گردهمایی هزار نفر از سالمندان کشور در حرم امام رضا (ع) (۵ مهر ۱۴۰۴) بازنگری رشته علوم قرآن و حدیث در دوره دکتری ضرورت احیای کارکرد اصلی مساجد در جامعه روایت برادر شهید محمود باقری از شهادت برادرش در جنگ ۱۲ روزه + فیلم پیر پایمردی | درباره کهن‌سال‌ترین رزمنده که در ۱۰۵ سالگی از خراسان راهی جبهه شد انگیزه اعتقادی؛ رمز پیروزی در جبهه شهادت، قله نیکی‌هاست | جایگاه شهید و مجاهد براساس کلام معصومین (ع) اهدای نشان و لباس خادم‌الشهدا به رئیس قوه‌قضائیه اقامه نماز جعفر طیار و قرائت دعای سمات در حرم مطهر امام رضا(ع) برای تعجیل امر فرج موشن گرافی | یاران رضا (ع) | سرلشکر شهید محمد کاظمی واکنش آیت الله سبحانی به دیدگاه‌های مصطفی ملکیان در مورد معارف دینی چه بود؟ ویدئو | درباره شهید حامد عبداللهی که در مقابله با تروریست ها به شهادت رسید نصب دیوارنگاره «ز کوی رضا پر گشودیم» در حرم مطهر امام‌رضا(ع) فعالیت بیش از ۵۱ درصد کانون‌های فرهنگی هنری مساجد در روستا‌ها ۱۹ کاروان حج عمره از خراسان رضوی اعزام می‌شوند مشهد میزبان برگزاری همایش بین‌المللی «اندیشه‌های قرآنی تفسیری شهید آیت‌الله بهشتی» + جزئیات بررسی نسب حضرت عبدالعظیم(ع) و جایگاه ایشان در میان نوادگان امام حسن مجتبی (ع) سخنگوی شورای اسلامی شهر مشهد: زمین‌های اطراف حرم باید برای ایجاد پارکینگ در اختیار آستان قدس رضوی قرار بگیرد شهید جاوید الاثرمشهدی عبد عبیات؛ شیرمردی که انقلاب را با دوربین روایت کرد + عکس و وصیت‌نامه برگزاری شب شعر «پلاک ۸» هم‌زمان با هفته دفاع مقدس، در حرم مطهر امام‌رضا(ع)
سرخط خبرها

خانه امید ما در مسیر حِلّه بود

  • کد خبر: ۳۵۱۴۱۶
  • ۲۲ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۹:۴۱
خانه امید ما در مسیر حِلّه بود
زائر ایرانی در مسیر حِلّه، به چشم عراقی‌ها، یک فرصت مغتنم است. خسته و گرسنه و خواب‌آلود و غبارگرفته، به چشم یک مرد چشم آبی دشداشه‌پوش آمدیم. دستمان را گرفت کشید سمت نیسان سیاهی که داشت.

تاریک روشنای دم غروب بود. آن سال انداخته بودیم از مسیر حِلّه برویم سمت کربلا. حِلّه، طریقِ اهالی عرب است. ایرانی کمتر دارد. زائر ایرانی در مسیر حِلّه، به چشم عراقی‌ها، یک فرصت مغتنم است. خسته و گرسنه و خواب‌آلود و غبارگرفته، به چشم یک مرد چشم آبی دشداشه‌پوش آمدیم. دستمان را گرفت کشید سمت نیسان سیاهی که داشت. مثل ماهیگیر خوش‌اقبالی که شاه‌ماهی دریایش را شکار کرده باشد، چشم‌هاش می‌خندید و صورتش شاداب بود. از یک کوره راه خاکی گذشتیم و رسیدیم به خانه‌ای پشت نیزارها. ما هنوز نمی‌دانستیم اینجا، خانه امید ماست. مثل باقی سفرها، کوله انداختیم و حمام گرفتیم و نشستیم پای سفره خوش‌رنگ‌و‌لعاب خانه حسین. حسین، آتش‌نشان بود. یک نیروی دولتی عراقی که این چند روز مانده به اربعین را مرخصی گرفته بود آمده بود کنار جاده به نیت میزبانی از زوار ایرانی. میان گپ‌و‌گفت‌های دست‌و‌پاشکسته بعد از شام، فهمید بچه‌ای نداریم. آهی کشید و غم نشست توی چشم‌هایش. گفت: فردا همه چیز درست می‌شود. صبح روز بعد، دستمان را گرفت برد سمت مزار شریفه خاتون. دختر امام حسن (ع). می‌گفت توی کاروان اسرا بوده که از شتر بی‌جهاز زمین می‌افتد و شهید می‌شود. سن و سالی نداشته، اما امروز ملجأ درماندگان طویریج شده است. همین که از تفتیش‌ها می‌گذشتی، می‌رسیدی به صحن عریض و طویلی که بیشتر شبیه به یک نمایشگاه محیطی بی‌نظیر بود. دور تا دور دیواره‌های صحن، پر بود از بنر‌هایی که با عکس کودکان پوشانده شده بود. عکس‌هایی که زیرش نوشته بود این کودک به لطف و نظر شریفه خاتون شفا گرفته یا به‌دنیا آمده است. حسین می‌رفت و ما مثل توریست‌های هیجان‌زده، مات بنر‌ها شده بودیم. چشمش که به گنبد حرم کوچک شریفه خاتون افتاد، اشک‌هایش چکه‌چکه پایین ریخت. رقیق بود و پرشور. گفت: بروید، بخواهید، برگردید؛ و ما گیج ومبهوت، رفتیم، خواستیم، برگشتیم و با حسین خداحافظی کردیم. این، آخرین ملاقات ما با حسین بود چرا که اربعین سال بعد، دخترمان یک‌ماهه بود و نمی‌توانستیم راهی شویم، اما عکس‌هایش را برای حسین فرستادیم. عکس‌هایی که قول داد یکی را خودش چاپ کند و بچسباند دیوار صحن و سرای شریفه خاتون. حالا شش سال از آن اربعین می‌گذرد و من با خودم فکر می‌کنم حالا عکس دخترک زیر آفتاب سوزان طویریج، کورسوی امید چند زائر مات و مبهوت ایرانی است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->