از اتفاقات مهم فرهنگی که با پیروزی انقلاب اسلامی افتاد، شکل گیری فضای باز در عرصه نشر بود. به ویژه در سالهای نخستین انقلاب، بسیاری از آثاری که در واپسین سالهای دوران پهلوی دوم کتابهای ممنوعه به شمار میآمدند، چاپ شدند (در دوره محمدرضا شاه، سانسور و نظارت سخت گیرانه در عرصه نشر همواره یکسان نبوده است و در مقاطعی مانند سالهای پیش از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ نویسندگان راحتتر نوشتههای خود را عرضه میکردند). کتابهای ممنوعه ادبی و سیاسی و تاریخی و... مجوز انتشار نمیگرفتند یا بعد از چاپ توقیف و یا به شکل سامیزدات (مخفیانه و زیرزمینی و معمولا با کیفیت چاپ پایین) عرضه میشدند. در این نوشته، مروری گذرا میکنیم بر نمونههایی از کتابهای ممنوعه یا حساسیت برانگیز حوزه ادبیات داستانی.
ماکسیم گورکی، نویسنده مشهور واقع گرای اجتماعی، از نویسندگانی بود که در ایران حساسیت خاصی روی او و آثارش وجود داشت. او نویسنده توانمندی بود که از کارگران و طبقات محروم اجتماع مینوشت، اما داستان هایش ایدئولوژیای مارکسیستی حکومت شوروی را تبلیغ میکرد که دستگاه حاکمه نگران فراگیری آن بود. «مادر»، «چلکاش» و «در جست وجوی نان» از کتابهای او هستند که دستگاه سانسور پهلوی آنها را زیانمند تشخیص داده بود. دستگاه سانسور همین برخورد را با برخی دیگر از چپ گرایان و نویسندگان مکتب واقع گرایی اجتماعی داشت.
آثار بزرگ علوی، نویسنده تأثیرگذار ایرانی، نمونهای از داستان نویسی سیاسی وطنی است که روی خوش چندانی از دستگاه پهلوی ندید. پایه گذار ادبیات زندان و ادبیات مهاجرت، از سال ۴۲ دیگر نمیتوانست اثری در ایران منتشر کند. در داستانهای او مبارزانی به تصویر کشیده شده اند که گاه آزادی و زمانی جانشان فدای باورهایشان میشود. رمانهای «چشم هایش» و «سالاری ها» و مجموعه داستانهای «میرزا» و «نامه ها» از آثار او هستند.
احمد محمود، رمان نویس توانمند جنوبی، دیگر نویسنده شناخته شدهای است که مزه سانسور را چشیده است. رمان مشهورش «همسایه ها» که ماجرای بلوغ جسمی و فکری نوجوانی به نام خالد را در بستر مسائلی، چون ملی شدن صنعت نفت ایران روایت میکند، مصداق شاخص این اتفاق است. این رمان پیش از انقلاب منتشر و با مقدمهای همراه میشود که وانمود میکند نمایش فقر و نکبت و مشکلات آدمهای آن، پیشرفتهای کشور را در سالهای پس از کودتا [یا به قول سلطنت خواهان قیام ملی ۲۸ مرداد]بهتر نمایان میسازد! با این همه، ممیزان به محتوای انتقادی سیاسی اثر پی میبرند و در ادامه چاپ آن ممنوع میشود. پس از انقلاب، افزون بر انتشار رسمی این رمان، سرگذشت خالد در کتابهایی دیگر نیز پی گرفته میشود.
این مطلب را میتوان با نمونههای دیگری نیز پی گرفت، اما در مجال اندکی که داریم، فقط اشارهای خواهیم کرد به یک اثر داستانی دیگر. رمان «سقوط ۷۹» داستانی خیالی به قلم پل امیل اردمن آمریکایی است که از قِبل شرح ماجراهای دکتر هیچکاک، بانکدار آمریکایی که به استخدام حکومت عربستان سعودی درآمده بود، سقوط محمدرضاشاه پهلوی را پیش بینی میکند. بدیهی است که چنین موضوعی خوشایند حکومت پهلوی نباشد. کتاب حدود یک سال مانده به پیروزی انقلاب اسلامی ترجمه میشود، اما اجازه انتشار نمیگیرد تا زمانی که شاه از کشور خارج میشود و ناشر آن را به بازار کتاب میفرستد.
در مرور وضعیت سانسور در دوران پهلوی، آنچه از خاطر نباید دور داشت، این است که نظارت بر محتوای کتابها فقط با منع چاپ صورت نمیگرفت. ناظران یا همان سانسورچیهای وزارت فرهنگ و ساواک، گاه کتابی را چاپ نشدنی تشخیص میدادند و گاهی به صورت مشروط و با اعمال تغییراتی مجوز را صادر میکردند. حساسیتها از نام نویسنده و شخصیتهای نام برده در کتاب تا حتی برخی واژهها را که شائبه بیان رمزی و کنایههای سیاسی درباره شان وجود داشت (اتحاد، سیاهی، فقر، گل سرخ و...) دربرمی گرفت. در هر صورت، با پیروزی انقلاب در سال ۵۷، فضای تنفسی ایجاد شد تا کتابهای نویسندگانی با باورها و آرمانهای گوناگون برای نخستین بار یا پس از وقفهای در پی گذر سالها به چاپ برسد.