۸ هزار ساعت پرواز با جنگنده، «پورعلی» را از مفاخر مشهد کرد نشان مشهدالرضا(ع) می‌تواند به نمادی بین‌المللی برای شیعیان تبدیل شود هر حرکتی در شهر امام رضا(ع) انجام شود نشانی از امام رضاست خدمت من، خدمت به امام رضا(ع) است صابری فر: رویداد نشان مشهد الرضا(ع) می‌تواند به الگویی ملی تبدیل شود مادرشاهیان: کسب دیپلم افتخار مشهد الرضا(ع) مسئولیتی بزرگ برای خدمت بیشتر به زائران بر دوشم نهاد نشان مشهد الرضا(ع)؛ هویت‌بخش خدمت رسانی در شهر مشهد است مهم‌ترین هدف رویداد نشان مشهدالرضا(ع)، الگویابی و الگوسازی است عودت ۱۶۰ میلیارد ریال به شاکیان بابت گران‌فروشی در مشهد از ابتدای سال جاری تاکنون (۱۱ دی ۱۴۰۳) وقتی رفاقت، پیکان نارنجی را به فردوسی رساند جریمه بیش از ۱۷ هزار خودرو فاقد معاینه فنی در مشهد تاکنون (۱۱ دی ۱۴۰۳) ناگفته‌هایی از مزرعه قدیمی «حلوائی» که امروزه بخشی از شهر مشهد است | روستای قنات‌های خشک شده رویداد نشان مشهدالرضا (ع)، نیازمند خلاقیت بیشتر است فرازوفرود‌های ساخت‌وساز، در صدر مشکلات مردمی منطقه ۳ مشهد لزوم اجرای کامل قانون عوارض آلایندگی برای حفظ محیط زیست شهری مشهد ۱۱۰ پیوند کلیه از ابتدای سال ۱۴۰۳ در مشهد انجام شده است مشهد، ایستاده در غبار | ثبت یک روز آلوده دیگر (۱۱ دی ۱۴۰۳) نشان مشهدالرضا (ع) حرکتی جهت الگوسازی برای نسل جدید نشان «مشهد الرضا(ع)»؛ معرف جایگاه مشهد بعنوان پایتخت معنوی ایران دکتر علم‌الهدی در مراسم نشان مشهدالرضا(ع): تربیت سیاسی در جمهوری اسلامی از گهواره شروع می‌شود| شهید رئیسی خود را گزینه بدیل قدرت نمی دانست + فیلم اهدای نشان ویژه مشهدالرضا(ع) به رئیس جمهور شهید | دکتر علم الهدی دیپلم افتخار گرفت + فیلم
سرخط خبرها
درباره پوشش پرکاربرد آقایان در مشهد قدیم

مندیل؛ دستار مردان خراسانی

  • کد خبر: ۴۷۵۲۴
  • ۳۰ مهر ۱۳۹۹ - ۱۱:۴۵
  • ۱
مندیل؛ دستار مردان خراسانی
محمود ناظران‌پور - تاریخ‌پژوه
سربرهنه بودن، از اساس در فرهنگ ما ناپسند بوده است و مرد‌ها هم مثل خانم‌ها، خوش نداشته‌اند که سربرهنه بیرون بروند و حتی در خانه هم، شب کلاه داشته‌اند که مثل عرقچین بوده است. در قدیم رسم بود که همه مردها، «مندیل» می‌بستند. مندیل به دستار مردان گفته می‌شد و در شهر آن را «شال» می‌نامیدند. نوع بستن مندیل هم نزد شهری‌ها و روستایی‌ها یکی بود. درواقع این دستار، ویژه همه مرد‌ها بود و روستایی و شهری نداشت، حتی بسیاری از نوجوان‌ها و بچه‌ها هم مندیل داشتند. مرد‌ها از دستار سرشان، در مواقع مختلف، استفاده‌های گوناگون می‌کردند؛ اگر گردوخاک بود، بخشی از آن را باز می‌کردند و دور دهان و بینی‌شان می‌بستند. اگر هوا سرد بود، بخشی از مندیل را روی گردنشان می‌پیچیدند یا اگر دست‌نماز می‌گرفتند، با دنباله مندیل دست و صورتشان را خشک می‌کردند.

رسم بود که کلاهی روی سر می‌گذاشتند و مندیل را دور آن می‌پیچیدند. دنباله مندیل را هم از جلو یا از عقب سر آویزان می‌کردند. کلاه هم فلسفه داشت. کلاه‌های قرص و محکمی بود که عموما از آن استفاده می‌کردند. این کلاه‌ها و مندیل دور آن، حکم ضربه‌گیر را هم داشت. واقعیت آن است که در قدیم دعوا زیاد رخ می‌داد و مردم با چوب و چماق به جان هم می‌افتادند. بودن آن کلاه روی سر کمک می‌کرد تا سر از ضربه چوب نشکند. آدم‌های جاافتاده و مسن هم که معمولا درگیر دعوا نمی‌شدند، به‌جای کلاه، عرقچین روی سرشان می‌گذاشتند.
کلاه‌شاپو هم البته بود که داش‌مشدی‌ها و افراد صاحب‌منصب، آن را بر سر می‌گذاشتند و گاه سرخوشی آن را کج می‌کردند. این کج گذاشتن کلاه، عمومیت داشت و ناصرالدین‌شاه را «شاه کج‌کلا» می‌خوانده‌اند:
شاه کج‌کلا
رِفته کلبِلا
نون شده گیرون
پَن من یَک قرون.

اساسا مردم به‌ویژه مردم زورمند، وقتی خوشحال و سردماغ بودند، کلاهشان را کج می‌گذاشتند. در عکس‌های جلال آل‌احمد هست که کلاهش را کج گذاشته است. اصطلاحی بود در بین مردم که مرحوم مادرم، فراوان استفاده می‌کرد. به کسی که خوشحال بود، می‌گفت: «دنیا مثل عرقچین است به نصف سرش.»
این حالت از کج گذاشتن کلاه ظاهرا، مختص ما هم نیست. انگار همه‌جای دنیا همین‌طور است. در فیلم‌های هالیوود هم می‌بینید که «همفری بوگارت» وقتی سر کیف است، کلاه شاپویش را کج می‌گذارد. به این حالت در ادبیات قدیم ما هم اشاره شده است. حافظ بیتی دارد که به همین موضوع اشاره می‌کند:
نه هرکه طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاه‌داری و آیین سروری داند

این حالت در اثر خوشی و سردماغی است. این اصطلاح بین مشهدی‌های قدیم رایج بود که به اشخاص سرخوش کنایه می‌زدند که: «چیه؟ باز کلاه کج گذاشتی؟»
در این میان کسانی هم که به حج مشرف می‌شدند، از حجاز برای خودشان مندیل زردرنگ مخصوصی می‌آوردند که مندیل «حاجی‌گی» گفته می‌شد. کسانی هم که در ماه ذیحجه زاده شده بودند، پیشوند اسمشان را «حجی» می‌گذاشتند، نه «حاجی».
مندیل بستن آن‌قدر عمومیت داشت که در افواه، شعری هم برای آن ساخته بودند؛ شعری که بیشتر برای بچه‌ها خوانده می‌شد تا سرگرم شوند. شعر این بود:
دَسِ دَس، آشِ عدس
گربه مِندیلشِ مِبَست
پیش قاضی وَرمِجَست
قاضی جان عرضی دِرُم
دل پردردی دِرُم
شوهرُم قهر کرده
پشتش از من کرده...

با این حال، برخی مرد‌ها هم به‌جای مندیل، کلاه‌پوستی روی سر می‌گذاشتند که آن وقت‌ها به کلاه «قره‌گل» معروف بود. قره‌گل اسم نژادی از گوسفند است که پشم فرفری سیاه دارد. کلاه پوستی را معمولا از پوست «بره شکمی» می‌ساختند. پیش می‌آمد که میشی قبل از به‌دنیا آوردن بره‌اش، به کارد بیاید و سر بریده شود. به آن بره‌ها، بره شکمی یا «تودلی» می‌گفتند. کلاه پوستی را معمولا از پوست بره قره‌گل شکمی درست می‌کردند. به تجربه می‌دانستند که فر قره‌گل شکمی باز نمی‌شود؛ برای همین هم کلاه پوستی را از پوست این بره‌ها درست می‌کردند که در نوع خودش، سرپوش گرانی هم بود.
در زمان رضاشاه، شال‌ها و مندیل‌ها جایشان را به کلاه پهلوی دادند. استفاده از کلاه پهلوی چندان دستوری نبود، اما مردم استقبال کردند و البته برخی مردم هم نه. پدر من هیچ‌گاه کلاه پهلوی بر سر نگذاشت.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
مهدی سهراب
Iran (Islamic Republic of)
۱۹:۳۹ - ۱۴۰۱/۰۹/۲۴
0
0
ممنون.استفاده کردم.عالی بود. روان پدر شما شاد
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->