یکی از انحرافات مهم اعتقادی در تاریخ بشر، «ساختن خدا» بهجای «شناختن خدا» است. تصورات نادرست درباره خداوند متعال، باعث شده است که انسان برای تأمین نیازهای خود بهسمت ساختن خدا برود. این انحراف در طول تاریخ بشر وجود داشته است. در گذشته، درقالب سنگ و چوب و ماه و ستاره و طلا و در دوران معاصر، بهصورت پیچیدهتری رخ نشان میدهد.
علت اصلی خداسازی، تصورات نادرست درباره خداشناسی است. تمام زندگی انسان، برپایه محاسبه سود و زیان خود است. او بهدنبال تأمین نیازهای خود و رسیدن به خواستههایش است. وقتی حکمت خداوند را در برآورده کردن خواستههایش نشناسد، سراغ ساختن خدای دیگری میرود تا به خواستههایش برسد؛ غافل از اینکه هیچ معبودی، غیر از خداوند متعال، قادر به پاسخگویی و تأمین نیازهای انسان نیست.
از دیدگاه قرآن کریم، تنها کسی میتواند معبود ما باشد که خالق ماست. تنها کسی میتواند نیازهای انسان را تأمین کند که او را آفریده باشد. وقتی خدایان ساختگی ما را نیافریدهاند، چگونه میتوانند به خواستههای ما پاسخ دهند؟ مگر آنها خالق ما هستند که معبود ما هم باشند؟
جریان بنیاسرائیل و گوسالهپرستی آنان، بهترین نمونه برای این سخن است. وقتی سامری گوساله طلا را ساخت، با یک دروغ بزرگ، مردم بنیاسرائیل را فریب داد. او گفت: «هذَا إِلهُکُمْ وَ إِلهُ مُوسَى: این گوساله، خدای شما و خدای موسی است.» (طه، ۸۸). سپس مردم را به عبادت شبانهروزی آن خدای ساختگی، دعوت کرد. خداوند، آنها را اینگونه سرزنش میکند: «آیا نمیبینند که این خدای ساختگی، هیچ پاسخی به نیازهای آنان نمیدهد و هیچ سود و زیانی برای آنها ندارد؟» (طه، ۸۹).
براساس آیات قرآنکریم، خدای ساختنی، منحصر به سنگ و چوب نیست. قرآن کریم در یک تعبیر کلی، پرستش هر خدای ساختنی را سرزنش میکند و میفرماید: «أَ تَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ: آیا چیزی را میپرستید که خودتان، آن را میسازید؟») (صافات، ۹۵)
این تراشیدن و ساختن، صرفا مخصوص سنگ و چوب نیست؛ این سرزنش فقط درباره بت سنگی نیست، بلکه هر خدایی که محصول ذهن، میل، ترس یا منفعت ما باشد، مشمول همین سرزنش است. گاهی انسان در کارگاه ذهن خود، خدایی میتراشد که فقط در مواقع لزوم به کمکش بیاید و در باقی زمانها، کاری به کار او نداشته باشد.
گاهی انسان، خدایی را در درون خودش میسازد و به یک بتپرستی درونی، دچار میشود. قرآن میفرماید: «أَ رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ: آیا دیدهای کسانی را که هوای نفس خود را خدا قرار دادهاند؟» (فرقان، ۴۳)
گاهی خدای ما شخص، جریان، رسانه یا صدایی است که حرفش برای ما از حق، مهمتر است. امامصادق (ع) میفرمایند: «کسی که از دیگری در گناهان پیروی کند، درحقیقت او را پرستش کرده است.» (الفصولالمهمه، ج یک، ص ۵۲۵) خدای چنین فردی، حرف دیگران است که زمام زندگیاش را به آنها سپرده است.
در روایت عمیقتری، امامصادق (ع) میفرمایند: «مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ» (الإعتقادات، ج یک، ص۱۰۹) حتی یک رسانه میتواند خدای ما باشد. هرچه او میگوید، گوش میدهیم و اطاعت میکنیم. حتی یک نظریه علمی یا فناوری، با این توهم که میتواند تمام نیازهای ما را پاسخ دهد، میتواند خدای دستساز ما باشد. (تفسیر نمونه، ج۱، ص۱۲۳). گاهی قانونهای طبیعت، کائنات، جذب و کارما و مانند آن، خدای ساختگی هستند.
اینجاست که خدای ساختنی، بسیار پنهان و خطرناک میشود.
قرآن کریم در بیانی زیبا، خدایان توهمی را چنین به چالش میکشد: «شما خداهایی را میپرستید که بافته ذهن شماست. شما آنها را ساختهاید تا سودی برایتان داشته باشند، اما نمیتوانند هیچ سودی به شما برسانند. شما دنبال ثروت و قدرت و علم و آرامش هستید، اما آنها هیچکدام را نمیتوانند تأمین کنند. اینها را از خدا بخواهید و دربرابر نعمتهای او شاکر باشید که درنهایت بهسمت او بازمیگردید.» (عنکبوت، ۱۷)
خلاصه اینکه خداوند، واقعیتی است که باید او را «یافت»، نه موجودی که باید او را «بافت». اگر بهجای «خداشناسی»، به «خداسازی» مشغول شویم، درواقع در حال پرستش توهمهای ذهنی خودمان هستیم. برای رسیدن به رزق، آرامش و استجابت، باید از خدایان ساختنی عبور کرد و بهسوی او بازگشت.