غلامرضا آذری خاکستر |شهرآرانیوز؛ نواهای محلی که توسط بخشیها و هنرمندان شمال خراسان حفظ و صیانت شده، دربردارنده مقامها و نغمههایی است که بر مبنای شور و عرفان پایهگذاری شده است. این موسیقی از گذشته تا کنون برخاسته از سبک زندگی و باورهای فرهنگی مردم آن خطه و به طور سنتی صیانت و منتقل شده است. یکی از ویژگیهای کلام در نواهای شمال خراسان، بیان داستانهای مختلف و نگاه پندآمیز وقایع زندگی مردم و بهویژه مقاوت زنان در شرایط سخت است که در این منطقه جغرافیایی با آن روبهرو بودهاند. نواهای ماندگار در شمال خراسان در کنار برداشت هنری در مسائل اجتماعی نیز تأثیرگذار هستند. آهنگ نیز همچون شعر توصیفی گاهی چنان سوز به پا میکند که مخاطب را حیران و گاهی حس و حال وطنپرستیاش را هویدا میکند؛ بنابراین راز ماندگاری این نواها را باید در مردمی بودن آنها دانست. تاکنون درباره تاریخ پیدایش این نواها در شمال خراسان برخی پژوهشگران همچون استاد کلیما... توحدی پیشگام شدهاند. توحدی پژوهش «هزار و یک شب» را که دربرگیرنده فلسفه شعر و موسیقی کرمانج خراسان است تألیف و به صورت مفصل کار کرده است.
فلسفه وجودی هر آهنگ با تاریخ و وقایع آن نیز در هم آمیخته است. به قولی، در خراسان و برخی نواحی ایران پس از هجوم بیگانگان و کشتار و انباشت اجساد زنان سرودی به نام «انارکی» میخواندند. زنان دور اجساد جمع میشدند و نار میزدند و گریه میکردند. یا در «ا... مزار» دختری بعد از مشاهده اجساد کشتهشدگان بسیار و پیدا نکردن یارش در جستوجوی مزار او «ا... مزار» خوانده است.
دکتر یوسف متولی حقیقی طی مقالاتی به فلسفه آهنگهای شمال خراسان پرداخته است. از میان آهنگهای باقیمانده میتوان به «خجهلوره»، «پریجان»، «لییاره»، «ا... مزار»، «مرجان، دختر کرد»، «فاطمهجان»، «ننهخانم»، «کرماصلخان»، «زهره» و «طاهر و سکینه» اشاره کرد. نواها و اشعار ماندگار طی سالهای متمادی در شمال خراسان را میتوان در ۲ محور مورد تحلیل کرد: نخست نواهایی که محتوای رزمی و ملی دارند که با سوزوگداز همراهاند. دوم آنها دربردارنده عشقهای نافرجام و یکطرفه و حتی همراه با ظلم بودهاند. به طور کلی آهنگهای «ا... مزار» و «لییاره» در ردیف نواهای سوزناک هستند که روایت آنها تا اندازهای با هم سنخیت دارد.
«لی یاره» داستان دلدادگی بهمن و گلنار است. دراواسط دوره قاجار طی تهاجمی به کردهای مناطق شمال خراسان تعدادی از زنان و کودکان به اسارت میروند. گلنار نیز در این شبیخون اسیر میشود. پس از آن، بهمن در جستوجوی گلنار دیوانهوار آواره کوه و بیابان شد و سرنوشت گلنار در آن سوی مرزها در بازارهای بردهفروشی رقم خورد. پس از این رویداد، روایتی از این واقعه تلخ در بین بخشیها و نوازندگان ایجاد شده که در آهنگی عاشقانه با عنوان «لییاره» تجلی پیدا کرده است، نواهایی که حکایت از ظلم و از طرفی ایستادگی زنان و مقاومت در برابر تجاوز بیگانگان به این خطه جغرافیایی دارد.