اکران پویانمایی «فرمانروای آب» در مناطق بدون سینما سریال جدید وینس گیلیگان در اپل تی وی پلاس + زمان پخش شعار جدید جشنواره امام رضا (ع) مشخص شد: «ایران امام رضا (ع)» آمار فروش نمایش‌های روی صحنه تئاتر در مشهد طی هفته گذشته (۴ مرداد ۱۴۰۴) دلتنگی «هوتن شکیبا» برای امیر سریال تاسیان + عکس آمار فروش سینما‌های خراسان‌رضوی در هفته گذشته (۴ مرداد ۱۴۰۴) کنسرت «رضا فکری» در سالن بزرگ «لیسینسکی زاگرب» آغاز قدرتمند «چهار شگفت‌انگیز» در راه اکران بازگشت عمو‌های فیتیله‌ای بعد از ۱۰ سال به تلویزیون | سریال «دوقلو‌ها در شهر ۵ ستاره» در راه قاب شیشه‌ای آغاز مرحله انتخاب پویش فیلم‌سازی مردمی «وطن به روایت من» رقابت انیمیشن «گل‌های کاغذی» در جشنواره ای ایتالیایی وداع «نازنین بیاتی» با سریال «تاسیان» + عکس «تابستانی که برف آمد» در راه اکران سینما سریال «ده پهلوان» در راه است | عاشقانه دیگر به روایت حسن فتحی پوستر بیست و دومین جشنواره بین‌المللی امام رضا (ع) رونمایی شد انتشار کتاب «شوق ایمان»، خاطرات اولین فرمانده سپاه پاسداران استوری مهسا حجازی، نقش شیرین سریال تاسیان + عکس چرا تینا پاکروان موفقیت سریال «خاتون» را تکرار نکرد؟ گیشه سینمای اجتماعی در تصاحب فیلم «زن و بچه» سعید روستایی
سرخط خبرها

تنگ بلور در میدان مین

  • کد خبر: ۳۲۹۴۹۷
  • ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۲:۲۹
تنگ بلور در میدان مین
دختر داشتن و پدر دختر بودن یک امر غریب و مهیب پدرانه است. یعنی همان‌طور که یک مرد تعریفی از زایمان ندارد، همان مرد وقتی دختر هم نداشته باشد همان‌قدر بی‌تعریف است از پدر بودن.
حامد عسکری
نویسنده حامد عسکری

دختر داشتن و پدر دختر بودن یک امر غریب و مهیب پدرانه است. یعنی همان‌طور که یک مرد تعریفی از زایمان ندارد، همان مرد وقتی دختر هم نداشته باشد همان‌قدر بی‌تعریف است از پدر بودن. دختر داشتن یک‌حسی دارد که تو توی هر سن‌و‌سالی که دخترت می‌بالد از عمق جانت دلت می‌خواهد و آرزو می‌کنی که تو رو‌خدا بزرگ نشو و توی همین سن‌و‌سال بمان ... از یه جایی به بعد تو سنت بالا می‌رود ولی رشد نداری ولی دختر بزرگ می‌شود و بالیدنش را می‌بینی و یکهو چشم وا می‌کنی می‌بینی یک رعنا سرو رسیده بالغ توی خانه‌ات داری که این‌قدر با‌شکوه است و لطیف و نجیب و عزیز که می‌ترسی ببوسی‌اش، بغلش کنی، موهایش را برس بکشی و کیف کنی. تو در خواب بودنش بیشتر به او زل می‌زنی و بوسه‌ای کوچک گوشه لپش می‌کاری و بعد رو به آسمان می‌کنی و از خدا رستگاری و خوشبختی‌اش را می‌خواهی... من هم پدر یک دخترم و هم پدر یک پسر.

هر دوتاشان را دوست دارم و برایشان جانم در می‌رود ولی دختر انگار آویز الماس توی گردنت است و پسر شمشیر جواهرنشان توی دستت. پسر برای جلال و فریاد است و دختر برای خلوت و زمزمه. همان‌طوری که دختر رشد می‌کند هم‌زمان دغدغه‌هایت را هم رشد می‌دهد، از تب کردنش به وقت واکسنش در سه سالگی ترس می‌افتد به جانت تا اینکه وسط هفده‌سالگی‌اش حس ناکافی بودن، حس یأس و غربت و بی‌کسی در جانش رخنه کند و زبان گفتن هم نداشته باشد و بشود غمباد. 

هر سال حوالی میلاد حضرت معصومه (س) این غم به جانم می‌نشیند که او هم دختر بود، او هم برادری که حکم پدر برایش داشت را نداشت و دلتنگی قلبش را فشرد و آن‌قدر دلتنگ شد که بر یال نسیم راهی خراسان شد به قصد دیدار عزیز دلش و نشد و همین شد که همه انار‌های ساوه در قدمش دلخون شدند و قم پیکر سرد و تب‌دار از عطش شوق برادر را در آغوش گرفت.

حوالی روز دختر غم شیرینی به جانم می‌نشیند، دختر داشتن در این روزگار رد کردن تنگی بلورین است زیر بارانی از گلوله در میدان مینی وحشی و گل‌آلود.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->