علی قدیری/شهرآرانیوز - از زمانی که برای نخستینبار صدای وحــشتآفـــــرین توپهای ارتش روس، ایرانیان را از خواب طولانیمدت و «تعطیلی تاریخ» بیدار کرد و عباسمیرزا این پرسش تاریخی را مطرح کرد که چرا ایران عقب ماند و غرب پیش رفت و متعاقب آن، تلاشهای مختلف و گاه متعارضی در جامعه ایران برای حرکت بهسمت پیشرفت آغاز شد، جدالی پایانناپذیر میان سنتگرایان و تجددگرایان آغاز شده است. بسیاری از پژوهشگران از این جدال با نام «منازعه سنت و مدرنیته» یاد میکنند و این جدال بدونِ پیروز را یکی از علل مهم محقق نشدن توسعهیافتگی جامعه ایران میدانند.
جالب آنکه بحران بیماریهای واگیردار و فراگیر در جدال میان سنت و مدرنیته در ایران، جایگاه درخورتوجهی دارد و پس از آنها، شاهد تحولات مختلفی در جامعه ایران بودهایم. تجربه وبا در دوره قاجار یکی از این بیماریهای واگیردارِ تعیینکننده بوده که بحثهای مختلفی ازجمله جدال میان علوم جدید و پزشکی نوین و طب سنتی و اسلامی را پیش آورده است.
بحران کرونا نیز در شرایط کنونی، در تاریخ درازمدت ایران به بستری جدید برای جدال میان سنت و مدرنیته بدل شده و پای بحثهای ریشهداری نظیر چگونگی مواجهه علم و دین را به میان آورده است.
در بحران کرونا تجددطلبان با دفاع از مرجعیت علمی و لزوم تسلط نظام تخصصی و کارشناسی تاحدی در دولت، دست بالا را دارند و البته از جانب سنتگرایان با چالشهای مختلفی مواجهند. اما شاید مهمتر از آن، سرنوشت دین و دینداری بهمثابه مهمترین بخش سنت در فردای پساکرونا باشد. جامعه ایران، دیندارتر خواهد شد یا سکولارتر؟ برای پاسخ دادن به این پرسش و بررسی پیامدهای کرونا بر چالش سنت و مدرنیته در ایران با محوریت دین، سراغ دکتر سیدحسین سراجزاده رفتیم.
دکتر سراجزاده فارغالتحصیل دکتری جامعهشناسی از دانشگاه اسکس انگلستان است. او هماکنون دانشیار گروه آموزشی جامعهشناسی دانشگاه خوارزمی تهران و رئیس انجمن جامعهشناسی ایران است. وی تاکنون کتابها و مقالات بسیاری را منتشر کرده است که ازجمله آنها میتوان به کتابهای «چالشهای دین و مدرنیته: مقالاتی جامعهشناختی در دینداری و سکولار شدن»، «زنان و زندگی شهری: زنان و مسائل اجتماعی» و «نگرشها و رفتار دانشجویان» اشاره کرد. مشروح گفتگو با دکتر سراجزاده را در ادامه میخوانید.
برخی معتقدند که مدرنیته ایرانی بهنحوی با یک بیماری واگیردار یعنی وبا گره خورده است و بهنوعی حرکت بهسوی تمدن جدید در جامعه ایران، از مسیر علوم پزشکی نوین گذشته است. آیا ویروس همهگیر کرونا نیز در شرایط کنونی میتواند همین نقش را ایفا کند تا بهدنبال پیامدهای آن، بیش از پیش بهسمت جهان مدرن حرکت کنیم و از سنتها گسسته شویم؟
فکر میکنم این ادعا که مدرنیته ایران یا ورود جامعه ایران به جهان مدرن پس از واگیری وبا در کشور بوده است، اغراقآمیز است. مجموعهای از عوامل اتفاق افتاده که باعث شده است ایرانیان به مقتضیات جهان مدرن نظیر علم و فناوری و تجهیز خود به آنها توجه کنند.
ناکامی ایرانیان در جنگهای ایران و روس و سفر به مغربزمین و دیدن دستاوردهای تمدنی آنان و مقایسه شرایط سیاسی و اجتماعی آن جوامع با شرایط ایران ازجمله این عوامل است. شیوع و همهگیری وبا تنها یکی از این عوامل بوده است و سبب شد به علوم پزشکی نوین به فراخور پیشرفتهای آن زمان توجه شود و بدین ترتیب، برخی باورهای خرافی و نادرست که بهنام دین مطرح بوده است، بهطور جدی زیر سوال برود.
درنتیجه نباید تنها به یک عامل آنهم بهصورت اغراقآمیز و بزرگنماییشده تأکید کرد. این حکم درباره مسئله کرونا هم صادق است. مدتهاست که جامعه ایران در مواجهه با مسائل و مشکلات خود و با تأثیرپذیری از عمومیت یافتن آموزش عالی و نشر و بسط تفکرات جدید توسط نهادهای علمی بهخصوص دانشگاهها و همچنین تجربه ناکامیهایی در مدیریت درست جامعه در دهههای اخیر، بهمیزان درخورتوجهی ویژگیهای زندگی مدرن را پیدا کرده و با دستاوردهای جدید آشنا شده است؛ بهعنوان مثال آیا نوع برخورد ما با موضوعی نظیر زلزله در شرایط کنونی با نوع برخورد ما با آن در دهههای ۳۰ و ۴۰ شمسی یکسان است؟ هرچه جلو آمدهایم، دیگر تحلیل ما از زلزله مبتنیبر تحلیلهای غایی نیست؛ یعنی اینکه زلزله را حاصل اقدام نیروهای فراطبیعی برای مجازات گروههایی از مردم نمیدانیم که مرتکب گناه شدهاند.
اگرچه همچنان اقلیت معدودی در هنگام زلزله، این دیدگاه را دارند، اما مدتهاست که نظام شهرسازی یا حتی سیستم مدیریت کشور که پیشینه دینی هم دارد، بهسمت ارائه اطلاعات درباره گسلهای فعال، مقاومسازی ساختمانها و ایمنی دربرابر زلزله حرکت کردهاند.
این نمونه و نظایر آن، نشان میدهد که پیش از کرونا نیز تحتتأثیر عواملی که اشاره کردم، جامعه ما بهرهمندیهایی از تفکر مدرن و دستاوردهای آن داشته است. حال کرونا زمینه بارز و مشخصی را ایجاد کرده و به ما نشان داده است که تفکرات سنتیِ مذهبی و بهخصوص از نوع خرافی، قابلیتها و کارآمدیهای اندکی دارند و تا چه میزان به علم، نظرهای کارشناسی و تخصصی و تفکرات عقلانی برای مدیریت و برنامهریزی نیاز داریم.
درنتیجه این وضعیت، علم پزشکی جایگاه برجستهای در جامعه پیدا کرد و وضعیت آن ارتقا یافت، اما این نکته را هم باید در ادامه مسیر پیموده شده گذشته تحلیل کرد و نباید کرونا و پیامدهای آن را نوعی تحول انقلابی و بنیادین تفسیر کرد. درحقیقت کرونا کمک میکند تا تفکر عقلانی و علمی و نظام کارشناسی و تخصصی در جامعه ایران، جایگاه بهتری بهدست آورد.
بحران کرونا به جلوهگاهی از جدال سنت و مدرنیته در ایران بدل شده است و بسیاری از مفاهیم که تا پیش از این در جامعه ما حیات خاص خود را داشتهاند، در حوزههایی با چالش مواجه یا دچار بیاعتباری شدهاند؛ نظیر آنچه از آن بهعنوان طب اسلامی یاد میشود. آیا محوریت یافتن مرجعیت علمی در بحران کرونا، به همین برهه زمانی محدود خواهد شد یا اینکه تأثیری درازمدت خواهد گذاشت؟
بهنظرم درباره این موضوع هم نباید برداشتهایی فراتر از واقعیت موجود کرد. پیش از کرونا هم متدینان، مجتهدان و مراجع تقلید، اعتبار علم پزشکی را پذیرفته بودند؛ بهعنوان مثال اکثریت مراجع تقلید در فتاوی خود درباره تکالیف شرعی واجب نظیر روزه، اعلام کردهاند که اگر تشخیص پزشک متخصص این باشد که روزه سلامت فرد را بهخطر میاندازد، نباید این فریضه را بهجا آورد.
این نوع فتاوی از گذشته در فقه موجود است و نشان میدهد که اولا اولویت دادن به سلامتی در نزد دینداران، امری جدید نیست و پیش از این هم در سنت دینی و فقهی ما وجود داشته است و ثانیا اعتبار بخشیدن به پزشکی، مسبوق به سابقه بوده است.
نظر من، این است که حتی پیش از کرونا نیز طب اسلامی در نزد دینداران و متدینان بهعنوان یک جایگزین پزشکی جدید و مدرن، مطرح نبوده است. عموم دینداران در ایران، پیش از کرونا نیز مرجعیت پزشکی را پذیرفته بودند و طب اسلامی و سنتی برای آنان تنها بهعنوان یک روش مکمل بوده است.
شاید تنها یک اقلیت دیندار در جامعه باشند که همچنان به طب اسلامی بهعنوان جایگزین و بدیل پزشکی نوین بنگرند و به آن گرایش داشته باشند. نظرسنجیهای انجامگرفته در تهران نیز نشان میدهد که تنها یک اقلیت ۲۰ تا ۳۰ درصدی به طب سنتی بهمثابه جایگزین علوم پزشکی جدید گرایش دارند. در مسئله کرونا نیز تنها یک اقلیت از طب اسلامی و سنتی صحبت میکنند، اما اقلیتی پرسروصدا و پرهیاهو هستند. این سروصدا البته از یکسو بهسبب هیاهوی همین اقلیت است و ازسوی دیگر، گروههایی که علائق و تفکرات ضددینی یا غیردینی دارند، این صداهای ضعیف در جامعه را بسیار برجسته میکنند.
انگار که همه دینداران چنین نظر و تفکری دارند. برخی گروههای ایدئولوژیک و نه لزوما سنتی، اساسا با دنیای جدید و علوم نوین مشکل دارند و دربرابر آن، برخوردهای رادیکال نشان میدهند و برای توجیه آن از سنت هزینه میکنند، درحالیکه در همین بحران کرونا اگر به دیدگاههای مراجع توجه کنیم، میبینیم که آنان حاضر به مخاطره افتادن سلامت و جان متدینان نیستند و اعلام کردهاند مطابق نظر پزشکان اگر تجمعات در مراکز دینی منجر به این خطر شود، میتواند تعطیل شود و مشکلی از این بابت نیست.
باید توجه کرد که جدال میان دیدگاههای سنتی و نظرهای کارشناسی جدید در شرایط کنونی، میتواند به ما کمک کند تا انتظاراتمان را از دین واقعبینانه کنیم. در طول سالها در اثر برخوردهای ایدئولوژیک با دین، ابهامها و اغتشاشهایی به وجود آمده است که برخی، دین را جایگزین همهچیز میدانند و سعی میکنند دین را مجموعهای معرفتی، معرفی کنند که در تمامی حوزهها و زمینهها حرفی برای گفتن دارد و کاربست آن کارآمد است، درحالیکه این برداشتی درست و واقعبینانه از دین نیست و کرونا و مسائل مرتبط با آن، نشان داد که از دین نباید انتظار داشت که کار علم پزشکی را انجام دهد.
اگر دین هیچ حرفی هم در موضوع پزشکی نداشته باشد و تنها علم در این حوزه سلطه داشته باشد، هیچ مشکلی برای دین ایجاد نمیشود؛ چراکه کارکردهای دین در حوزههای دیگر است و اتفاقا دین باید کمک کند که مردم در شرایط بحرانی و خطر با بهرهگیری از نظامهای معنایی و معنوی موجود در آن، بهتر بتوانند خود را از نظر روانی برای مقابله با مشکلات تجهیز کنند، نه آنکه دین بهجای علم پزشکی، راهحل درمان بیماری بدهد. علوم بسیاری وجود دارند که با شناخت دقیق از واقعیتهای طبیعت، جامعه و انسان، راهحل مسائل و مشکلات مختلف را مطرح میکنند و باید به این علوم تخصصی و کارشناسی اعتماد کنیم و دین نیز در حوزههایی که کارکرد دارد، متمرکز شود. کرونا میتواند کمک کند تا این نگاه در جامعه ما مقبولیت بیشتری پیدا کند و دیدگاههایی که برداشت حداکثری از دین را تبلیغ میکنند و میخواهند آن را بهجای همه علوم بنشانند، بهحاشیه بروند.
در روزگار کرونایی پس از تعطیلی آمرانه مراکز مذهبی و مقاومت برخی گروههای مذهبی، شکل مناسک باتوجهبه شرایط تاحدی تغییر کرد؛ مثلا مردم، برخی مناسک را بهصورت فردی بهجا آوردند و برخی دیگر را در بستر فضای مجازی. بر این اساس، دینداری جامعه ایران در فردای پساکرونا چه تحولاتی پیدا خواهد کرد؟
تحتتأثیر تجربه کرونا حتما شاهد تغییراتی در این زمینه خواهیم بود؛ بهخصوص برخی باورهای دینی که درباره بلایای طبیعی، تبیینهای غایی ارائه میکردند، جای خود را به تبیینهای عقلانی خواهند داد و در این مسیر حرکت خواهیم کرد، اما در موضوع مناسک، فکر میکنم مقاومت پرسروصدای گروههای ایدئولوژیک دربرابر تعطیلی مراکز دینی و البته بازتاب وسیع اقدام آنان ازسوی برخی گروههای غیردینی و اشاعه آن بهعنوان کلیت دین، سبب دینگریزیهایی در عرصه اجتماعی میشود یا گرایشهای ازپیشموجود اینچنینی را تشدید خواهد کرد، با این حال، با توجه به اینکه دین در جامعه ایران هم ریشهدار است و هم اینکه کارکردهای خاص خود را دارد و پاسخگوی مشکلات، ناملایمات و ناکامیها، نیازهای اساسی و پرسشهای هستیشناسانه انسانهاست و بهمثابه یک نظام معنایی التیامبخش و آرامشبخش دراختیار آنهاست، من بعید میدانم که با یک دینگریزی شدید در جامعه ایران مواجه شویم.
بیشتر با تفسیرهای عقلانیتر از دین و دینداری در جامعه مواجه خواهیم شد و این دیدگاهها غلبه پیدا خواهند کرد؛ هرچند که این غلبه بهمعنی از بین رفتن دیدگاههای سنتی درباره دین نیست، کما اینکه در کشورهای توسعهیافته نظیر آمریکا نیز همچنان تفسیرهای سنتی و آمیخته به خرافه از دین، حیات دارد و از بین نرفته است. از نظر فردگرایانهتر شدن مناسک هم فکر میکنم پس از کرونا، تجربیاتِ دینی در خلوت و تنهایی و در حوزه خصوصی، تقویت خواهد شد، اما بازهم مناسک جمعی در حوزه دین و جامعه، کارکردهای ویژه خود را دارند و پس از عادی شدن شرایط، دوباره تجدید خواهند شد و ادامه پیدا خواهند کرد.