نوروز تنها یک آیین و رسم نیست که از پیشینیان برای ما فارسیزبانها به میراث مانده باشد، نوروز با تمام ویژگیهای منحصربهفردی که دارد، فراتر از اینهاست.
فرصتی است برای یکدلی و یکرنگی. بهانهای شگرف که ما را دور هم جمع میکند تا به ما یادآوری کند که بهار با سرسبزی و نشاط پس از زمستانی سخت و رخوتانگیز از راه میرسد و ما هم میتوانیم به بهانه فرارسیدن بهار با الگو گرفتن از نوروز رسمی دیگر بیندازیم. بهخصوص در دنیای پر از نابرابری امروز که قلدری و خشونت جای مهربانی و گذشت را گرفته است.
در روزگار امروز که دشمنان زبان فارسی از هیچ تلاشی برای لطمهزدن به آن دریغ نمیکنند، نوروز فرصتی است برای اتحاد به منظور محافظت از این قند شیرین. چهارمین نوروز پس از سقوط نظام جمهوری در افغانستان و بازگشت دوباره طالبان به قدرت در حالی از راه میرسد که فارسی در غریبترین دوره خود در این کشور به سر میبرد. طالبان در طول این سالها مردم فارسیزبان افغانستان را از حق برگزاری مراسم ژَندهبرداری محروم کرده است.
این محدودیتها در حالی اتفاق میافتد که مردم همزبانِ همسایه در شهرهایی، چون کابل، مزارشریف و هرات سالیان درازی نوروز را گرامی داشتهاند. هرچند این محدودیتها نتوانسته افغانستانیها را از گرامیداشت نوروز غافل کند، اما زیارت سخی در کابل و مزارشریف حالا در آرزوی گرامیداشت نوروز هستند.
مردم افغانستان برای گرامیداشت نوروز آداب و رسوم خاصی دارند و با تدارک غذاها، شیرینیها و خوراکیهای خاص و انجام بازیهایی ویژه نوروز از این جشن باستانی تجلیل میکنند. نوروز۱۳۹۳ که کابل بودم روز اول فروردین در تقویم افغانستان حمل ثبت شده است. به باغ بالا رفتیم، شهر پر بود از رنگ و شادی. آن روزها کابل پر از رنگ بود، زنان افغان با لباسهایی آراسته و خوشرنگ همراه با اعضای خانوادهشان به شهرگشتی میآمدند، اما اسفند ۱۴۰۳ که کابل بودم کابل را شهری مردانه دیدم، شهری که زنهایش در پشت دیوارهای خانه زندانی شدهاند و در آرزوی روزهای خوش گذشته روزگار میگذرانند، اما بازهم نوروز از راه رسیده با همان شادی و سرزندگی تا به ما بگوید؛ دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور.