غلامرضا آذری خاکستر | شهرآرانیوز؛ مسجد پیرزن در حافظه جمعی قدیمیهای شهر مشهد با داستان و روایتهایی همراه بوده است. این شفاهیات بهمرور کمرنگ و فقط در برخی آثار مکتوب نیم قرن اخیر ردی از آنها باقی مانده است. هر چند منشأ روایتهای شفاهی به طور دقیق مشخص نیست، گذر زمان و دگرگونی در بافت مهمترین عامل فراموشی آنها محسوب میشوند.
مرحوم محمد احتشام کاویانیان در اثر مشهورش، «شمسالشموس» یا «انیسالنفوس»، با اشاره به مسجد پیرزن نوشته است: قبلتر در وسط مسجد گوهرشاد فضای مربعی سکومانندی بود که دور خود درگاههایی با میله و سرانداز مربع سنگی طویل داشت. با حصیر مفروش، و به مسجد پیرزن مشهور بود تا اینکه متولی مسجد گوهرشاد تصمیم گرفت در محل مسجد پیرزن حوض آبی بسازد. همین که شروع به خاکبرداری شد، عدهای بر اساس قصههای افواهی جار و جنجال راه انداختند و مخالف ساختمان حوض بودند. ضمن خاکبرداری، آثار حوض قدیمی از زیر خاک نمایان شد. مشخص شد بر اثر زلزله حوض شکسته و آثار آن زیر خاک باقی مانده است.
اما نویسنده «مسجد و موقوفات گوهرشاد» ضمن پرداختن به روایت تاریخی مسجد پیرزن زمینههای تاریخی آن را چنین بیان کرده است: گوهرشاد هنگام خرید زمین برای احداث مسجد به زمین پیرزنی در آن محدوده بر میخورد که زال راضی به فروش آن نمیشود. وی به جای اصرار و اجبار، قطعه زمین را در میانه مسجد باقی میگذارد که بعدها به مسجد پیرزن یا بیوهزن شهرت مییابد. در این میان، روایت دیگری هم وجود دارد و حکایت از آن دارد که در سال ۱۰۸۴ قمری زلزلهای شدید در مشهد باعث خسارت و خرابی به مسجد گوهرشاد میشود. زالبیک اقدام به تعمیر اساسی این بنا میکند و در کتیبهای این واقعه را ثبت کرده است. وی پس از تعمیر و مرمت مسجد در وسط صحن ستونهای سنگی ساخته و به نام خود، زال بیک یا پیرزال، نامید. بعدها به مرور زمان، نام «زال» به «زن» تبدیل شد.
در مجموع نمیتوان به اصل موضوع نگاه تردیدآمیزی داشت، زیرا روایات افواهی (خبری که صدق و کذب آن معلوم نیست) در لحظه به وجود نیامدهاند. این دسته از شفاهیات سالهای متمادی توسط نسلهای مختلف حفظ شدهاند، ولی آنچه حائز اهمیت است در جریان تاریخ با از بین رفتن اصل بنا شاهد فراموشی اینگونه روایتها هستیم.
مسجد پیرزن تا اوایل دهه ۱۳۲۰ خورشیدی همچنان وجود داشت. در سالهای بعد، ستونهای سنگی برچیده و نام مسجد پیرزن هم به مرور فراموش میشود. مهندس رضا دیشیدی، از معماران هنرهای اسلامی، درباره مسجد پیرزن معتقد است: آنجا مسجد نبوده و حوض آب بوده است. پیرزن ضعیفترین موجود بشری است. کسی به او نگاه نمیکند و پناهی ندارد. این داستان پیرزن در ایوان مداین، شنبغازان و مسجد شاه اصفهان نیز به شکلی وجود دارد. این داستان میخواهد به من معمار یادآوری کند وقتی میخواهم ساختمان بسازم حق ندارم در راستای ساخت چنین بناهای باعظمت، ظلم کنم، حتی به ضعیفترین موجود بشری که پیرزن باشد. این جزو اخلاق معماری است. اینجا همان داستان تکرار میشود.