امالبنین بنتحزام بنخالد بندرام کلابیه، همسر امیرالمؤمنین امامعلی (ع)، مادر چهار شهید کربلا بود. او در خانه امام زمان خویش، فرزندانی شجاع و ولایتمدار و اهل امامت و شیعه راستین تربیت کرد. چهار فرزند مؤمنامالبنین در کربلا اماننامه عبیدا... بنزیاد را نپذیرفتند و اماننامهرسان را لعنت کردند.
به گزارش تاریخ، عبیدا... بنزیاد نامهای برای عمربنسعد نوشت و فرمان جنگ با امامحسین (ع) را صادر کرد. شمربنذیالجوشن را خواست و گفت با این نامه نزد عمربنسعد برو و به او بگو او باید به حسین و یارانش پیشنهاد کند تحت فرمان من درآیند. اگر نپذیرفتند، آنان را در حال تسلیم نزد من بفرستد و اگر نپذیرفتند، با آنان بجنگد.
وقتی شمر نامه را گرفت، همراه او عبدا... بنابیمحل حزام کلابی برخاست و به عبیدا... بنزیاد گفت: «أصالح ا... الامیر! ان بنی اختنا العباس و عبدا... و جعفر و عثمان معالحسین فان رأیت ان تکتب لهم امانا فعلت: خدا امیر را سلامت بدارد! خواهرزادههایم یعنی عباس و عبدا... و جعفر و عثمان با حسین هستند؛ اگر صلاح میدانی، برایشان امان نامهای بنویسی، بنویس!». ابنزیاد گفت: بله؛ روی چشم! به کاتبش دستور داد تا برای آنها اماننامه بنویسد. آن اماننامه را توسط عبدا... بنابیمحل بنحزام کلبی و بردهاش به نام کزمان برای فرزندانامالبنین فرستاد. شمربنذیالجوشن با نامه عبیدا... بنزیاد برای عمربنسعد و اماننامه برای فرزندانامالبنین، نزد عمربنسعد آمد.
او برای رساندن اماننامه حرکت کرد و روبهروی اصحاب امامحسین (ع) ایستاد و گفت: «أین بنو اختنا؟ فخرج العباس و جعفر و عثمان و عبدا... بنو علی (ع) فقالوا: ما لک و ما ترید؟ کجایند فرزندان خواهرمان، پس عباس و جعفر و عثمان و عبدا...؟» فرزندان امامعلی (ع) بیرون آمدند و گفتند: چهکار داری و چه میخواهی؟ گفت: «انتم بنو اختی آمنون! شما خواهرزادههای من در امان هستید». تاریخ گزارش کرده است که فرزندانامالبنین همگی پاسخ رد دادند: قال له الفتیه: لعنک ا... و لعن امانک اتؤمننا و ابن رسول ا... لا أمان له!
آن جوانان به او گفتند: خدا تو و اماننامهات را لعنت کند! به ما امان میدهی درحالیکه پسر رسول خدا بیامان است؟ کزمان غلام عبدا... بنابی محلبنحزام کلابی نیز جلو آمد و آنان را صدا زد و گفت: این اماننامه را داییتان یعنی عبدا... بنابیمحل فرستاده است. پسرانامالبنین گفتند: اقرأ خالنا السلام و و قل له: أن لا حاجه لنا فی امانکم امان ا... خیر من أمان ابن سمیّه به دایی ما سلام برسان و بگو ما به امان شما نیازی نداریم. اماننامه خدا بهتر از اماننامه پسر سمیه است. (وقعه الطف، لوطبنیحیی ابومخنف کوفی، وفات ۱۵۷ ه. ق، ص ۱۸۹ و ۱۹۰).
در این گفتوگو درباره اماننامه، وفاداری فرزندانامالبنین به برادرشان و امام زمانشان سیدالشهدا (ع) نمودار است؛ فرزندانی که در مکتب تربیتیامالبنین رشد کردهاند، اینگونه باصلابت و قاطعیت، اماننامه را نمیپذیرند و توطئه ابنزیاد را خنثی کرده، دشمنان اهلبیت را لعنت میکنند. هر چهار فرزند باصداقت درکنار برادر بزرگ خویش اباعبدا... الحسین (ع) میمانند و در این راه به شهادت میرسند.
حتی یکی از فرزندانامالبنین همراهی با امامحسین (ع) را رها نکرد و سست و متزلزل نشد. آنان شهادت را پیشروی خود میدیدند، اما اماننامه را نپذیرفتند. آنان سرشار از ایمان به خدا و عقیده به توحید بودند و امان خداوند را برتر از اماننامه عبیدا... بنزیاد و آورنده آن اعلام کردند.
عبدا... بنابی محلبنحزام کلابی، برادرزاده حضرتامالبنین، است؛ چونامالبنین فاطمه دختر حزام کلابی بود و ابیمحل برادرش بهحساب میآمد و عبدا... برادرزادهاش میشد، از اینرو طبق رسم عرب، عبدا... خود را به حساب پدرش، دایی فرزندانامالبنین دانست و آنها را خواهرزاده خواند، درحالیکه درواقع فرزندانامالبنین، خواهرزاده پدرش بودند نه خواهرزادگان عبدا....امالبنین الگویی بزرگ و بینظیر برای زنان در تاریخ اسلام و تشیع است.
او تنها چهار فرزند از امیرمؤمنان امامعلی (ع) داشت و آنان را خیلی دوست میداشت ولی آنان را دوستدار و عاشق اهلبیت (ع) و امامحسین (ع) بار آورد، بهگونهایکه در راه امامت و ولایت گام برداشتند و خون خودشان را در راه خدا دادند.
دلبستگی و محبت این چهار فرزندامالبنین بهویژه حضرت ابوالفضلالعباس (ع) به برادر بزرگشان، اباعبدا... الحسین (ع)، بیپایان بود.