اقتدای حسینی برای شهدای ایران | استقبال باشکوه از ۱۳ شهید حملات رژیم صهیونیستی در حرم مطهر رضوی محل و زمان تدفین پیکر سرداران و دانشمندان شهید اعلام شد آیین اذن عزای محرم در حرم مطهر رضوی برگزار شد+ فیلم (۵ تیر ۱۴۰۴) دیدار رئیس شورای عالی استان‌ها با خانواده شهیدان نظری در مشهد جزئیات برگزاری آیین شیرخوارگان حسینی در حرم امام‌رضا(ع) (۶ تیر ۱۴۰۴) آغاز بازگشت هوایی زائران حج به کشور | نخستین پرواز در فرودگاه مشهد به زمین نشست (۵ تیرماه ۱۴۰۴) ۲ هزار و ۲۰۰ بقعه متبرکه در سراسر کشور میزبان برگزاری نمایش‌های آیینی در محرم ۱۴۰۴ بیش از ۶۰ هیئت در مشهد میزبان مراسم شیرخوارگان حسینی در محرم ۱۴۰۴ پیکر شهید «امیرحسین مزینی» در فریمان تشییع می‌شود بزرگ‌ترین اجتماع شیرخوارگان حسینی، در حرم امام‌رضا(ع) برگزار می‌شود پایگاه‌های بسیج مشهد و خراسان رضوی از علاقه‌مندان ثبت‌نام می‌کنند ۳ شهید از یک خانه؛ صبر بانوی مشهدی دربرابر جنایت صهیونیست‌ها + فیلم برافراشته‌شدن پرچم‌های سیاه عزای امام‌حسین(ع) بر فراز گلدسته‌ها و ایوان‌های حرم امام‌رضا(ع) نماز و اعمال دهه اول ماه محرم محرم ۱۴۰۴ جلوه‌ای از مقاومت فرهنگی ملت ایران دربرابر حمله متجاوزانه اسرائیل به ایران است حسینیه‌ای به وسعت مشهد | برنامه هیئت‌های مذهبی مشهد در محرم ۱۴۰۴ سومین گردهمایی ملی کودکان عاشورایی برگزار می‌شود میدان شهدا مشهد میزبان برنامه «روضه خانگی به وسعت یک میدان» در دهه اول محرم ۱۴۰۴ محرم حماسی در مشهد | آوای بصیرت و مقاومت، محور نوحه‌های امسال خواهد بود پیکر شهید «سردار حاج‌محمد کاظمی» همراه با پیکر ۹ شهید دیگر برای تشییع به مشهد می‌آیند
سرخط خبرها

جایی برای پیرمرد‌ها هست اتفاقا

  • کد خبر: ۲۵۱۵۳۷
  • ۲۸ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۲:۵۷
جایی برای پیرمرد‌ها هست اتفاقا
چند وقت پیش که ماه صفر بود یکی شان را توی حرم دیدم به پهنای صورت گریه می‌کرد و صورتش خیس اشک بود، از دور می‌دیدی اش فکر می‌کردی زبانم لال یا پسری زیر طناب دار دارد و یا دختری زیر تیغ جراحی.
حامد عسکری
نویسنده حامد عسکری

این فصل‌های مشهد را خیلی دوست دارم. خیلی شیرین است. حرم پر از چهره‌های افتاب سوخته است، پر از روستایی‌های شیرین و پاک و طاهر با چشم‌هایی معصوم و نگاه‌هایی زلال و اشک‌هایی مثل الماس. پیرمرد‌های کلاه سبز کت بوری که ریش و سبیلی چندروزه دارند و وقتی که در کوچه پس کوچه‌های حرم یکی دوساعت بعد از اذان هر وعده سرک بکشی می‌بینی یک دبه ماست یا چندتایی نان، یا یک هندوانه یا خربزه یا نصف قالب پنیر به اقتضای اذان جاری شده چیزی در دست دارند و می‌برند برای اهل و عیالشان تا تجدید قوایی کنند.

این پیرمرد‌ها دست‌های زمخت و پینه بسته‌ای دارند و وقتی قنوتشان را نگاه می‌کنی انگار دوتکه خشت طلا را بالا آورده اند و می‌خواهند هدیه بدهند به حضرت رضا (ع). پاک و پاکیزه محصول تابستانه شان را برداشت کرده اند، چیده اند، درو کرده اند و حالا آمده اند خدمت آقا که هم گزارش کاری بدهند و هم زیر سایه گنبدش پایی دراز کنند و استخوانی سبک کنند. توی حرم به این پیرمرد‌ها خیلی توجه کنید. 

انگار واقعا حضرت را دارند با دو چشمشان می‌بینند و توی یک جلسه کاملا جدی و زنده اند. چند وقت پیش که ماه صفر بود یکی شان را توی حرم دیدم به پهنای صورت گریه می‌کرد و صورتش خیس اشک بود، از دور می‌دیدی اش فکر می‌کردی زبانم لال یا پسری زیر طناب دار دارد و یا دختری زیر تیغ جراحی. یک جوری زل زده بود به ضریح و انگشت تکان می‌داد و دست بر سینه می‌گذاشت و سر چپ و راست می‌کرد که جگرت کباب می‌شد. نیم ساعتی زار می‌زد و وقتی جلو کفشداری شماره ۱۱ دیدمش هنوز صورتش نم دار بود. 

گفتم خیلی حال خوبی داشتید، التماس دعا کاش برای من هم دعا کنید. با لهجه شیرین ترکی گفت: ما کی باشیم خدا قابل بدونه. حضرت قبول کنه چشم ... گفتم من اشک هایتان را دیدم. می‌شود بگویید چه بود؟ حاجتتان؟ از حضرت چه می‌خواستید؟ خندید دستی به محاسن روشن و بورش کشید و گفت: راستش دوتا گوساله نذر جد بی کفنش کرده بودم، یکی اش خوراک نمی‌خورد، به ریق افتاد. لاغر شد. وزن نگرفت. گوشت نیاورد رون و دستش. داشتم معذرت خواهی می‌کردم که نکشتمش، بی زبان گوشتی نداشت. 

داشتم می‌گفتم فکر نکنید از زیر کار در رفتم یا پشیمان شده ام، یک گوساله را پیچانده ام. نه من حواسم هست، یا همین تا محرم سال دیگر خوب می‌شود همین را قربانتان می‌کنم یا اینکه یک‌تر و تازه خوش نژاد خوش گوشت می‌گیرم آن را می‌کنم توی دیگ. خاطرتان جمع باشد آقاجان ما شما را دور نمی‌زنیم. پیرمرد حرف هایش را زد و من حالا مبهوت بودم و تماشا از باب این رفاقت حیرت آور، از باب این مهندسی عشق و رفاقت که این جوری ریزبینانه و صمیمی و دقیق حواس پیرمرد به همه چی بود و با آن حال فقط آمده بود معذرت خواهی.

این فصل‌های حرم آسمان هم بیکار نیست. باران‌های خوشگلی هم مشهد دارد. انعکاس طلایی گنبد روی آب باران جمع شده روی مرمر‌ها هم که اصلا نگویم برایتان. همت کنیم و آقا هم بطلبد و بلیت هم پیدا شود یک مشهد درست و حسابی برویم، دیداری تازه کنیم، دلی به باد بدهیم، بر گردیم. چرا که نه. خیلی هم عالی.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->