مشکل بزرگ در مورد اتباع افغانستانی این است که موارد مختلفی مانع بهرهمندی از امکانات و حقوق است. از رفتار سلیقهای یک کارمند، تا یک بند در قانون اساسی.
دو سال پیش بود. به من پیامک آمد: «همراه اول تولد شما را تبریک میگوید» ولی آن روز، روز تولد من نبود. در واقع روز تولد یکی از دوستان ایرانی بود که سیمکارت تلفن همراه من به نام اوست. از جهتی البته بد نشد. تولد آن دوست را تبریک گفتم و او حیران ماند که من چطور به خاطرم مانده است.
درست زمانی بود که بناگاه سیمکارتهای تلفن ما مسدود شد. بعد از پیگیریها و دویدنهای بسیار از این دفتر خدماتی به آن دفتر و از شعبه به ریاست و از ریاست به شعبه. در نهایت دیدیم که سیستم، سیمکارتهای اتباع را ثبت نمیکند. نگفتند که قانون این است. فقط گفتند که سیستم قبول نمیکند و درست هم میگفتند، یا لااقل دلیلی نداشت که راست نگویند.
و البته این مشکل یکی دو نفر نیست. گویا قانون همین است که اتباع خارجی نتوانند سیمکارت به اسم خودشان بگیرند. البته اقوامی از ما که از هلند آمده بودند، یعنی از افغانستانیهای مقیم هلند بودند و پاسپورت خارجی داشتند به راحتی گرفتند. گویا در میان اتباع خارجی نیز «اتباع» تا «اتباع» داریم.
شاید هم قانون چنین نباشد. ولی سیستمها عمل نمیکند. گویا قانون را باز گذاشتهاند، ولی سیستم را بستهاند. در بعضی امور دیگر برای ما مهاجرین هم همینطور است. گاهی منع قانونی برای امری نداریم، ولی سیستمها عمل نمیکند. بگذریم از مواردی که منع قانونی نداریم ولی مقررات جاری ممنوعیت ایجاد میکند و مواردی هم که البته منع قانونی صریح هست در بسیاری از امور.
مشکل بزرگ در مورد ما اتباع افغانستان این است که مسائل مختلفی میتواند مانع بهرهمندی ما از این امکانات و حقوق باشد. ممکن است قضیه از رفتار سلیقهای یک کارمند، تا یک بند در قانون اساسی در نوسان باشد و متأسفانه مرجعی نیست که این قضیه را به خوبی روشن کند.
چند روز قبل نفیسه حسینی از اتباع افغانستان یادداشت تأثربرانگیزی در این مورد نوشت که در فضای مجازی بسیار انعکاس پیدا کرد. روایتی بود از یک دانشآموز مهاجر که به خاطر مسدودشدن سیمکارت تلفن نتوانسته است درسهایش را پیگیری کند. بعداً پیام جناب آذری جهرمی وزیر محترم ارتباطات را دیدیم که گفته بود واگذاری سیمکارت تلفن به اتباع افغانستان منعی ندارد. ولی باز هم گویا سیستمها بسته است.
ولی به راستی در این روزگاری که تلفن همراه از ضروریات زندگی هر انسانی شده است، چرا اتباع افغانستان که اقامت قانونی در ایران هم دارند، نتوانند یک سیمکارت تلفن به نام خود داشته باشند؟
الان خط تلفن یعنی وسیله خبرگیری از شخص، وسیله اطلاعیافتن از بسیار چیزها، وسیله استفاده از بسیاری از خدمات. امروزه وقتی یک بسته پستی را ارسال میکنیم مراحل ارسال بسته پستی به ما پیامک میشود. وقتی یک کار اداری داریم، مراحل انجام کار ما پیامک میشود. قبضهای آب و برق و گاز و تلفن پیامک میشود. وقتی شخصی را از یک سیمکارت تلفن محروم میکنیم، تنها از مکالمه محروم نکردهایم، از بسیاری چیزها محروم کردهایم که گاهی از ضروریات زندگی اوست.
شخص در این موارد چه میکند؟ همان کاری که من کردم. ناچار یک سیمکارت به اسم یک ایرانی میخرد، یک دوست، یک همسایه، یک همکار و البته در این صورت هم برای آن ایرانی کار اضافی درست میشود و هم در مواقع سوختن یا گمشدن سیمکارت یا هر امر دیگر، لازم است که آن شخص ایرانی هم درگیر ماجرا باشد و البته وقتی سیمکارتهای افراد به اسم خودشان نیست، از نظر امنیتی هم همه چیز مبهم است. خط به اسم یک نفر است و یکی دیگر از آن استفاده میکند. خود این قضیه عوارض و توابعی دارد.
به راستی وقت آن نرسیده است که مسئولان محترم، در این روزگاری که چنین همدلیهای عظیمی میان دو ملت خودنمایی میکند، چنان که در واقعۀ دانشگاه کابل دیدیم. در این روزگاری که پرچم افغانستان با نورافشانی زیبایی بر روی برج میدان آزادی نقش میبندد و در سطح شهرهای بزرگ ایران تابلوهای «جان پدر کجاستی» نوشته میشود، جامعه مهاجر افغانستان را بیشتر دریابند؟
اینها البته بسیار هم نیک و ارزشمند است و جای سپاس دارد، میشود این را گفت که کسانی از همان ملت، در همین شهرها هستند که برای دریافت یک سیمکارت تلفن همراه مشکل دارند. میشود اینها را نیز دریافت و من تصور میکنم که کار سختی نیست.
این یادداشت در خبرگزاری تسنیم منتشر شده است.