هنر با برخورداری از ویژگیهای متنوع و ظرفیت شگرفش، در همه دورهها به عنوان زبانی رسا، اثربخش و فراگیر مورد توجه جامعه انسانی بوده است. امروز زمانی که از تمدن سخن میگوییم، بیشترین منظور و دریافت ما جلوه گری عناصر و مؤلفههای فرهنگی در چارچوب هنر و هنرآفرینی جوامع است. ازاین رو، همواره هر نظام اجتماعی که بتواند اندیشه و بنیادهای معنایی خویش را در فرایند آفرینش هنری جلوه گر سازد، زمینه بقا و توسعه اش را نیز فراهم خواهد آورد.
یکی از مهمترین ویژگیهای هنر که آن را در همه دورهها ماندگار و مؤثر ساخته است، تمرکز بر خلاقیت و نوبه نوشدن پیوسته است. هنرمندان با تکیه بر تجارب، ظرفیتها و مهارتهای آزموده گذشته، متناسب با روزگار معاصر خویش به آفرینش آثار جدید دست میزنند. ازاین رو، داشتههای هنری هیچ جامعهای تا زمانی که در این فرایند قرار دارد، کهنه و دور از کارکرد نخواهد بود.
ایران اسلامی به ویژه خراسان، با برخورداری از پشتوانه عظیم تاریخ فرهنگی و داشتههای دینی گران بها، همواره عرصهای مهم برای بازآفرینی معنا در چارچوبهای هنری متنوع بوده است. مروری بر تاریخ هنر سرزمینی خراسان نشان میدهد که هنرمندان همواره باتوجه به سنت گذشته خویش، اما با نگاه به روزگار معاصرشان هنرآفرینی کرده اند.
چنانچه اشاره شد، به دلیل پیوند ناگسستنی آموزههای دینی با بافتار فرهنگی ما به ویژه در مشهد مقدس که از برکت وجود مضجع شریف حضرت رضا (ع) برخوردار است، هنر همواره محملی برای آموزههای برگفته از مبانی دینی بوده است.
شبیه خوانی به عنوان یکی از فرمهای بسیار مهم نمایشی ایران زمین، زمانی که در معرض آموزههای اسلامی قرار گرفت، به بازآفرینی خویش دست زد و زمینه سازی شکل گرفتن شکلهای جدیدی از شبیه خوانی را فراهم آورد که ازجمله مهمترین آنها تعزیه است. تعزیه برپایه تجربه شبیه خوانی ایرانی و با پیوند عمیق معنایی با بنیادهای حماسی واقعه عاشورا به سرعت به یکی از فرمهای نمایشی رایج کشور ما بدل شد.
جالب آنجاست که مروری بر تاریخ تحولات تعزیه در ایران اسلامی نشان میدهد بنیادهای اصلی این هنر همواره مطرح بوده و به فراخور گذشت زمان با دگرگونیهای فرمی و اجرایی متناسب با وضع هر روزگار هماهنگ شده است. خوب است که مخاطب این نوشتار برای درک دقیقتر اهمیت تعزیه و تحولات آن در اوضاع زمانی متفاوت به آثار و نوشتههای پیتر چلوکوفسکی که از تعزیه شناسان معروف جهان است، مراجعه کند.
نکته جالبتر این است که تعزیه به جز فرم سنتی اش منبعی الهام بخش برای هنرمندان نمایش جهان و ایجاد فرمها یا سبکهایی جدیدتر بوده است و شاید بتوان ادعا کرد که هنرمند غربی نیز از این هنر ایرانی اثر پذیرفته است.
در چنین اوضاعی که تعزیه میتواند و باید در روزگار معاصر حفظ شود و حتی بر فرمهای هنری جدید اثر بگذارد، ما نیازمند صیانت از داشتههای گذشته خویش در این هنر هستیم. مشهد مقدس در کنار اینکه یکی از قطبهای تعزیه عاشورایی بوده، مبدأ بسیار مهمی برای شکل گرفتن مجالس تعزیه رضوی بوده است. این ویژگی مشهد را ممتاز و منبع و مرجعی متفاوت با دیگر شهرهای کشور میکند.
نقش مشهد در این مأموریت سترگ شناسایی، صیانت و حفظ، بازخوانی، مطالعه و پژوهش در داشتههای تعزیه در دامنه جغرافیایی خراسان است. متأسفانه اکنون حتی نسخههای تعزیه عاشورایی و رضوی به درستی شناسایی نشده اند، چه رسد که نسبت به مرمت، تحلیل و بازآفرینی آنها اقدامی صورت گرفته باشد.
اکنون نسل اصلی شبیه خوانان ما از دنیا رفته اند، متون خوانش مجالس ایشان در حال نابودی است یا در دسترس نیست و تجربههای اجرایی ایشان به کل نادیده گرفته شده است. در چنین اوضاعی چگونه میتوان انتظار داشت هنر دینی و آیینی ما متناسب با روزگار معاصر رشد کند.
اگر مدیران و مسئولان فرهنگی دل در گرو آموزههای دینی دارند، لازم است در نخستین گام، به مأموریت مهم گردآوردن و حفظ داشته هایمان در حوزه تعزیه توجه کنند و بعد مراحل بعدی مورد اشاره را در دستورکار قرار دهند. شاید ایده شکل گرفتن یک موزه مستقل همراه با هستههای پژوهشی مرتبط با همراهی همه نهادهای مربوط بتواند به تحقق این امر کمک کند.