به گزارش شهرآرانیوز؛ غلامرضا بروسان و الهام اسلامی، از چهرههای درخشان و زودخاموششده دنیای شعر معاصر ایران هستند؛ زوجی که زندگی، عشق، رویاها و اشعارشان همصدا پیش رفت و مرگ ناگهانیشان در آذر ۱۳۹۰ تراژدی کمنظیری در جهان ادبیات معاصر رقم زد.
بروسان در سال ۱۳۵۲ در مشهد و در خانوادهای ایثارگر به دنیا آمد؛ فقدان پدر شهیدش سایهای عاطفی بر شعرهای او انداخت؛ همان سایهای که بعدها در سطرهای تلخ و روشن اشعارش هویدا شد.
الهام اسلامی نیز متولد ۱۳۶۲، دخترِ مازندران سبزپوش بود و همیشه ریشهای روستایی و طبیعتگونه در تصاویر و شفافیت شعرهایش جریان داشت. آشنایی آنها در یکی از محافل شعر تهران رقم خورد؛ پیوندی که منجر به گره خوردن دو اقلیم و زبان شعر متفاوت شد.
بروسان، شاعری تصویرگرا، زبانی و خلاق بود. اشعارش با ترکیبی از استعارههای تکاندهنده و جهانبینی آرام، اما عمیق همراه بود. از مشهورترین شعرهای او میتوان به قطعه کوتاه و محبوب «به خانه برمیگردیم» اشاره کرد: «به خانه برمیگردیم / اگر باد اجازه بدهد»
بروسان نسخههای اولیه بسیاری از شعرهایش را نه در دفترهای مرسوم، بلکه روی کاغذهای کوچک، کاغذ سیگار یا حتی پشت رسیدهای خرید مینوشت؛ عادت او این بود که جمله یا تصویری ناگهانی را فوراً ثبت کند.
او در مجموعههایی نظیر "احتمال پرنده را گیج میکند" و "یک بسته سیگار در تبعید" توانست صدایی منحصربهفرد در شعر دهه هشتاد متولد کند.
الهام اسلامی گرچه فرصت انتشار آثار فراوانی نیافت، اما شعرهایش که با لحنی روشن، صمیمی و زنانه سروده میشد، بسیار مورد توجه قرار میگرفت. از مشهورترین سطرهای او که میان شاعران و شیفتگان شعر دستبهدست میشود، میتوان به قطعه «دنیا چشم از ما برنمیدارد / حتی وقتی خوابیم» اشاره کرد.
این سطر از مجموعه "دنیا چشم از ما برنمیدارد" به نوعی امضای این شاعر در ذهن مخاطبانش شده است. اشعار اسلامی، جسارت زبانی او را آشکار میکرد؛ زبانی که بین سادگی و ظرافتهای عاطفه تعادل ظریفی برقرار میکرد.
الهام اسلامی چند شعر نیمهتمام نیز درباره مادر شدن نوشت که هرگز منتشر نشد؛ شعرهایی که بعدها در یادداشتهای خصوصیاش یافتند و نشان از تغییری جدی در جهانبینی و تصویرسازیهای او داشت.
حادثهای تلخ در آذر ماه ۱۳۹۰ در جاده قوچان-شیروان، هنگامی که خانواده بروسان و اسلامی پس از دیدار خویشاوندان از شمال به مشهد بازمیگشتند، نفس پدر، مادر و دختر این خانواده ۴ نفره را گرفت و نور زندگیشان را خاموش کرد. از این حادثه، تنها پسر خانواده، مجتبی، زنده ماند. این اتفاق چنان موجی از اندوه و بهت بر شانه جامعه ادبی ایران نشاند که هنوز هم پس از گذشت ۱۴ سال، بسیاری آن را یکی از غمبارترین فقدانهای جمع شاعرانه معاصر میدانند.

مرگ این دو، هرچند ناگهانی و تلخ بود، اما موجب شد شعرشان با توجهی دوباره و عمیقتر خوانده شود. امروز نام بروسان و اسلامی نه فقط بهعنوان ۲ شاعر، بلکه بهعنوان دو صدا، دو زندگی شاعرانه و دو جهان موازی در ذهن ایرانیان ماندگار شده است؛ جهانهایی که مرگ هم نتوانست صدایشان را خاموش کند.