانی زیادی برای این افراد بهدنبال دارد و این موضوع نهتنها از درد و رنجِ آنها کم نمیکند، بلکه دردی به دردهایشان نیز میافزاید. اینها نمونههایی، فقط نمونههایی از رنجهای اجتماعی این گروه است. دکتر حامد بخشی، عضو هیئتعلمی جهاد دانشگاهی مشهد، درباره مشکلات ترنسها، به شهرآرا میگوید: بهصورت متعارف ما براساس اینکه چه وضعیت بیولوژیکیای داریم، هویتی متناسببا آن دریافت میکنیم و خود را با همان هویت قبول داریم. اما موضوع ترنسها بهگونهای است که در گام اول هویت جنسی با وضعیت بیولوژیک آنها در تضاد و تقابل است؛ یعنی بهطورمتعارف جزو اختلالها محسوب میشود و سعی میکنند آن را درمان کنند.
وی بیان میکند: مسائل اجتماع بهگونهای است که افراد جامعه بهدلیل اینکه تابهحال مواجهه درست و صحیحی با آنها نداشتهاند، این افراد را نمیپذیرند. فشار اجتماعیای که به ترنسها قبلاز عمل جراحی و حتی بعداز آن وارد میشود، سلامت اجتماعیشان را دچار مخاطره میکند.
وی بیان میکند: جامعه به سادگی هویتی را که این افراد دارند قبول نمیکند؛ یعنی هنوز هم فضای اجتماعی، آنها را افرادی تلقی میکند که منحرف جنسی هستند یا اینکه خودخواسته تصمیم گرفتهاند جنسیتشان را تغییر بدهند.
وی بیان میکند: زمانیکه به یک فرد، فشارهای اجتماعی زیادی وارد شود، آن هم به طریقی که سلامت اجتماعی او به خطر بیفتد، انتظار میرود که مانند هر فرد دیگری، احتمال بروز آسیبهای اجتماعی و کجروی در این فرد افزایش یابد.
وی بیان میکند: موضوع ترنس و حتی دگرباشان جنسی، مسئلهای است که نسبتا در جامعه مدرن مطرح شده، یعنی نگاه جامعه سنتی چه در غرب و چه در شرق به این افراد بهصورت آدمهای کجرو است که با آنها برخورد میشده است.
بخشی میگوید: به نظر میرسد تنها راهحل این موضوع، فرهنگی است، نه ساختاری. اخیرا موضوع ترنسها زیاد شنیده میشود، برخلاف گذشته که یا اصلا این موضوع به زبان نمیآمد یا کمتر از آن سخن گفته میشد.
او تصریح میکند: برآوردها نشان میدهد باید درباره ترنسها ازطریق رسانهها آگاهسازی کنیم و نگرشهای اجتماعی درباره این افراد را اصلاح کنیم و تغییر دهیم.
بخشی اضافه میکند: دولت نیز میتواند در حل این موضوع اقداماتی انجام دهد، اما نباید شروع این کار را به دولت بسپاریم. این موضوع باید ازطریق یک سازمان مردمنهاد (NGO) شروع شود و بعد دولت تحت فشار آنها آگاهسازیهایی در سطوح مختلف انجام دهد. اما جنسِ موضوع ترنسها بهگونهای است که بیشتر باید در فضای اجتماعی بهدنبال آن باشیم تا فضای دولت.
مدیرکل پزشکی قانونی خراسان رضوی اعلام کرد:
تغییر شناسنامه،پس از تشخیص پزشکی قانونی
مراحل دریافت مجوز و انجام عمل برای ترنس ها دو سال به طول می انجامد. در این مدت باید جلسات انفرادی یا گروه درمانی با روان پزشک را طی کنند.مدیرکل پزشکی قانونی خراسان رضوی در این باره می گوید: ترنس ها بعد از اینکه به مراجع قضایی، به پزشکی قانونی ارجاع داده می شوند، ضمن اینکه آزمایش های هورمونی برای کشف ابهام جنسی یا مشکلات ژنتیکی نیز انجام می شود.
دکتر سیدآریا حجازی در گفت وگو با روزنامه شهرآرا، بیان می کند: پس انجام عمل های جراحی، فرد از سوی دادگاه برای معاینه دوباره به پزشکی قانونی ارجاع داده می شود و پس از تشخیص پزشکی قانونی شناسنامه فرد قابل تغییر است. وی اضافه می کند: ترنس ها پس از انجام عمل، نیازمند روان درمانی هستند. وی بیان می کند: قبلا موضوع افراد ترنس به صورت یک چالش مطرح بود، اما خوشبختانه با فتوای حضرت امام(ره) این چالش حل شد. البته هنوز پذیرش این افراد در جامعه ما سخت است و به عنوان یک پدیده انحرافی یا زشت به آن ها نگاه می شود.حجازی، ادامه می دهد: صدور مجوز عمل جراحی در زمانی حدود 2سال و گاهی حتی در مدت یک سال انجام می شود.
دریافت مجوز عمل بیش از 2 سال طول می کشد
یک جراح نیز در گفت و گو با شهرآرا می گوید: پزشک افرادی را که ادعای ترنس بودن دارند، طی پزشک چند جلسه ویزیت می کند و نظر خود را در این مورد اعلام می کند و اگر تشخیص پزشک تأیید ادعا باشد، وی به مراجع قضایی ارجاع داده می شود. با موافقت مرجع قضایی، فرد با معرفی نامه به پزشکی قانونی می رود. این اداره کل نیز با حضور چند پزشک و روان پزشک کمیسیون اولیه را تشکیل می دهد؛ حتی ممکن است از فرد سونوگرافی و آزمایش ژنتیک بخواهند یا نیاز به معاینه جراح اورولوژی یا زنان باشد. پس از مراجعه به روان پزشک و ارزیابی روانی، در کمیسیون پزشکی بیمارستان ابن سینا برای 3 تا 6 ماه جلسات انفرادی و حداقل 6 ماه جلسات گروه درمانی برای وی تصمیم گیری می شود.
دکتر علی طلایی اضافه می کند: در این مرحله شش ماهه، فرد از طرف انجمن حمایت از بیماران تراجنسی یک کارت تحت درمان دریافت می کند. به واسطه این کارت، فرد در زمان هایی با هماهنگی مقام قضایی و ستاد امر به معروف و نهی از منکر با لباس جنس مخالف در جامعه تردد می کند تا بتواند تجربه کسب کند و تصمیم عجولانه ای نگیرد. در طول این دوره با خانواده ها ارتباط برقرار می کنیم تا نظر آن ها اصلاح شود. در نهایت دوباره موضوع در کمیسیون پزشکی بررسی می شود. اگر موافقت شد، به پزشکی قانونی برای بررسی مجدد نامه می دهند و پس از تأیید به دستگاه قضایی ارجاع داده می شود. قاضی در صورت تأیید، حکم انجام عمل تغییر جنسیت را صادر می کند. مجموع این مراحل، حدود دو سال به طول می انجامد.
وی بیان می کند: طبق آمار پنج ساله(سال90 تا 95) بیش از 800 ترنس در کشور داشته ایم و در همین مدت، در مشهد حدود 200 ترنس برای انجام کارهای پیش از عمل خود اقدام کرده بودند. همچنین انجمن حمایت از بیماران تراجنسی خراسان رضوی، در استانداری و دانشگاه علوم پزشکی مشهد ثبت شده است.
عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی مشهد بیان می کند: کیفیت عمل تغییر جنسیت در ایران پذیرفتنی است و حتی برخی افراد از خارج از کشور برای عمل به ایران می آیند، ضمن اینکه بخشی از کار به جراح برنمی گردد؛ به طور نمونه پروتزهایی که در خارج از کشور برای افراد به کار می رود، در ایران به دلیل هزینه ها استفاده نمی شود.