علیرضا قربانی: غمِ «الهه دختر سرزمین‌مان» داغدارمان کرد ویدئو | گاف جدید شبکه ایران‌اینترنشنال علیه فرزند رهبر انقلاب اقدام دوباره نماوا برای دور زدن قانون درباره انتشار سریال سووشون؛ این‌بار با یوتیوب سیدعلی خامنه‌ایِ خمینی درباره نمایش خانم و آقای پاواروتی | صحنه‌هایی از یک فروپاشی روزمره فیلم‌های سینمایی تلویزیون در روزهای (۱۴، ۱۵ و ۱۶ خرداد ماه ۱۴۰۴) رکوردشکنی سریال «وحشی» در فیلم‌نت علی شادمان با فیلم «تهران کنارت» در راه جشنواره کارلووی واری تابستان فصلی پر از فرصت | نگاهی به برنامه‌های کانون پرورش فکری مشهد در تابستان ۱۴۰۴ شهاب موسوی‌زاده هنرمند نقاش درگذشت برنامه استعدادیابی بین‌المللی «ستاره شو» در راه نمایش خانگی جایزه بهترین فیلم جشنواره رینبو لندن در دستان «ایار» ایرانی نگاهی به سریال وحشی به بهانه پایان فصل اول گزارشی از آمار فروش گیشه جهانی | «لیلو و استیچ» پیشتاز در گیشه سروش جمشیدی: تانک‌خور‌ها یک چیز دیگر برای من بود «افسانه سپهر» به سینماها می آید درباره محمدرضا حیاتی که خبر رحلت امام خمینی (ره) را به اطلاع مردم رساند
سرخط خبرها

حکایت تغییر رویه قربانشاه

  • کد خبر: ۲۹۹۱۱۷
  • ۱۹ آبان ۱۴۰۳ - ۱۴:۴۶
حکایت تغییر رویه قربانشاه
روزی دو تن از رعایا که در همسایگی هم زندگی می‌کردند با هم دچار نزاع خیابانی شدند و پس از آنکه علیه یکدیگر فحاشی بسیار کردند، مأموران قربانشاه آن‌ها را به جرم اخلال در نظم و خدشه دار کردن عفت عمومی دستگیر کردند.

قربانشاه چهارم، سومین پادشاه از سلسله قربانشاهیان بود که روی هم رفته به مدت هشتاد سال و سه ماه و ده روز بر نواحی قربان آباد علیا و سفلی و آبادی‌های اطراف سلطنت کردند. قربانشاه چهارم پادشاهی نیک اندیش و مردم دار و عدالت محور بود و همواره در جهت رفع خصومات اهالی می‌کوشید و تلاش می‌کرد صلح و صفا را در میان رعایا برقرار کند.

روزی دو تن از رعایا که در همسایگی هم زندگی می‌کردند با هم دچار نزاع خیابانی شدند و پس از آنکه علیه یکدیگر فحاشی بسیار کردند، مأموران قربانشاه آن‌ها را به جرم اخلال در نظم و خدشه دار کردن عفت عمومی دستگیر کردند. وقتی دو همسایه را به نزد قربانشاه بردند تا میان آن‌ها داوری کند، قربانشاه نخست دعوی دو طرف را استماع کرد و سپس از شهود خواست تا به جایگاه روند و شهادت خود را بیان کنند.

یکی از شهود که شخصی بی جنبه‌ای بود و کرم داشت به جایگاه شهود رفت و پس از آنکه در جایگاه ایستاد و قسم یاد کرد که حقیقت را بگوید و جز حقیقت چیزی نگوید، قربانشاه از وی خواست تا ماجرا را همان گونه که اتفاق افتاده برای وی بازگو کند. شاهد گفت:‌ ای پادشاه بزرگ، آیا مایلید عین واقعه را همان طور که با چشم خود دیده و با گوش خود شنیده ام نقل نمایم؟ 

قربانشاه گفت: بلی دیگر. پس چی؟ شاهد گفت: پس عرض می‌کنم. وی افزود: اول این همسایه به آن همسایه گفت... سپس رو به قربانشاه کرد و ادامه داد:‌ای خر،‌ای الاغ،‌ای گاو،‌ای شغال، خیلی نفهم و تن لش هستی. وی افزود: سپس آن همسایه به این همسایه گفت... و دوباره رو به قربانشاه کرد و گفت:‌ای شتر،‌ای بی خرد،‌ای بی شعور،‌ای آشغال، نفهم تویی. 

وی افزود: سپس این همسایه به آن همسایه گفت... در این لحظه قربانشاه متوجه شد که آن شاهد بی جنبه در کمال پررویی و وقاحت او را خطاب کرده و دارد در قالب ادای شهادت به او فحش می‌دهد و برخی از حضار نیز دارند زیرزیرکی می‌خندند. در این لحظه قربانشاه احساس کرد با نیک اندیشی و مردم داری و عدالت محوریِ خود به رعیت زیادی رو داده است و الان رعیت دارند غیرمستقیم به او فحش هم می‌دهند. 

در نتیجه از شاهد خواست خفه شود و به مأموران دستور داد هردو همسایه را به اضافه شاهد بی تربیت فلک کنند و آفتابه به گردنشان بیندازند و در سطح قربان آباد بگردانند و از آن روز تا پایان سلطنت به رعیت که جنبه آزادی بیان نداشتند، نه تنها رو نداد، بلکه حالشان را هم گرفت.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->