زنان فیلم‌ساز؛ محور جدید سیاست‌های فرهنگی دولت نسخه عربی سریال «بازی مرکب» (Squid Game) ساخته می‌شود آرای مردمی روز اول جشنواره فیلم کوتاه تهران اعلام شد آغاز روند برگزاری کنسرت‌ها در سالن میلاد با تایید آتش‌نشانی شاهنامه، اصلی‌ترین محفل برای سخن گفتن درباره وطن است نمایشی هنرمندانه برای وطن | "هیولاکش" اقتباسی وفادارانه از شاهنامه فردوسی در مشهد به روی صحنه رفت + فیلم صوت | آهنگ جدید محسن چاوشی به نام «بامداد خمار» منتشر شد + لینک دانلود و متن جشنواره جهانی فیلم فجر به شیراز می‌رود مناسبت‌ها و تقویم فرهنگی‌هنری امروز (سه شنبه، ۲۹ مهر ۱۴۰۴) سحر دولتشاهی و پیمان قاسم‌خانی به «تهران» پیوستند لغو چندباره کنسرت عرفان طهماسبی در اهواز | پاسخ ارشاد هنوز نامعلوم است واکنش جنجالی صابر ابر به توقیف «کنکل»: به زودی درباره استارنت می‌نویسم! همکاری تازه میان رادیو و مارکت موسیقی کانون پرورش فکری تولید پادکست کودکان را آغاز کرد وحید رونقی، «جشنواره فیلم کوتاه تهران» را روایت می‌کند بازیگر جدید سریال «وحشی» معرفی شد + بیوگرافی «می‌روم که به کنسرت برسم»؛ جدیدترین رمان شمس لنگرودی در راه است دو فیلم جدید در راه اکران سینماها دارا حیایی و کیسان دیباج دوباره در کنار هم روی صحنه شفافیت در سینما | درخواست کانون کارگردان سینمای ایران
سرخط خبرها

حکایت بی‌نتیجه شمع‌های اول تا چهارم

  • کد خبر: ۳۴۶۴۵۹
  • ۳۰ تير ۱۴۰۴ - ۲۲:۴۶
حکایت بی‌نتیجه شمع‌های اول تا چهارم
روزی از روز‌ها یا به‌عبارت دقیق‌تر شبی از شب‌ها، چهار شمع که در اتاقی تاریک به آهستگی می‌سوختند و ذره ذره آب می‌شدند به گفت‌و‌گو با هم مشغول بودند.

روزی از روز‌ها یا به‌عبارت دقیق‌تر شبی از شب‌ها، چهار شمع که در اتاقی تاریک به آهستگی می‌سوختند و ذره ذره آب می‌شدند به گفت‌و‌گو با هم مشغول بودند. شمع اول، رو به سایر شمع‌ها کرد و گفت: من شمع صلح و آرامشم و اکنون و به‌خصوص پس از اقدامات این مردک بی‌ناموس نتانیاهو شعله‌ام رو به کاستن گرفته است و دیگر کسی نمی‌تواند مرا روشن نگه دارد. وی سپس با سه شمع دیگر وداع کرد و شعله‌اش رو به خاموشی گذاشت. شمع دوم رو به دو شمع دیگر کرد و گفت: من شمع ایمانم. انسان‌ها مرا فراموش کرده‌اند و به نور من در دل‌های خود نیازی احساس نمی‌کنند.

شعله من نیز رو به خاموشی می‌رود و دیگر از کسی کاری ساخته نیست. سپس با اندک نسیمی که از لای پنجره به داخل اتاق وزید، خاموش شد. شمع سوم رو به شمع دیگر کرد و آهی کشید و گفت: آه، مدت‌هاست که آدمیان مرا از خود رانده‌اند و فراموشم کرده‌اند. آدم‌ها دیگر به یکدیگر مهر نمی‌ورزند و برای یکدیگر فداکاری نمی‌کنند و یکدیگر را از دریچه منافع زودگذر خود می‌نگرند و مرا فراموش کرده‌اند. 

وی سپس آه دیگری کشید و گفت: دیگر هیچ‌کس نخواهد توانست شعله مرا روشن نگه دارد. وی افزود: راستی نگفتم، من شمع عشق هستم؛ و آرام آرام خاموش شد. در این هنگام دختری وارد اتاق شد و سه شمع را خاموش و یک شمع را روشن دید و از آنجا که خیلی دختر عاطفی‌ای بود گریست و گفت: این شمع‌ها باید روشن باشند تا نور و روشنایی در اتاق جاری باشد، اما تنها یکی از آنها روشن است. شمع چهارم، که تنها شمع روشن اتاق بود، گفت:‌ای دختر زیبارو، تا من روشنم نگران نباش، چرا که هیچ دشواری نداریم. 

وی افزود: تا شعله من باقی است اتاق روشن است و می‌توانی با یاری من نور صلح و ایمان و عشق را به جهان برگردانی. چراکه من شمع امیدم. دختر اشک‌هایش را پاک کرد و گفت: در این صورت پس من هم نماد انسان امیدوارم، که می‌توانم با امید به ایمان و عشق دست بیابم و صلح را برقرار کنم. سپس شمع امید را برداشت و با آن سه شمع دیگر را روشن کرد. در این هنگام پدر دختر وارد اتاق شد و گفت: چرا تو تاریکی نشستی دختر؟ برقا که اومده. 

وی سپس چراغ اتاق را روشن کرد و شمع‌ها را خاموش کرد و برداشت تا برای نوبت بعدی قطع برق در اثر ادامه ناترازی، در کشوی آشپزخانه بگذارد. بلی، او نیز نماد بابای انسان امیدوار بود که بدون توجه به امیدواری‌های انسان چراغ را روشن می‌کند و شمع‌ها را می‌برد و کولر را خاموش می‌کند و تحلیل‌های سیاسی می‌کند و حکایت‌ها را بدون نتیجه‌گیری به پایان می‌رساند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->